پایگاه خبری جماران: چهارم اردیبهشت ، سالگرد عروج ملکوتی یکی از شاگردان مکتب امام صادق علیه السلام ، مرحوم آیت الله حاج شیخ مسلم ملکوتی سرابی است که درمیان شخصیت های برجسته حوزه نجف و قم به علم ، فقه ، فقاهت ، فلسفه و از همه مهم تر به اخلاق ، تقوا ، صفا ، صداقت و صمیمیت مزین و متخلق بود و مورد عنایت بزرگان دو حوزه علمی قرار داشت. او درعین حالی که از محضر علمی آیات عظام : بروجردی و حجت رحمه الله علیهما بهره وافی برده بود در فقه ، اصول و فلسفه از شاگردان خاص امام خمینی به شمار می آمد و در کنار آن ، بعد ها محضرعلمی اساتید بزرگ حوزه نجف ، مانند حضرات آیات عظام : حکیم ، خوئی ، سید محمود شاهرودی ، سید عبدالهادی شیرازی ، شیخ حسین حلی و... را هم کاملا درک کرده بود. در حوزه نجف تدریس فلسفه و خارج فقه و اصول داشت و به عنوان « میرزا مسلم سرابی» تدریسش شهره آفاق شده بود.
میرزا مسلم سرابی از جمله شاگردان بنیانگذار جمهوری اسلامی بود که علاوه بر دروس حوزوی در مسائل سیاسی هم به شدت تحت تاثیر استادش قرار داشت و در حوزه نجف از جمله اساتید نادری بود که از افکار و اندیشه های انقلابی و سیاسی امام حمایت می کرد و هنگام ورود امام به نجف ، در مراسم استقبال ، به همراه شاگردانش حضور حماسی پیدا کرد. به همین سبب بعد از پیروزی انقلاب با اشاره خمینی کبیر تمام درس ، بحث ، سابقه علمی ، تدریس و تالیف را کنار گذاشت و در آن شرایط حساس و دشوارآذربایجان و تبریز که دو امام جمعه را به شهادت رسانده بودند ، با کمال تواضع و تعهد ، مسئولیت خطیرامامت جمعه را بر دوش گرفت که این هنر ، ایثار ، شهامت و صداقت از هر کسی ساخته نبود.
اهمیت چهارده سال حضور متعهدانه این فقیه مجاهد در تبریز ، آن هم دراوج غائله حزب خلق مسلمان بر اهل اطلاع پوشیده نیست، آیت الله ملکوتی ، شخصیتی بود که همواره سعی داشت مستقل بماند و هرگز حاضر نشد به کسی یا گروهی و جناحی باج بدهد ؛ از سوی دیگر برای همه گروه ها اعم از چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب و غیره ، موضع پدری داشت ؛ بیت امام جمعه را خانه رحمت و پناهگاه همه گروه ها قرارداد. شخصیت های گوناگون با گرایش های متفاوت ، وقتی از تهران و جاهای دیگر به تبریز می آمدند از فرودگاه به طور مستقیم وارد بیت امام جمعه می شدند و میهمان امام جمعه بودند و هنگام خروج نیز از آنجا به شهرهای خود باز می گشتند.
البته این استقلال فکری هزینه های خاص خودش را هم در پی داشت ، اما ایشان در حراست از آن تا پای آبرو پیش رفت و هرگز کوتاه نیامد. گاهی انحصارطلبان و اقتدارگرایان چون نمی توانستند حریف او بشوند به ترفند های عجیب و غریبی دست می زدند ، نسبت های ناروا و تهمت ها به او بستند ، حتی بعضی خانواده های ارزشی را علیه ایشان تحریک کردند و در نماز جمعه به دادن شعار وایجاد اختلال علیه اش شعار دادند و در نهایت به هدف خود هم رسیدند. پس از بازگشت از تبریز به قم هر ازچند گاهی در دفتر مرجعیت به محضرشان می رسیدم چند مورد شاهد بودم بعضی از آن خانواده ها از تبریز آمده بودند و از ایشان حلالیت می خواستند ، گریه می کردند و می گفتند که ما را در آن ماجرا فریب دادند و..
محضرشان بسیار مغتنم ، ساده و بی آلایش و در عین حال علمی و عمیق بود وقتی می نشستی از طرح نکته های ناب تاریخی گرفته تا فرع فقهی ، اصولی و فلسفی پی در پی غافلگیر و مستفیض می شدی و اغلب برای شنونده تازگی داشت؛ در موردی ایشان می فرمود: سال های پیش از انقلاب که گاهی به سفر حج مشرف می شدم یک سالی دو نفر از برادران اهل سنت که از اطراف یکی از شهرهای آذربایجان بودند در کاروان حضور داشتند و با ما همسفر بودند ، اندکی بعد آمدند خودشان را معرفی کردند و گفتند که ما شافعی مذهب هستیم. می فرمود : وقتی به مکه رسیدیم بلا فاصله به کتابفروشی ها سر زدم و خیلی گشتم و در نهایت و با زحمت فراوان کتاب مناسک حج مطابق با مذهب شافعی را پیدا کردم و خریدم و بر طبق فتوای شافعی ، اعمال حج را به آنها آموزش دادم و آنها طبق فتوای مذهب خودشان مناسک حج را انجام دادند. جالب بود که این ماجرا را با اهتمام و عنایت خاصی نقل می کردند.
