روز گذشته، نشست تخصصی «امید و همبستگی اجتماعی» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، عصر دیروز نشست تخصصی «امید و همبستگی اجتماعی» در تالار دکتر شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با سخنرانی حمیدرضا جلایی پور، محمدمهدی مجاهدی و رضا امیدی برگزار شد.
این نشست به بهانه رونمایی از کتاب «امید اجتماعی» برگزار شد و و در ابتدای آن، از هادی خانیکی به عنوان نگارنده کتاب دعوت به عمل آمد تا پشت تریبون رفته و درباره آنچه امید در جامعه خوانده میشود، سخن براند.
نباید از پیگیری امید ناامید نشویم
هادی خانیکی در این مراسم گفت: سهم اصلی این کار متعلق به کسانی بود که به دعوت موسسه رحمان پاسخ مثبت دادند. استادان بزرگواری که در نشست های مختلف سخنرانی های ارزنده و عالمانه ای داشتند و تمامی نهادهای مدنی و رسمی سهم ویژه ای در این کار دارند. همچنین دوستان جوان موسسه رحمان با آنکه معلوم نیست تا چه اندازه توانستند در جامعه ایجاد امید کنند ولی حداقل خودشان این امید را پیدا کردند که شاید بتوان کاری کرد.
وی افزود: ما قبل از اعتراضات دی ماه سال 96 به مناسبت دهمین سال تاسیس موسسه رحمان، تصمیم گرفته بودیم موضوعی برای برگزاری یک نشست علمی انتخاب کنیم و زمانی هم که موضوع را انتخاب کردیم حتی مورد استقبال دانشگاهیان نیز قرار نگرفت ولی در شرایط نزدیک به آن اعتراضات که این نشست برگزار شد من خودم کمتر نشست علمی دیده بودم که تا این اندازه اثربخش باشد. البته من به عنوان دبیر آن نشست مدعی نیستم که در آن جلسه همه حرف ها در مورد امید اجتماعی زده شد، ولی می توانم بگویم که همایش به سمت یک مساله بنیادین در جامعه و جهان امروز ما رفت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: من بر این باورم که کار امید را باید ادامه داد و در صدد هستیم که دومین همایش امید را نیز برگزار کنیم و از پیگیری امید ناامید نشویم. باید دید حتی همین جامعه امروز ما در اوج این محدودیت ها و خطیربودن شرایط می توان روی چه چیزی تکیه کرد. دغدغه من در این ایام «گفت و گو» است.
وقتی از امید صحبت میکنیم خوشخیال نیستیم
وی با بیان اینکه نسبتی میان فروبستگی و ناامیدی و از آن طرف گشودگی و امید وجود دارد، گفت: یعنی به میزان اینکه امید وجود دارد تلاش در جهت گشودگی صورت می گیرد یا تا زمانی که گشودگی وجود دارد امید نیز هست. وقتی که می گوییم امید هست به معنای آن نیست که تمام مسائل حل می شود، بلکه به معنای آن است که در میان پارادوکس هایی که وجود دارد امکان انتخابی می تواند باشد و طبیعتاً در میان عالم اندیشه و روشنفکری، همیشه امید و ناامیدی راویانی داشته و هیچ وقت هم نمی توان گفت تنها روایت امید یا روایت ناامیدی، روایت هایی هستند که به واقعیت نزدیکتر است بلکه این دو تنها می توانند افق هایی را بسازند و من فکر می کنم برای امروز ایران، روایت امید بهتر از ناامیدی می تواند افق بسازد. زیرا وقتی جامعه ای برای خود یا دیگران قصه ناامیدی را بسراید، ابتدا دچار فروپاشی ذهنی و بعد فروپاشی عینی می شود و این نابودی عاملی برای زوال اجتماعی خواهد شد.
خانیکی در پایان گفت: فرد یا جامعه ای که دچار ناامیدی می شود قادر نخواهد بود دوباره روی پای خود بایستد. طبیعتاً وقتی از امید صحبت می کنیم نه خوشخیال هستیم و نه اینکه خود را به غفلت می زنیم بلکه دنبال ظرفیت و محرکه ای می گردیم تا بتوانیم روی پای خود بایستیم. بنابراین مساله امید، مساله دیروز، امروز و فردای جامعه ماست و با امید می توان بسیاری کارهای جدی و علمی کرد. جادارد بازهم از 20 نهادی که در این کار شرکت کردند تشکر کرده و یادی کنیم از عزیزی که سال گذشته در این نشست همراه ما بود اما امسال دیگر در میان ما نیست و خودش نماد امیدواری بود؛ «مرحوم دکتر قانعی راد».
