گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

فرهاد درویشی: تعبیر «خوراندن جام زهر به امام» توهین به رهبریِ ایشان است

اگر امام از قطعنامه و پذیرش آن به عنوان جام زهر یاد می کند، این را باید نسبت به آرمان ها و اهداف بلندی که امام و ایرانی ها در زمان جنگ تعقیب می کردند در نظر گرفت. ولی اگر بخواهیم آن را نسبت به واقعیات موجود جنگ و صحنه سیاسی و دیپلماسی دو کشور در آن مقطع در آن مقطع زمانی در نظر بگیریم، به نظر من پذیرش قطعنامه بهترین تصمیمی بود که گرفته شد.

پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: در سی و یکمین سالگرد پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران با یکی از تحلیلگران دفاع مقدس و مؤلف چند عنوان کتاب از جمله «جنگ ایران و عراق: پرسش ‌ها و پاسخ ‌ها» و «ری‍ش‍ه‌های‌ ت‍ه‍اج‍م: ع‍ل‍ل‌ و زم‍ی‍ن‍ه‌ه‍ای‌ ش‍روع‌ ج‍ن‍گ‌» در خصوص نحوه صدور و تصویب این قطعنامه و پذیرش آن توسط ایران گفت و گو کردیم.

این عضو هیأت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی(س) با تأکید بر اینکه پذیرش قطعنامه را نمی توان شکست ما در جنگ تعبیر کرد، گفت: این یک واقعیت است که جام زهر باعث شد ما به اهداف عالی خودمان در جنگ نرسیم. ولی می شود سؤال کرد که اگر ما آن موقع قطعنامه را نمی پذیرفتیم آیا از آن اهداف عالی دورتر می شدیم یا خیر؟ به نظر من ما هرچه با تأخیر بیشتری قطعنامه را می پذیرفتیم، خسارات آن برای کشور ما بیشتر بود.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با فرهاد درویشی را در ادامه می خوانید:

قطعنامه 598 تا زمان تصویب و پذیرش آن توسط ایران چه فرآیندی را طی کرد و این قطعنامه چه تفاوت های با سایر قطعنامه های شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق، از جمله قطعنامه های 482 و 518، دارد؟ اتفاقات و تحولات قطعنامه از زمان صدور تا پذیرش آن توسط ایران را برای ما شرح دهید.

تفاوت اساسی قطعنامه 598 با قطعنامه های قبلی شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق این بود که این قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل تصویب شده بود. یعنی قدرت های بزرگ و اعضای شورای امنیت در آن مقطع زمانی جنگ ایران و عراق را به عنوان یک رویداد ناقض صلح و امنیت بین المللی شناخته بودند و باید هرچه زودتر در مورد آن تصمیمی گرفته می شد. طبیعتا قطعنامه هایی که ذیل فصل هفتم صادر شود از لحاظ حقوق بین الملل، برای اعضای سازمان ملل جنبه الزام آور خواهد داشت و ضمانت اجرای آن نسبت به قطعنامه هایی که مثلا ذیل فصل ششم باشد خیلی بیشتر است.

از لحاظ موضوع و مفاد قطعنامه هم می توانیم بگوییم برای اولین بار است که در این قطعنامه موضوع شناسایی آغازگر جنگ مطرح شد؛ که تا قبل از آن وجود نداشت. همچنین تعیین کمیته ای برای نوسازی کشورهای طرفین جنگ و جبران زیان های طرفین در این قطعنامه دیده شد. متأسفانه بر خلاف تصوری که وجود دارد، در این قطعنامه بحث شناخت متجاوز و اخذ غرامت از متجاوز مطرح نبود. ولی دو تفاوتی که ذکر کردم را نسبت به قطعنامه های دیگر داشت.

در مورد فرآیند تصویب قطعنامه هم فقط همین را می توانم بگویم که دستگاه دیپلماسی ایران آن چنان که باید در فرآیند تصویب این قطعنامه مشارکت نداشته است؛ که ظاهرا به سیاست کلی نظام در آن مقطع نسبت به سازمان های بین المللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل بر می گشت. یعنی اینکه این قطعنامه نسبت به قطعنامه های دیگر کمی واقع بینانه تر بود. چه بسا اگر ما حضور فعال تری در فرآیند صدور و تصویب این قطعنامه داشتیم می توانستیم منافع بهتری را برای کشور خودمان در این قطعنامه بگنجانیم.

 

چرا ایران این قطعنامه را پذیرفت؟ و چرا با یک سال تأخیر این قطعنامه را پذیرفت؟

در مورد این موضوع بحث های مفصلی را می توان انجام داد. اما اگر من بخواهم به طور خلاصه بگویم، اولا در ماه های منتهی به پایان جنگ ما از یک طرف شاهد افزایش فزاینده قدرت و توان سیاسی، اقتصادی و خصوصا نظامی عراق بودیم. در مقابل آن شاهد کاهش فزاینده توان نظامی ایران در آن دوره بودیم. به گونه ای که همان طور که شاهد بودیم در ماه های پایانی موازنه قوا به نفع عراق نشان داده شد. شکست هایی که ما در ماه های پایانی جنگ داشتیم ناشی از این بر هم خوردن تعادل و موازنه قوای نظامی بین ایران و عراق بود.

