روز اول همایش علمی «تأملات چهل سالگی» عصر روز گذشته (یکشنبه 5 اسفند 97) با همکاری پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی و دانشگاه تربیت مدرس در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.

روز اول همایش علمی «تأملات چهل سالگی» عصر روز گذشته (یکشنبه 5 اسفند 97) با همکاری پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی و دانشگاه تربیت مدرس در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت  مدرس برگزار شد.

به گزارش خبرنگار جماران، علی محمد حاضری به عنوان دبیر علمی این همایش در ابتدا گفت: مبنای ما بیش از آنکه چهره‌ های سیاسی باشند، قلم‌ها بوده اند و کسانی که در باب انقلاب قلم زده اند و کار پژوهشی و تحقیقاتی راجع به انقلاب داشته‌ اند. مبنای ما این بود که چه کسی سخنی تأمل برانگیز درباره انقلاب دارد و چه می ‌تواند مطرح کند که مسأله نسل امروز باشد.

عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: این همایش دریچه‌ ای آغازین و شروعی برای تأملات است و کار از این بعد آغاز خواهد شد و باید در قالب کرسی ‌های آزاداندیشی ادامه پیدا کند و فضایی برای نقد و بررسی و به دور از خودسانسوری‌های رایج به انقلاب داشته باشیم.

عماد افروغ نیز با عنوان «چالش ‌های فراروی انقلاب»، گفت: نباید فراموش کنیم که انقلاب اسلامی مثل هر انقلاب دیگری مربوط به قدرت اجتماعی است و مربوط نه قدرت سیاسی نمی شود. وقتی رابطه خادم و مخدوم بین مسئولان و مردم به هم می‌ خورد باید آماده انقلاب بود. از طرف دیگر، عده ‌ای می ‌گویند انقلاب به وجود می ‌آید و عده ‌ای می ‌گویند ساخته می ‌شود؛ این دوگانگی ها دیگر خریدار ندارد.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اظهار داشت: امام به تنهایی یک عاملیت فردی نبود و با اتکا به ساختارهایی آمد و بر ساختارهای قبلی غلبه کرد. هیچ کنشگری عاری از ساختار نیست؛ در واقع خودشان ایجاد کننده ساختار هستند که هم محدود کننده و هم شکل دهنده است. امام هم از منابع و ساختارها استفاده کردند. اما بر خلاف انقلاب فرانسه و روسیه، امام هم تئورسین و هم عامل بودند.

وی با تأکید بر اینکه هیچ انقلابی عاری از ایدئولوژی نیست، گفت: نظریه ولایت فقیه یکی از نظریه هایی است که توسط امام مطرح شد. اما من دوست دارم ببینم لایه زیرین اندیشه انقلاب اسلامی چیست؟ پاسخ این سؤال را در نگرش فلسفی و صدرایی امام می بینیم که به وحدت در عین کثرت، کل گرایی عرفانی و نقش دیالکتیک قائل است. اگر دیالکتیک در اندیشه امام را در نظر نگیریم که مثلاً معتقد بود در نظر هم عمل شرط است، راه به جایی نخواهیم برد.

افروغ تصریح: شما فکر می کنید امام مرجع تقلیدی بود که یک گوشه بنشیند تا به ایشان رجوع کنند؟ امام با تاریخ دیالکتیک داشت و در مجلس مشروطه می نشست. امام تاریخ شناس و مشروطه شناس بود. یعنی یک تفکر انتزاعی و صرفا در سطح ایده آل نبود. دوگانه های خاصی که امام روی آنها انگشت گذاشت، واقعا تحول ایجاد کرد. یکی از این دوگانه ها جمهوری اسلامی و یا مفهوم مردم سالاری دینی است. یک جای دیگر مسأله دین و جامعه بود که امام، مسأله «زمان و مکان» را مطرح کردند. زمان و مکان الآن در جامعه ما مغفول است. یعنی ما الآن ساز و کاری که زمان و مکان را نشان و نمود دهد را در اختیار نداریم.