در ادامه این مراسم، لوحهای یادبودی به 20 نهاد مشارکت کننده در این نشست اهدا شد. همچنین از نویسندگان مقاله در کتاب «امید اجتماعی» تقدیر به عمل آمد و پیش از شروع نشست تخصصی از فرزند مرحوم دکتر قانعی راد دعوت شد تا چند دقیقهای درباره پدرش سخن بگوید.
از دکتر قانعیراد درباره امید بسیار یاد گرفتم
عزیز قانعیراد در این مراسم گفت: ضمن تشکر از موسسه رحمان برای برگزاری همایش امید اجتماعی در دو سال 96 و 97 و همچنین مراسم امسال رونمایی از کتاب امید اجتماعی.
وی افزود: میخواهم به دو نکته درباره دکتر قانعیراد اشاره کنم. من خودم به شخصه از ایشان درباره امید بسیار یاد گرفتم. زیرا پارسال 24 خرداد و شب عیدفطر بود که آقای دکتر فوت کردند اما میزان امیدواری ایشان به قدری بود که یک ماه قبل از درگذشت، با آنکه وضعیت مناسبی نداشت و نمیتوانست راه برود یا بسیاری از کارها را انجام دهد ولی در همان اردیبهشت ماه، دو الی سه سفر رفتند برای اینکه بتوانند در همایشهای علمی شرکت کند.
فرزند مرحوم دکتر قانعیراد در ادامه گفت: روزهایی هم که دکتر خانیکی و دکتر معین به منزل ما آمدند، با آنکه دو سه روز آخر زندگی ایشان بود ولی مصاحبهها و نوشتن مطالب را کنار نمیگذاشت و در حالی که سرم به ایشان متصل بود، مصاحبهاش را با روزنامهها انجام میداد و مطالبی را هم که میخواست مینوشت.
در ادامه پنل تخصصی امید و همبستگی اجتماعی برگزار شد که حمیدرضا جلایی پور نخستین سخنران آن بود.
بر اساس پیمایشها، امید مردم نسبت به نهادهای عمومی کاهش پیدا کرده است
جلایی پور در این نشست گفت: می خواهم به یکی از شخصیتهایی که مصداق امید بودند. من با مرحوم دکتر قانعیراد در دوران دانشجویی هم دوره ای بودم و 35 سال ایشان را از نزدیک میشناختم. دکتر قانعیراد همیشه امیدوار بود و این بسیار برای من جالب بود که ایشان با آنکه میدانست سرطان دارد، ولی نکته امیدوارکننده این بود که وقتی توجه پیدا کرد بیماریش جانکاه است، فعالیتش را بسیار بیشتر و گستردهتر کرد. از این رو، واقعاً مصداقی از امید بود.
وی افزود: از آنجا که یکی از مقالات اصلی این کتاب متعلق به دکتر قانعیراد است، به وی اشاره کردم. بحثی که من میخواهم داشته باشم در سه قسمت تهیه کردم که نخست مربوط به طرح مساله است. امید اجتماعی یک احساس جمعی مثبت است که در جامعه ساخته میشود. بدین معنا که ساختاری متصلّب نیست که باشد یا نباشد، بلکه احساسی جمعی است که در جامعه ایجاد میشود و البته درصورت ایجاد، متغیر مهمی برای توسعه کشور خواهد بود.
این تحلیلگر اجتماعی ادامه داد: توسعه کشور نیز عنصر مهمی است که با آن میتوان بسیاری از نابسامانی های کشور را مهار کنیم، هرچند امکان ریشهکنی آن وجود ندارد. بر اساس پیمایشهایی که در چندسال اخیر در دسترس ماست، امید مردم نسبت به نهادهای عمومی کاهش پیدا کرده و از این نظر یک ناامیدی در جامعه ما پدیدار شده است.