برای نگارنده تازگی داشت که یک روحانی فاضل و استاد برجسته حوزه ایام ستمشاهی در برخورد با برادران اهل سنت این چنین عمیق و علمی عمل کرده باشند بعد هم که در مسند فقاهت و مرجعیت نشسته آن را این گونه نقل کرده و به آن مباهات کنند؟!
روز دیگر در محضرشان بودم ، چند نفر هم حضور داشتند ، ایامی بود که فیلم « مارمولک » به تازگی اکران شده بود. یک معمم میانسالی گفت : آقا دیروز در تهران جلوی ایستگاه راه آهن بودم ، جوان 22- 20 ساله ای به من گفت : مارمولک! من هم در جوابش چنین و چنان گفتم . تعبیرهای تند و خشنی را بر زبان آورد که اصلا مناسب نبود. مرحوم آیت الله ملکوتی نگاه حسرت آمیزی به سیمای حاضران انداختند و بعد با تلخندی خاص خطاب به آن فرد معمم فرمود: خوب! شما که با این برخورد حرف او را به اثبات رساندید! و درعمل ثابت کردید که واقعا مارمولک هستید! سپس شروع کردند و توصیه های اخلاقی دادند و اضافه نمودند ما طلاب و روحانیون که ادعای نیابت از امامان معصوم علیهم السلام داریم نباید این گونه مقابله به مثل بکنیم ، اگر بنا باشد من و شما هم مانند آن جوان باشیم ، پس فرق یک طلبه و روحانی با دیگران درچیست؟!
درخاطرات آن مرجع سترگ از لسان خویش می خوانیم: «خیلی وقت پیش ، مسیحیان در تبریز از نظر اجتماعی در محدودیت به سر می بردند، آنها نمی توانستند داخل مساجد بشوند و در مراسم و محافل مسلمانان شرکت کنند. من وقتی آمدم این محدودیت را برداشتم و به طور علنی اعلام کردم که اینها می توانند به مساجد وارد شوند و در مجالس جشن و عزای مسلمانان شرکت نمایند و گفتم در صدر اسلام ، سیره رسول خدا ( ص) و ائمه معصومین علیهم السلام چنین بود.» یا در معامله منزلی که به هم وطن ارمنی در تبریز اجحاف و ظلم شده بود از حقوق وی دفاع کرد و حق او را از ظالم ستاند.( خاطرات ، ص 272)
پیش از ورود ایشان به تبریز شاعر شهیر محمد حسین شهریار در نهایت عزلت ، انزوا و گمنامی به سر می برد ، حتی همسایگان هم جرات ارتباط با او را نداشتند و اصلا بعضی ها در شهر تبریز اسم شهریار را نشنیده بودند ، اما با برخورد های مثبت و دلجویی های به موقع این فقیه زمانشناس ، شهریار وارد جامعه و صحنه شد به طوری که در مراسم اعزام بسیجیان به جبهه ها حضور پیدا کرد و اشعاری در مدح آنان و اهمیت دفاع مقدس سرود که البته بعدها حضور رئیس جمهور وقت ( مقام معظم رهبری) در منزل وی نیز مزید برعلت شد.. ( همان ، ص 274-275 )
این که مردم شیفته و شیدای خمینی بت شکن شدند و با جان و دل از نظام جمهوری اسلامی دفاع کردند به سبب وجود همین سیره و افکار و اندیشه های امام و حواریون امام بود که ریشه در سیره و سنت رسول خدا و امامان معصوم داشت و دارد والا مردم که هرگزعاشق چشم و ابروی کسی نبودند و همین اصل باعث کارآمدی انقلاب و نظام هم شد. متاسفانه امروزهر قدمی از این سیره فاصله گرفتیم به همان مقدار نیز گرفتار نا کار آمدی ها در عرصه های گوناگون و نارضایتی ها از جانب مردم شدیم.
باید به مکتب امام و حواریون امام باز گردیم و با اشراف و هدایت رهبری از انحراف و ناکار آمدی ها دوری جوییم و مانع شویم. باید به جوانان احترام گذاشت و نباید با آنها به مقابله بمثل برخاست . باید حقوق اقلیت های مذهبی ، دینی و حتی سیاسی و مدنی را جدی گرفت. باید زبان هنرمندان را شناخت و آنها را هنرمندانه در صحنه نگه داشت ؛ باید زمین و زمان را به درستی درک کرد و بعد به تاثیر آن اذعان داشت و با الهام از فقه الثقلین ، تئوری زندگی بشراز گهواره تا گور را به مرحله عمل نشاند و در جامعه اجرا کرد و... این سیره امام و حواریون امام است.