وی در خصوص «چالش های فراروی انقلاب اسلامی» گفت: یکی از چالش ها این است که ما در ظرف متمرکز پهلوی، مظروف غیر متمرکز انقلاب اسلامی را ریختیم. چهل سال است که ما هنوز نفهمیده ایم باید رابطه ای بین ظرف و مظروف باشد. در ظرف تمرکز گرایانه مبتنی بر اقتصاد نفتی به ارث مانده از رژیم پهلوی نمی شود مظروف انقلاب اسلامی را ریخت. همین کار را تکرار می کنیم و مدام با بن بست مواجه می شویم. باید به سمت آمایش سرزمین و تفویض اختیار برویم. در انقلاب و جنگ این اتفاق افتاد. در جنگ هم همان تئوری مبتنی بر ظرف تمرکزگرایی را دنبال کردیم. ظرف تمرکزگرایی ما را به مقصد نمی رساند.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه ما «مدیریت فقهی» نداریم، تصریح کرد: امام در کتاب ولایت فقیه می گوید «فقه» باید حکومت کند؛ و بعد می گوید به جز ولایت خدا تمام ولایت ها اعتباری هستند. وقتی به ولایت فقیه می رسد می گوید صرف تصورش موجب تصدیقش می شود. یعنی به صورت عقلی استدلال می کند و یک بنیان عقلی می دهد و به طور سلسله مراتبی به فقه می رسد؛ فقهی که ناظر بر زمان و مکان است؛ با آن پشتوانه و عینک فلسفی و عرفانی، نه فقه جزء نگر و مبتنی بر اصالت فردی بودن. مبتنی بر این بود که چیزی ورای جمع جبری هم وجود دارد.

وی با بیان اینکه ما کشور را فقهی اداره نکردیم، افزود: ولایت فقیه ولایت فقه است و ولایت شخص نیست. آقای جوادی آملی تعبیری به کار می برند و می گویند ولایت شخص فقیه نیست و شخصیت فقیه است. ولی من می فهمم به هر حال در نظامی که مبتنی بر ولایت فقیه هست یک بنیان عاطفی هم هست. مضمون یکی از فرمایشات امام هم این است که در حکومت حتی رأی شخصی پیامبر(ص) هم نافذ نیست؛ یعنی پیامبر هم باید قاعده مند حکمرانی کند. اگر قرار باشد ولایت فقیه ولایت فقه باشد، باید همه عقبه حوزه حضور داشته باشند. در اصل دو قانون اساسی «اجتهاد مستمر» آمده است. مگر اجتهاد مستمر بدون موضوع شناس می شود؟! نبض زمان و مکان در عرصه علیت می زند. عرصه علیت یعنی سطح اجتماعی و فرهنگی علّی؛ که در آن اقتصادشناس، سیاست شناس، جامعه شناس و فیلسوف هست.

افروغ ادامه داد: نکته دوم این است که در بند سه اصل 109 قانون اساسی آمده ولی فقیه باید این ویژگی ها را داشته باشد. نکته بعدی این است که وقتی حضرت امام شرط مرجعیت را تبدیل به اجتهاد کردند، حسب ضرورت موضوع شناسی بود. یعنی ممکن است کسی مرجع تقلید باشد اما موضوع شناس نباشد. در اصل 108 قانون اساسی این اختیار به شورای نگهبان داده شده که ویژگی های مجلس خبرگان را بنویسد. من دارم در قانون اساسی فعلی صحبت می کنم؛ و الّا معتقدم که می شود تغییراتی هم ایجاد کرد. این بزرگواران نشستند و گفتند مستجمعی از فقها باشد. سؤال اساسی من این است که «آیا خبره منحصر به فقیه است؟»، «آیا موضوع شناس قابل تقلیل به فقیه است؟» اگر کماکان ما شاهد دوگانگی بین فقیه و موضوع شناس باشیم بین عرصه دلیل و علت شکاف می افتد و زمان و مکان نمودی ندارد و آرام آرام بین قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی شکاف می افتد.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران گفت: از این زاویه می توانید خیلی از رخدادهای دی ماه 96 را تحلیل کنید. من احساس می کنم اصلا نبض زمان نمی زند. این را دقت کنید که عقبه فقه ما باید همه بیایند و اشکالات و آسیب ها بحث شود. من می گویم آن عقبه را هم آسیب شناسی کنید؛ ولی کاری کنید که مراجع ما از نزدیک دستی در آتش بگیرند. یکی از افراد می گوید که آنها ورودی در فقه سیاسی نکرده اند. نتیجه درست است؛ اما زیرساخت آن را شما تهیه نکرده اید. شرط صلاحیت فقهی با همه تحفظات و آسیب شناسی ها را باید به مراجع و شرط صلاحیت عمومی را به شورای نگهبان داد.