امید اجتماعی موضوعی جمعی است
وی گفت: در کنار بحث پیمایشهای اجتماعی درباره ناامیدی نسبت به نهادهای عمومی، به نظر میرسد که پویشها و حرکتهای جمعی که در جامعه وجود دارد نیز چندان امیدوار کننده نیست. یعنی انواع این حرکت ها، از اصلاح جویانه تا تحول طلبانه یا سرنگون طلبانه چندان امیدوارکننده نیستند. در نظرسنجی ها نیز ریزش پایگاه وجود دارد. لذا بحث امید اجتماعی و رفع ناامیدی اجتماعی مسالهای جدی است که باید به آن توجه کرد.
جلایی پور ادامه داد: به نظر میرسد همه جوامع حتی کشورهای اروپایی یک روند مهاجرت دارند، ولی ظاهرا بخشی از روند مهاجرت از ایران به این برمی گردد که کسانی که می روند چشم انداز امیدوارکننده ای ندیده یا حداقل چنین احساسی دارند. از این رو باید به چنین مهاجرت هایی توجه کرد.
این جامعه شناس افزود: نکته بعدی که قابل رویت بوده مربوط به فضای آنلاین است. متاسفانه در فضای آنلاین، پستهای ناامیدکننده مشتری و مخاطبان زیادی دارد و انگار پستهای امیدوارکننده مشتریان کمتری دارد. گویی این انتظار وجود دارد که در فضای آنلاین تنها پستهای ناامید کننده منتشر شود. میخواهم به 5 فضای عمومی اشاره کنم که بستری فراهم میکند تا شاهد ناامیدی باشیم. اما قبل از آن دو توضیح ارائه میدهم. از آنجا که امید اجتماعی موضوعی جمعی است، بسیار موضوع زمانمند و مکانمندی بوده و موضوعی اجتماعی است. به رغم اینکه شواهد و قرائن نشان می دهند که شرایط ناامیدکننده است ولی رخدادهایی در جامعه رخ میدهند که میتوانند امیدواری را تقویت کنند.
سیل 98 به جای ناامیدی، امیدواری را به نمایش گذاشت
وی با اشاره به سیل 98 به عنوان یکی از این رخدادها گفت: در سیل 98 که بزرگترین بلای طبیعی جمعی بعد از زلزله بود، همه انتظار داشتند ضربه ای که از وقوع این سیل به کشور خورد، ناامیدی را افزایش دهد اما قرائن نشان می دهد که اتفاقاً امیدواری را به نمایش گذاشت. برای نمونه، ضربه ای که به پل دختر در سیل خورد، کمتر از یک زلزله 9 ریشتری نبود و این شهر در محاصره گل و سیل به صورت ضربتی قرار گرفت. با آنکه پل دختر طبق شناختی که من دارم، مردم مطالباتی و رکگویی دارد. آن وقت در رخداد سیل انبوهی از مشارکت کنندگان داوطلب برای کمک به جبران این حادثه، کل اهالی پلدختر را به تعجب واداشته بود. مردم این شهر تعجب کرده بودند که این حجم آدم از سراسر کشور با چه مکانیزمی به آنجا آمده بودند.
این تحلیلگر مسائل اجتماعی ادامه داد: در واقع انتظار این است که یک جامعه ناامید و منفی چنین تحرکاتی نداشته باشد و ما دیدیم که در وقایعی مشابه که در برخی کشورهای دیگر اتفاق افتاده، چنین وضعی آثار بسیار مخربی برجای گذاشته است. برای نمونه دوسال قبل از وقایع سوریه، اتفاقاتی که در خشکسالی آنجا اتفاق افتاد، ضربات زیادی به کشور زد. لذا وقتی می گوییم جامعه ناامید است با یک مساله اجتماعی مواجه هستیم که تحت زمانی و مکانی در رخدادهای مختلف خواسته یا ناخواسته، ممکن است در وضعیت امیدواری قرار بگیریم. با اینکه پیمایش ها نشان میدهند 73 درصد مردم نسبت به نهادهای عمومی ناامید هستند، ولی ما بالاخره در این جامعه زندگی می کنیم و من حرکت هایی در اقشار مردم می بینیم که امیدوارانه است هرچند ممکن است بعد اقتصادی داشته باشد که اشکالی ندارد و شاید کلان نباشد اما وجود دارد.
