پایگاه خبری جماران: در میانه نزاع نا میمون آیات محمد یزدی و صادق آملی لاریجانی سخن حضرت آیت الله سید جعفر کریمی کمتر شنیده شد که فرمود:«آقای یزدی حرف خودش را می زند؛ هر روز با یک نفر در می افتد. تا دیروز با هاشمی رفسنجانی و امروز صادق لاریجانی است؛ و فردا با چه کسی در می افتد را نمی دانم؟!»
این سخن مرا به یک دوره زمانی نه چندان دور برد. زمانی که آقای یزدی تقریبا همین سخنان که امروزه درباره لاریجانی گفته را درباره هاشمی بر زبان می آورد.
در آن روزگاران هاشمی رفسنجانی تنها یک پاسخ به آیت الله یزدی داد و گفت:«در مورد سخنان اخیر آقای یزدی همانگونه که قبلاً هم گفتم جوابم تا کنون به سخنان توام با عصبانیت و غرضآلود ایشان سلام بوده است»
این را مقایسه کنید با نامه امروز آقای صادق لاریجانی.
البته ممکن است کسی در دفاع از رفتار صادق آملی لاریجانی بتواند ادله ای اقامه کند. چرا که چنان که خواهیم دید موضع لاریجانی باعث خواهد شد که آقای یزدی تا مدت ها - اگر نگوییم تا همیشه-چنین تند سخن نگوید و توسط دوستان و معتمدانش صیانت شود و این کاری است که چه بسا اگر در دوره های قبل می شد ،امروز شاهد این سخنان نبودیم .
اما این تمام ماجرا نیست. به نظرم هاشمی از لاریجانی «مصلحت شناس تر» بود و به همین اندازه به حال نظام دلسوزتر. شاید هاشمی می توانست همین ها را بگوید ولی او ضرر عمیق این سخنان را تشخیص می داد. هاشمی صبور بود و مانند یک مادر از انقلاب حراست می کرد. صبر هاشمی ریشه در عطوفتش داشت و عطوفتش ریشه در حضور مستمر در انقلاب. هاشمی بر خلاف دیگران از لحظه نشاندن نهال انقلاب همراه امام بود و همین او را با تحمل تر کرده بود. هاشمی زندان ها و سختی ها را دیده بود و می دانست که این انقلاب ارزان به دست نیامده است. هاشمی خون های پاک شهیدان را با چشم دیده بود. بوی گلوله در مشامش بود. بمب و موشک را می شناخت. فریادها و ناله های فرزندان و مادران و همسران شهیدان را در گوش داشت. هاشمی خود را می سوخت تا انقلاب نسوزد. سینه در مقابل دشنام ها سپر می کرد تا تیر زهر آگین به جان انقلاب ننشیند. هاشمی به حق شاگرد حضرت روح الله بود.
باشد که قدر هاشمی ها بیشتر دانسته شود.