عامل دیگری که در این قصه بسیار مؤثر بود بحث حضور فعالانه تر قدرت های بزرگ خصوصا آمریکا و شوروی به عنوان دو ابرقدرت در آن مقطع زمانی برای پایان دادن به جنگ طولانی مدت بین ایران و عراق بود. به نظر می رسد که در آن مقطع زمانی این دو ابرقدرت و قدرت های دیگر جهانی به این نتیجه رسیده بودند که ادامه جنگ می تواند خطراتی را برای منافع آنها داشته باشد. خصوصا اینکه ما در ماه های پایانی جنگ شاهد اسرکت نفتکش هایی بودیم که در خلیج فارس رفت و آمد می کردند و تعارض هایی که بین ایران و قدرت های بزرگ در آن مقطع بود.

 

آیا ایران در زمان درستی قطعنامه را پذیرفت؟

به نظر من ایران در این قصه کوتاهی و تعلل کرد. البته من قبلا در مقاله ای که در فصلنامه ژئوپلیتیک چاپ شد به تفصیل بحث کرده ام که بهترین زمان برای پذیرش قطعنامه همان تابستان سال 66 بود؛ زمانی که قطعنامه صادر شده بود. چون در آن زمان اگر قطعنامه را می پذیرفتیم در شرایطی بود که ما نسبت به عراق از برتری نظامی برخوردار بودیم. بخش هایی از خاک عراق در تصرف نیروهای ایرانی قرار داشت. همچنین تعداد اسیران عراقی بسیار بیشتر از تعداد اسیران ایرانی در دست عراق بود.

اما بعدها با بر هم خوردن معادله نظامی و عملیات هایی که ارتش عراق انجام داد، عملا از یک طرف همه آن مناطق تصرف شده را توانستند آزاد کنند و این برگ برنده را از ایرانی ها گرفتند. از طرف دیگر با عملیات های پدافندی که با همکاری سازمان منافقین خصوصا در غرب کشور علیه ایران داشتند، تعداد زیادی از ما اسیر گرفتند آن برگ برنده هم از کنترل ما خارج شد.

 

چرا حضرت امام از قطعنامه 598 به عنوان جام زهر یاد می کرد؟

 البته به نظر من یک سوء برداشت ها و سوء تفاهم هایی نسبت به این موضوع وجود دارد که باید به بعضی از آنها اشاره کرد. اگر امام از قطعنامه و پذیرش آن به عنوان جام زهر یاد می کند، این را باید نسبت به آرمان ها و اهداف بلندی که امام و ایرانی ها در زمان جنگ تعقیب می کردند در نظر گرفت. ولی اگر بخواهیم آن را نسبت به واقعیات موجود جنگ  و صحنه سیاسی و دیپلماسی دو کشور در آن مقطع در آن مقطع زمانی در نظر بگیریم، به نظر من پذیرش قطعنامه بهترین تصمیمی بود که گرفته شد.

البته حضرت امام با بزرگواری که داشتند و عنوان کردن نوشیدن جام زهر، یک دیدگاه شخصی را بیان کردند. از این باب که نتوانستند به آرمان هایی برسند که در طول جنگ مطرح می کردند و احساس می شد که بر اساس آنها رزمندگان به جبهه ها هجوم می آوردند. ولی از لحاظ منافع ملی، حضرت امام با این تصمیم خودشان بیشترین خدمت را به کشور ایران و نظام جمهوری اسلامی داشتند.

 

مسئولین آن زمان کشور چه تأثیری در خوراندن جام زهر داشتند؟

به نظر من این تعبیر درست نیست. چرا که این تعبیر می توانیم بگوییم متضمن نوعی توهین به رهبری امام است. به هر حال امام مسئولیت تصمیمات خود را بر عهده می گرفت و ما همیشه شاهد بودیم که یکی از ویژگی های سیره امام، در طول 10 سالی که رهبری کشور را بر عهده داشتند، اتکاء به نقطه نظرات کارشناسان بود. طبیعی است که وقتی کارشناسان در حوزه های سیاسی، اقتصادی و نظامی با اعداد و ارقام به حضرت امام تأکید کردند که خسارت های ادامه جنگ بیشتر از منافع آن خواهد بود، امام با بزرگواری این نظر را پذیرفتند.

اما این یک واقعیت است که جام زهر باعث شد ما به اهداف عالی خودمان در جنگ نرسیم. ولی می شود سؤال کرد که اگر ما آن موقع قطعنامه را نمی پذیرفتیم آیا از آن اهداف عالی دورتر می شدیم یا خیر؟ به نظر من ما هرچه با تأخیر بیشتری قطعنامه را می پذیرفتیم، خسارات آن برای کشور ما بیشتر بود.