مقاومت دائمی در برابر اصلاحات مبتنی بر انتخابات، یکی از عوامل ایجاد ناامیدی
جلایی پور در ادامه گفت: برای نمونه در بخش کشاورزی، عده ای از جوانان دست به تولید کالاهای کشاورزی زدند که در بازار مشتری دارد. شما اگر با آنها آشنا شوید متوجه خواهید شد که کار جمعی بسیار خوبی انجام میدهند. از این رو، شما میتوانید اطراف همه شهرهای بزرگ پدیده هایی این چنینی را مشاهده کنید. همچنین واحدهای تولیدی پوشاک، کفش و مواد غذایی در شهرکهای صنعتی دوباره فعال شدند و افرادی که در این شاخهها هستند بسیار با علاقه کار میکنند. از سوی دیگر، رگه هایی از توریسم طبیعی و بومگردی نه در شهر تهران بلکه در سراسر ایران شواهدش وجود دارد.
وی بیان کرد: باید به حرکت هایی نظیر اقتصاد دانش پایه و استارتآپی توجه ویژه داشت که در همین مملکت که آمار ناامیدی در این حد است، ما شاهدش هستیم. اما متاسفانه در دانشگاه ها در زمینه پایان نامه ها و رساله ها دیگر آن تکاپوی لازم وجود ندارد و مدرک گرایی ما را با مشکل روبه رو کرده است. 5 زمینه ای که نام می برم باعث شده تا ناامیدی اجتماعی به چشم بیاید و در پیمایش ها نشان داده شود؛ اولین آن مربوط به سپهر اقتصادی است و اقتصاد سوداگرانه به مانع بدی برای یک زندگی امیدوارانه تبدیل شده است. ما هرچه به سمت یک اقتصاد تولیدی حرکت کنیم، باعث روشن شدن افق های آینده خواهیم شد. دومین عامل، مربوط به حکومت است که با چنین قدرتی، دوپاره خودخنثی کننده شده، بدین معنا که دو نوع قدرت در بخش های مختلف آن وجود دارد که همدیگر را خنثی میکنند. سومین عامل، مقاومت دائمی در برابر اصلاحات مبتنی بر انتخابات است. برای نمونه در 20 سال اخیر مردم مرتب در انتخابات شرکت می کنند بدون اینکه پاسخ لازم را بگیرند و مقاومتی در برابر آنها صورت می گیرد که این موجب ناامیدی خواهد شد. نکته چهارم مربوط به دانشگاه هاست که تجاری شدن آنها ضربه مهلکی به این نهاد زده و آن را در معرض فلج شدن قرار داده است.
تبلیغ ناامیدی در صداوسیما
جلایی پور در پایان گفت : پنجمین عامل ناامیدی، جاافتادن نظریه ناامیدی به عنوان امید است. طرفداران این نظریه میگویند حالا که ما در بن بست اصلاحات هستیم، سخن از امید اجتماعی، حرف بی ربطی است و این را سرنگونیطلبان نمیگویند بلکه صداوسیمای جمهوری اسلامی فیلم درست میکند و در آن میگوید ما را خفه کردید از بس حرف از امید میزنید. آنها تبلیغ میکنند برای اینکه شما امیدوار نباشید. لذا کسانی که اینگونه رفتار میکنند زمینه ناامیدی را ایجاد میکنند.
محمدمهدی مجاهدی نیز به عنوان سخنران دوم این نشست گفت: عنوان بحث من، امید علیه امید است و گمان میکنم که آقای دکتر جلاییپور به نمونههایی از کاربستهای مختلف امید به ویژه زمانی که امید به معانی کاملاً متعارض به کار برده میشود، اشاره کرد. در واقع امید به این معنا، یکی از اضداد است و از کلماتی بوده که هم معنایی مشخص دارند و هم ضد آن معنا را در درون خود دلالت میکنند.
وی افزود: ما در برابر واژه«hope» چند مفهوم را قرار دادیم و به همه آنها امید میگوییم. در حالی که در یک ادبیات سنجیدهتر به همه آن مفاهیم امید گفته نمیشود. برای نمونه، وقتی میگوییم مردم نسبت به نهادهای اجتماعی یا حکمرانی ناامیدند، این عبارت باید با تعبیر بیاعتمادی بهکار رود. در واقع برای این عبارت جای استفاده از واژه امید نیست. «امید» البته در ادبیات علوم اجتماعی و انسانی و همینطور در ادبیات ژورنالیستی و عمومی ما معانی متعارضی پیدا کرده، جدا از اینکه به جای کلمات اعتماد و آرزو نیز از «امید» استفاده میکنیم.