وی تأکید کرد: وقتی مرجع نتواند حتی صلاحیت فقهی را تعیین کند، دیگر از نزدیک متوجه نمی شود که یک انقلاب بزرگ فکری با توجه به شرایط زمانی و مکانی ایجاد شده و او باید کمک کند. خود امام می گوید دستی برسانید؛ خود رهبر به قم می روند و می گویند دستی برسانید. بنابر این من شخصا معتقدم که در چارچوب قانون اساسی فعلی باید پای موضوع شناس را به عنوان یک امر ذاتی باز کنیم. واقعا قرار ما این بوده که کشور اسلامی اداره شود. شکل مطلوب هم این است که مستجمعی از فقها، موضوع شناسان، اخلاق شناسان می شود.

افروغ در پاسخ به سؤالی گفت: هیچ راه فراری از ایدئولوژی نیست و انقلاب ما انقلاب ایدئولوژیک دینی بود. فقط کافی است وجه دینی را از انقلاب بردارید. مگر این سال ها برنداشتیم؟ به کجا رسیدیم؟ بحث من این است که اگر قرار است مدیریت فقهی باشد، فقه شخصی نیست. بر اساس مطالبی که امام در کتاب ولایت فقیه می گوید و بر  اساس مطلبی که آقای جوادی آملی می گوید بحثت فقیه نیست و فقه است. فقه هم یک مقوله بیناذهنی است.

 وی با اشاره به اینکه خلأ امروز ما فقدان انبساط در نظام سیاسی است، افزود: ما یک سری باید و نبایدهای ایدئولوژیک داریم که در عرصه دلیل توسط سندنویسان ما دارد دنبال می شود. چون دیالکتیک با عرصه سطح اجتماعی، فرهنگی و دینی نیست، ما را با یک بن بست روبرو کرده است. باید عرصه بایدها و نبایدهای و نظام فرهنگی ما منبسط شود. اگر می گوییم انبساط به معنای زمان و مکان است. نبض زمان و مکان را موضوع شناس می زند؛ یعنی فیلسوف، جامعه شناس، اقتصادشناس و کسانی که از میان مردم به عرصه ایده ها بیایند. ما الآن این را نداریم و ساختارهای لازم برای آن تعبیه نشده است. بنابر این ما با یک قفل شدگی ساختاری مواجه هستیم.

 

1

علیرضا ملایی نیز با موضوع «نقد و بررسی تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی» در این همایش گفت: تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی روایت انقلابیون حاکم از تاریخ انقلاب است که می خواهد رخدادها را بر اساس نوع نگاه آنها تفسیر کند. طبیعتا چون تاریخ نگاری رسمی از درون حکومت می آید نگاه یک سویه دارد.

 عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی با اشاره به حضور روحانیون تاریخ نگار، افزود: حضور روحانیون تاریخ نگار باعث شده که شما نتوانید نقطه آغاز  انقلاب را پیدا کنید. نکته بعدی این است که این نوع تاریخ نگاری نقش افراد خارج از دایره روحانیت را نادیده می گیرد و نقش آنها را بسیار کمرنگ جلوه می دهد. تاریخ نگاری رسمی انقلاب اسلامی فاصله سال 43 تا رحلت حاج آقا مصطفی خمینی را دوره رکود معرفی می کند. علتش این است که مهمترین چرخش در این دوره توسط روشنفکران دینی از جمله دکتر شریعتی بود؛ که مانع جذب جوانان به مارکسیست شد.

