عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی با اشاره به اینکه برنامه های توسعه ما به نتیجه نرسیده است، گفت: یک بخش مشکل توسعه ما این بود که مدینه عاقله ای نداشتیم که در آن سیستم ها و ساختارها هوشمند باشند. عقل در سیستم های اجتماعی و نهادهای جمعی نهادینه شده و عقلانیت در رسانه ها نهادینه می شود و در سپهر عمومی، سیستم های شایسته گرا و نقد اجتماعی خودش را نشان می دهد.
آخرین جلسه از سلسله نشست های «توسعه ایران، چالش های گذشته، امیدهای آینده» عصر روز گذشته (سه شنبه 25 تیر ماه) با عنوان «جامعه و توسعه» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، «مقصود فراستخواه» استاد جامعه شناسی و مدیر گروه برنامه ریزی و توسعه آموزش عالی، در این نشست با بیان اینکه توسعه در ایران بحث برانگیز شده است، گفت: در نتیجه برنامه هایی که قبل از انقلاب برای رشد و توسعه تدارک داده شده بود، شاخص های جالبی از نظر رشد اقتصادی محقق شد. حتی تا 15 درصد رشد را در سوابق ایران داریم. یعنی پرونده توسعه در ایران تا اینجا هم توانسته نشانگرهایی را از خودش بر جای بگذارد. اما شواهد نشان می دهد چیزی که مثلا در دهه 20 شروع شده، تا دهه 50 نتوانسته پایداری ایجاد کند. یک نشان برجسته اینکه نتوانسته پایداری ایجاد کند، خود انقلاب است. یعنی اگر پایداری ایجاد می کرد که جامعه به سمت انقلاب سوق پیدا نمی کرد.
این جامعه شناس ایرانی با تأکید بر اینکه ایرادهای جدی در مدل توسعه ایران وجود دارد، افزود: مثلا قبل از انقلاب نگاه غالبا بروکراتیک دولتی بر توسعه سایه انداز بوده است. یعنی برنامه های توسعه بیش از اندازه دولت سالار بود. فکر غالب این بود که با استفاده یک جانبه از منابع مادی، یک بروکراسی بزرگ شکل گرفت که فکر می کرد با این منابع می تواند کالاها و خدمات را توسعه دهد و این معنای توسعه است. به ملزومات انسانی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی توسعه توجه نبود و از آنها غفلت می شد.
وی تأکید کرد: توسعه یعنی جامعه به بلوغی برسد که خودش را تنظیم کند و سازماندهی اجتماعی پیدا کند و بتواند قابلیت های اجتماعی را مرتبا افزایش دهد و شکوفا کند. قابلیت های انسانی، رفتارها، معانی، تخیل ها و نگرش ها، وقتی به شکل انسانی در جامعه بسط پیدا می کند نتیجه آن رفاه اجتماعی و آسایش انسانی است. یعنی در طبیعت یک پایداری به وجود می آید.
فراستخواه ادامه داد: وقتی مردم بتوانند افق انتخاب های خود را خوب بسط دهند و درجه آزادی بالایی داشته باشند و وقتی که در جهت همکاری جمعی مشارکت داشته باشند، این توسعه است. توسعه یعنی اینکه انسان ها بتوانند در کنار هم زندگی کنند، مشارکت های پر ثمر و برد – برد انجام دهند و پاسخ دهی و گزارش دهی در جامعه وجود داشته باشد، دولت گزارش دهنده و پاسخگو باشد و جامعه و دولت بتوانند با هم تعامل کنند و شکاف جامعه و دولت وجود نداشته باشد.
وی با بیان اینکه همه گروه های اجتماعی باید در نتایج رشد سهیم باشند، اظهار داشت: ما در دوره قبل از انقلاب متفکرانی داشتیم که منتقد توسعه بودند. روشنفکران ملی آن موقع منتقدان توسعه بودند. یعنی متوجه بودند که مدل توسعه در ایران مشکل دارد. مثلا ما کسانی مثل مجید رهنما و مجید تهرانیان داشته ایم که حرف های آنها را گوش نداده ایم و جزو حرف های نشنیده ای بوده که همیشه در ایران وجود دارد. تأملات جدی داشتند که دولتیان و روشنفکران به این تأملات توجه نکردند. غرور درآمدهای نفتی و غرور ایدئولوژی مانع از تأملات شد.
عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی با تأکید بر ضرورت وجود عقلانیت اجتماعی در جامعه، گفت: گاهی عقل کل هایی در بالا داشتیم که مثلا امیرکبیر و یا میرزا حسین سپهسالار می شد. هرکدام یک صورت بندی از عقل داشتند. ولی ما نتوانستیم مدینه عاقله ترتیب دهیم. شاید یک بخش مشکل توسعه ما این بود که مدینه عاقله ای نداشتیم که در آن سیستم ها و ساختارها هوشمند باشند. عقل در سیستم های اجتماعی و نهادهای جمعی نهادینه شده و عقلانیت در رسانه ها نهادینه می شود و در سپهر عمومی، سیستم های شایسته گرا و نقد اجتماعی خودش را نشان می دهد.
وی با بیان اینکه در جامعه ما اعتماد، مشارکت و همدلی مخدوش شده و فرسایش پیدا کرده اند، افزود: معنای توسعه این است که چقدر انسان ها می توانند با هزینه های معقولی همکاری، مشارکت و همدلی داشته باشند. تولید کالا نمی تواند پایداری ایجاد کند. اگر ما می خواهیم به توسعه فکر کنیم باید به جامعه فکر کنیم. اما در ایران بیشتر ارزش های بقا مهم است و هرکس می خواهد خودش را سرپا نگه دارد. این هم نشان می دهد که برنامه های توسعه ما به نتیجه نرسیده است. اگر توسعه موفق بود، انسان ها بیشتر به سمت ارزش های خود بیانی و شکوفایی حرکت می کردند.
فراستخواه یادآور شد: پروژه های ما شکست می خورد و طرح های ملی ما نمی تواند آن طوری که تعریف شده اجرا شود. پس در خصوص ایراد توسعه در ایران خیلی جدی تر باید فکر کرد. مشکل در کجای کار جامعه است که پروژه های ما به این صورت انجام می شود؟ آیا پروژه ها با فرهنگ ارتباط ندارند؟ آیا فرهنگ حرفه ای مشکل دارد؟ آیا فرهنگ سازمانی مشکل دارد؟ آیا فرهنگ عمومی ما مشکل دارد؟ آیا اگر مدیران ریسک پذیری نداشته باشند می توانند توسعه را مدیریت کنند؟ آیا جامعه ما نظم پذیر است؟ اگر رفتارهای اجتماع قابل پیش بینی نباشد این جامعه چطور می تواند توسعه پیدا کند؟ شاید فسادی که در پروژه های ما وجود دارد به عادت های اجتماعی ما ارتباط پیدا می کند که در چرخه ای از رانت تبدیل به فساد می شود و به شکل فساد سیستماتیک همه ما را فرا می گیرد.
وی ادامه داد: شاید جامعه ما دچار یک نهلیسم شده که هیچ کس به منافع عمومی توجه نمی کند و فقط می خواهد خودش را سرپا نگه دارد و شاید برای این هم دلیلی دارد. الآن کسانی روی تمارض اجتماعی کار می کنند. پدیده ای که هرکس می خواهد بگوید گناه بر عهده ساختارها است و مسئولیت بر عهده من نیست. گاهی این موضوع در قالب یک پوچگرایی در جامعه ما رخنه کرده است. در این جامعه باید به توسعه کمی وسیع تر و عممیق تر نگاه کنیم.