یکی از زمینههای امید بیمحل، امید به مشروعیت داشتن به جای امید به کارآمدی است
این استاد دانشگاه ادامه داد: امید را دست کم میتوان به دو معنا استفاده کرد. چنانکه نه تنها دلالت بر ناامیدی عمیق ما میکنند، بلکه ریشههای امید را هم میسوزاندند. یک دسته از استفادههای امید علیه امید، زمانی است که ما امید را به معنای آرزو داشتن در تحولی بر خلاف همه قرائن و محاسبات تعبیر میکنیم. برای نمونه، وقتی با بیماری بدحال سروکار داریم که همه شواهد نشان میدهند درمانی در نظام پزشکی برای احوال او وجود ندارد، ما اینجا ممکن است از در القاء و تلقین امیدواری به اطرافیان بیمار وارد شویم و امیدی واهی برای آنها به وجود آوریم. امیدی که به هیچ وجه کمکی نه به بهبود حال آن بیمار خواهد کرد و نه محالاً کمکی به احوال روانشناختی بازماندگان او پس از اینکه بیمار را از دست بدهند، خواهد کرد و چه بسا بار مصیبت را برای بازماندگان به مراتب سنگینتر کند.
وی ادامه داد: امید در چنین وضعیتی در واقع علیه امید کار میکند. این امید در واقع محال و برنیامدنی است. اما گونه دیگری از امید و القای آن وجود دارد که پیچیدهتر عمل میکند. امید بیمحل، لایههای پیچیدهتری دارد و تازه وقتی که امید محال، بیفایده بودنش آشکار میشود امیدهای بی محل از راه میرسند. این امیدهای بی محل، امیدهایی هستند که ریشه در پارهای رویکردهای پیشینی مقدم بر تجربه و اسطوره باورانه دارد. یکی از زمینههای امید بیمحل در حوزه سیاست، امید به مشروعیت داشتن به جای امید به کارآمدی است.
مجاهدی افزود: این مغالطه فوقالعاده وحشتناکی که از مقطعی در فرهنگ سیاسی ما رواج پیدا کرد که گرفتاری های حوزه کارآمدی را به درخششهای نظری و مفهومی در حوزه توجیههای مشروعیتتراشانه حواله میدهیم و گمان میکنیم اگر یک وضع یا وضعیت نظام سیاسی واجد مشروعیت درخشانی است در عرصه مفهومی، این درخششها میتواند عذرخواه تیرگی های کارآمدی یا ناکارآمدی باشد.
اصلاحطلبان انسدادباور راه حلهای متفاوتی از اصولگرایان انسدادباور دارند
وی بیان کرد: یکی دیگر از زمینه های این امید بی محل، نوعی انسدادباوری است که این انسدادباوری چه در میان اصلاحطلبان و چه اصولگرایان رواج دارد. نمیخواهم بگویم که همه را در برمیگیرد اما اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد. یعنی بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان به این معتقد هستند که ظرفیتهای حل مسالهای این نظام سیاسی پایان یافته و اصلاحطلبان انسدادباور راه حلهای متفاوتی از اصولگرایان انسدادباور دارند. بدین معنا که اصولگرایان انسدادباور ممکن است به دامن نظامی گری بیفتند و اصلاحطلبان انسدادباور نیز ممکن است به تحریم مکانیسمهای دموکراتیک انتخاباتی یا به دامان خیابان بدون سنجش امکانات مشارکت مردمی و شرایط آن روی بیاورند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: خویشتن قربانی پنداری و توطئه اندیشی نیز یکی دیگر از زمینه های فکری و فرهنگی است که میتواند امیدهای بی محل فراوانی را که در جامعه ما به صورت القاء و تلقین گسترده میشود را توضیح دهد.