لذا من شخصا با این تعبیر زیاد موافق نیستم. البته متأسفانه در دعواهای سیاسی و جناحی دهه های اخیر، یک جریان برای اینکه مسئولین وقت کشور را زیر سؤال ببرد از این تعبیر استفاده می کنند. ولی به نظر من به صورت ناخواسته دارند رهبری داعیانه امام را زیر سؤال می برند. می خواهند بگویند امام تحت تأثیر مسئولین اتخاذ تصمیم می کرد؛ که به نظر من این درست نیست.

 

پذیرش قطعنامه چه تبعات و نتایج مثبت و منفی داشت؟

شاید منفی ترین عامل این بود که ما با پذیرش قطعنامه به نوعی اعتراف کردیم که نتوانستیم به اهدافی برسیم که بعد از فتح خرمشهر برای خودمان پیش بینی کرده بودیم. از این نظر می توانیم بگوییم پذیرش قطعنامه نوعی شکست نسبت به آن اهداف بود. اما پذیرش قطعنامه را نمی توان شکست ما در جنگ تعبیر کرد. به دلیل اینکه ما با پذیرش قطعنامه به دستاوردهایی رسیدیم که در طول هشت سال جنگ به آنها نائل نیامده بودیم. دستاوردهایی نظیر اینکه ما اولا از وارد شدن خسارت بیشتر به کشور جلوگیری کردیم. ما قطعنامه را زمانی پذیرفتیم که از نظر وضعیت اقتصادی و شرایط فروش نفت به عنوان اصلی ترین منبع درآمد کشور، با مشکلات عدیده ای روبرو بودیم.

نکته دوم این است که به هر حال ما توانستیم با پذیرش قطعنامه تبلیغاتی که دشمنان ما و کشور عراق دائما در بوق و کرنا می کردند را خنثی کنیم.

نکته سوم بحث شناساندن ماهیت تجاوزکارانه صدام و رژیم بعث به جامعه بین الملل و افکار عمومی بود. خصوصا اینکه بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران ما شاهد تجاوز مجدد ارتش عراق به سمت خرمشهر و جاده اهواز به خرمشهر بودیم. این نشان داد علی رغم شعارهای صلح طلبانه ای که عراقی ها می دادند، وقتی که شرایط را محیا دیدند مجددا دست به حمله به ایران زدند. افکار عمومی این را بر نمی تافت و حتی قدرت های بزرگ بین المللی هم که در طول جنگ از عراق حمایت می کردند این حرکت جدید عراق را مورد تأیید قرار ندادند و بر توقف ارتش عراق تأکید کردند.

در افکار عمومی کشور خودمان هم ماه های منتهی به پایان جنگ شاهد کاهش تعداد داوطلبان بودیم. بعد از این هجوم عراق مجددا شاهد گسیل گسترده نیروها به جبهه ها بودیم. به خاطر اینکه احساس کردند مجددا تمامیت ارضی کشور و کیان نظام جمهوری اسلامی در خطر است. لذا ما تجدید قوا و روحیه ای را از این نظر در افکار عمومی داخل کشور هم شاهد بودیم.

پذیرش قطعنامه در آن مقطع زمانی نقطه آغازی شد که مجددا اختلافات دیرینه بین عراق و کشورهای عربی اوج بگیرد و اوج آن را در حمله عراق به کویت دیدیم. البته با این اشتباه عراق که ناشی از ماهیت و ذات تجاوزکارانه رژیم بعثی عراق بود، به طور کلی ورق در عرصه سیاسی، نظامی و امنیتی به نفع ایران برگشت. می بینیم که بعد از حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله نیروهای آمریکا و متحدانش به عراق برای آزادسازی کویت، شرایط به گونه ای رقم خورد که صدام مجددا طی نامه نگاری با مسئولین ایران بر قرارداد 1975 صحه می گذارد و آن را مورد پذیرش قرار می دهد.

من همواره گفته ام که می توانیم برای حمله عراق به ایران سه هدف را در نظر بگیریم؛ هدف حداکثری آنها سقوط و براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. هدف میانی آنها اشغال، تجزیه و الحاق خوستان به سرزمین عراق بود. کمترین هدف آنها که تجدید نظر در قرارداد مرزی الجزایر و تجدید نظر در خط مرزی ایران و عراق و آبراه بود را هم از دست دادند و مجبور شدند بر آن قرارداد صحه بگذارند و تمامیت مرزی ما در این مقطع زمانی حفظ شد.

در نهایت ما شاهد این بودیم که ایرانی ها برای اولین بار موفق شدند بدون اینکه بخشی از خاک خودشان را از دست بدهند جنگی را پشت سر بگذارند و این موفقیت بزرگ بود که به دست آمد. شاید بتوان این موفقیت را به نوعی به پذیرش قطعنامه 598 منتسب کرد. چه بسا اگر ما این قطعنامه را زودتر می پذیرفتیم و اگر هماهنگی بیشتری بین نیروهای نظامی و دیپلمات ما وجود داشت، با خسارت های کمتری می توانستیم جنگی که علیه ما آغاز شده بود را به سرانجام برسانیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.