این استاد جامعه شناسی افزود: مسأله توسعه خیلی پیچیده تر از حرفی است که در جامعه ما خودش را نشان می دهد. این ترومای فرهنگی که در جامعه ما خودش را نشان می دهد و وضعیت ترومایی که در جامعه ما خودش را نشان می دهد باعث شده ما احساس کنیم قربانی یک شرایطی هستیم و این حس قربانی بودن سبب می شود ما احساس کنیم هیچ مسئولیتی نداریم. در واقع رفتارهای جمعی و اجتماعی خودمان را به یک سیستم ها و ساختارهایی اهاله می کنیم که در مقابل آنها یک حس قربانی شدن ما را اذیت می کند. گویا احساس می کنیم به سطوح آمده ایم و هر کاری را می توانیم انجام دهیم. از این حس چقدر می تواند توسعه پایدار در جامعه به وجود آید؟
وی با بیان اینکه توسعه مسأله جامعه و نهادهای اجتماعی است، تصریح کرد: پیمایش ترجیحات جهانی بررسی می کند که ترجیحات ملت های مختلف چیست و بعد از این طریق ملت ها را با هم مقایسه می کند. یکی از شاخص های آن شکیبایی است. ایران در این شاخص جزو کشورهایی است که بر حسب این بررسی زیر میانگین جهانی شکیبایی دارد و کمتر از هند است. پس اگر قرار است توسعه اتفاق بیفتد نمی شود آن را به یک امر سیاسی و یا اقتصادی تقلیل داد و یک امر اجتماعی هم هست. بدون شکیبایی لازم شاید نتوانیم درجاتی از توسعه را تجربه کنیم.
فراستخواه با بیان اینکه جامعه ایران خصیصه های ژنوسی دارد، افزود: وقتی به توسعه فکر می کنیم باید در نظر بگیریم که جامعه ایران به این سادگی قابل فهم نیست و جامعه پیچیده و دوگانه ای است. جامعه ایران با یک سلسله شاخص ها کاملا فهمیده نمی شود. انواع و اقسام سویه های دیگری از جامعه ایران وجود دارد که ما باید راجع به آن فکر کنیم. در جهان آگاهی ها و انتظاراتی به وجود آمده، ولی در سیستم های آن پس افتادگی هایی وجود دارد. آن سیستم ها نمی توانند سرویس لازم را به این جهان بدهند.
وی تأکید کرد: جامعه ایران میل به موفقیت بالایی دارد و نمی خواهند دست از موفقیت بردارد اما بعضی از شاخص های آنها مثل آینده نگری با این امر سازگار نیست. جامعه ای که می خواهد موفق شود ولی امید ندارد. چون سرمایه های اجتماعی فرسایش پیدا کرده است. از یک طرف پیشرفت هایی به وجود آمده و از طرف دیگر موانعی وجود دارد و در نتیجه یک جامعه پر تب تابی شده و جامعه آرامی نیست. تعارض های اجتماعی در این جامعه خیلی بالا است. به نظر من این یکی از مشکلات توسعه است.
عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی با بیان اینکه جامعه ما دچار بحران بلوغ شده، تصریح کرد: بخشی از داده ها و شواهد در جامعه ایران هست که نشان می دهد این جامعه می خواهد قد بکشد و پیچیده تر شود و تقسیم کار اجتماعی پیدا کند. یعنی جامعه در تب و تاب بخش هایی از چیزی است که ما به آن توسعه می گوییم. مثلا ساختار و صفات جمعیت در ایران دگرگون می شود و جمعیت ایران صفات تازه ای پیدا می کند و دیگر اصلا صفات قبلی را ندارد. روابط و مناسبات، نهاد خانواده و نهادهای ارتباطی دگرگون می شود. در نتیجه خیلی اتفاقات دارد در جامعه ایران می افتد که چیزهای کوچکی نیستند. این نشان دهنده نشانه هایی از یک نوع بحران بلوغ در جامعه ایران است.
وی با اشاره به رشد شهرنشینی در ایران، تأکید کرد: جامعه ایران به شدت دو قطبی شده است. مثلا 10 میلیون نفر دارای تحصیلات عالی داریم و 10 میلیون نفر هم بی سواد مطلق داریم. الآن هر ایرانی بزرگسال به طور متوسط نزدیک 9 سال درس خوانده، در حالی که در سال 57 این عدد حدود 2 بوده است. سواد بیشتر شده ولی نابرابری وجود دارد. شاخص نابرابری آموزش در ایران 37.3 است. در حالی که متوسط این شاخص در گروه کشورهای همتای کشور ما 16.7 است. پس هنوز ما نتوانسته ایم بخت زندگی، کامیابی و بهره مند شدن از نتایج پیشرفت و توسعه را به طور رضایت بخشی در جامعه توزیع کنیم. یعنی هنوز منابع در جامعه به شکل رضایت بخشی توزیع نمی شود.