وی با اشاره به «امید اصیل» گفت: به نظر می رسد که وقتی از امید صحبت می کنیم، شاید یکی از مهمترین تمایزهایی که میتوانیم میان بیماری های امیدنما از یک سو و امید اصیل و نجاتبخش از سوی دیگر قائل شویم، ارجاع به دو مفهوم ظرفیت و توانش است. این توانش در واقع وضعیتی پویا است که از قبل مشارکت فعالانه کنشگران کم و زیاد میشود. یعنی وقتی کنشگری عاملان موثر و امیدوار در جامعه کاستی میگیرد، توانشهای جامعه نیز دچار کاستی میشود. بدین معنا که امکانات جامعه برای کشف مسأله و حل آن منقبض میشود.
امید خلق کردنی است نه کشف کردنی
مجاهدی گفت: اگر ما براساس مفهوم توانش به امید نگاه کنیم، امید مفهوم پویا میشود که یکی از ویژگیهای جامعه سیاسی نیست، بلکه یکی از افزودههای کنشگرانی است که برای جامعه به ارمغان میآورند. یعنی کنشگران فعال در جامعه میتوانند متوسط «امید اجتماعی» را از طریق کنشهای مسئولانه خود بالا ببرند و زمانی که همان کنشگران پا پس بکشند در واقع متوسط امید اجتماعی نیز پایین میآید. مفهوم امید بیمحل یا امید محال مبتنی بر همان مفهوم ظرفیت است، یعنی یک ویژگی ثابت را در نظام سیاسی بر اساس مشاهدات تجربی و میدانی و محاسبات عقلانی و غیرعقلانی تشخیص میدهند و می گویند اگر جامعه ما در حوزه های مختلف تا این اندازه ظرفیت حل مسأله پایینی دارد، به این جامعه دیگر نمیتوان امیدی داشت.
وی در پایان گفت: در واقع این دو نگاه تمرکز بر توانش و تمرکز بر ظرفیت، سرنوشت فهم ما از مفهوم واحد امید را تعیین میکند. بدین ترتیب امید اصیل، امید بهبودباورانه بوده و امیدی است که بر این انگاره استوار است که از قِبَل مشارکتورزی و کنشگری مسئولانه تک تک شهروندان یک جامعه، توانشهای حل مسألهای آن جامعه افزوده میشود. بنابراین امید خلق کردنی است نه کشف کردنی و این متناظر با این مفهوم بوده که راهحل مسائل نیز خلق کردنی است. در صورتی که در امید محال راهحلهای مسائل در بیرون هستند و از آنجا که نمیتوانیم آنها را کشف کنیم ناامید میشویم.
دو عنصر بنیادین همبستگی اجتماعی
رضا امیدی نیز در پایان این نشست گفت: در جریان انقلاب فرانسه، وقتی جمهوری شکل گرفت، در واقع آن پاسخی به وضع موجود نبود بلکه به مثابه یک مسأله ظاهر شد. چرا که خود جمهوری بلافاصله پس از آغازش با انواعی از عارضههای اجتماعی درگیر بود که از دل این امر اجتماعی استخراج شد. مهمترین هدف سیاستگذاری اجتماعیای که از دل این پدیده تاریخی بیرون آمد، تقویت همبستگی اجتماعی بود. منتها در ساحت سیاستگذاری، همبستگی اجتماعی منوط به مساله انسجام اجتماعی نیست، بلکه دو عنصر بنیادین دارد. نخست تقویت حداکثری انواع پیوندهای اجتماعی و دوم کاهش حداکثری انواع نابرابری های اجتماعی است.
وی افزود: گفته می شود که همبستگی اجتماعی دارای سطوحی است که یک سطح آن، همبستگیهای افقی هستند که معرفش در حوزههای رفاه و سیاستگذاری اجتماعی، همین نظامها و صندوقهای بازنشستگی هستند. اساساً نظام تأمیناجتماعی و نظام بیمه اجتماعی بنا دارد که سطحی از همبستگی اجتماعی را از طریق پوششدادن ریسکهای اجتماعی و شغلی به همراه داشته باشد و سطح دیگری که سطحی عالیتر از همبستگی اجتماعی است، همبستگیهای عمومی هستند که مهمترین معرفش نظامهای مالیاتی هستند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در دنیای امروز، موقعی که فرار مالیاتی در یک نظام مالیاتی وجود داشته باشد، معرف پایین بودن سطح همبستگی اجتماعی در سیاستگذاری است.