وی با بیان اینکه بحران دیگر تاریخ نگاری جرقه های انقلاب است، تصریح کرد: هر کدام از نیروهای انقلاب یکی از وقایع نامه سرگشاده جبهه ملی به شاه، درگذشت دکتر شریعتی، درگذشت مصطفی خمینی و قیام 19 دی را جرقه می داند. اما تاریخ نگاری رسمی بحث های مربوط به روحانیون را مطرح می کند و این تاریخ نگاری بستری که در درون آن انقلاب شکل گرفت را محل توجه قرار نمی دهد و بسیاری از واقعیت های اجتماعی و فرهنگی آن دوران را نادیده می گیرد.

ملایی تأکید کرد: مهمترین چالش دیگر این است که روایت رسمی انقلاب اسلامی تاریخ انقلاب را به گونه ای تعریف می کند که گویی ما گرفتار حصر زمان شده ایم. به معنای اینکه آرمان ها، خواسته ها و مطالبات چهار دهه قبل همچنان به عنوان خواست مردم نشان داده می شود و این عاملی برای نادیده گرفتن خواسته های نسل امروز می شود. بنابر این این نوع تاریخ نگاری مانع گذر از دوره انقلاب به دوره پساانقلاب می شود.

مرضیه حاجی هاشمی نیز با عنوان «تبار اندیشه ای انقلاب اسلامی» گفت: وقتی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست عامل فرهنگی هم وارد تبیین انقلاب ‌ها شد. این عامل فرهنگی نظام‌ های معرفتی و ارزش ‌ها بود که در دانشگاه‌ ها، رسانه ‌ها و مذهب نمود داشت‌. البته نظام معرفتی انقلاب دچار یک سری پارادوکس‌ هایی است و اگر تبار اندیشه‌ ای انقلاب را مرور کنیم متوجه می‌شویم که کجاها دچار پارادوکس است.

پژوهشگر پژوهشکده امام خمینی مقطع آغازین تحلیل خود را شهریور 1320 قرار داده است و عنوان کرد: در این مقطع گسست ‌هایی اتفاق می ‌افتد که جریان‌ های سیاسی، فکری و مذهبی ‌ای را بر می‌ انگیزاند. جریان اسلام گرایی سیاسی در بنیادگرایی سیاسی و نوگرایی سیاسی به وقوع می ‌پیوندد. نوگرایان مطابق زمان و مکان با مسائل روبرو می ‌شوند و اصلاح معرفت دینی دغدغه آنهاست اما بنیادگرایان با تجدد با مفاهیم از پیش تعیین شده در دین مواجهه می‌ شوند.

وی براساس پژوهش‌های خود 12 ساختار را مشخص کرده و با توجه به آنها بیان کرد: امام خمینی(س) در هشت ساختار کاملا نوگرا، در دو ساختار با قیدهایی نوگرا و در دو ساختار بنیادگراست. شهید مطهری به غیر از حوزه زنان در باقی ساختارها نوگراست و شهید بهشتی کاملاً نوگرا هستند اما ساختار استبداد رهبر در اندیشه ایشان مهم است. بر اساس مؤلفه ‌های انقلاب ما در بحث حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی و در بحث حقوق و آزادی زنان یا تبعیض حقوقی علیه زنان دچار مسأله و پارادوکس هستیم.

حاجی هاشمی اظهار داشت: تبار اندیشه ‌ای انقلاب اسلامی نوگرایانه است و تبار اندیشه ‌ای امام بیش از آنکه نزدیک به شیخ فضل ‌الله نوری باشد به میرزای نایینی نزدیک است.

محمدحسین پناهی نیز در سخنرانی خود با عنوان «پیامد رویکرد تداوم یا پایان یافتگی انقلاب» گفت: در انقلاب اسلامی ما دیدگاه های مختلفی داریم اما قالب آنها ضمنی است؛ در عین اینکه تبعاتش خیلی زیاد است. در میان  حاکمیت افرادی را می بینیم که به طور ضمنی و یا علنی قائل به پایان انقلاب هستند و بر آن اساس راهکارهای مختلف را دنبال می کنند. در مقابل،  عده ای قائل به انقلاب دائمی هستند. نخبگان سیاسی مخالف هم قائل به پایان یافتگی انقلاب هستند.

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: مردم معتقد هستند انقلاب تمام شده و باید نتیجه آن در سفره های مردم آشکار شود. اما این بحث به طور جدی و آشکار در بین نظریه پردازان و کارگزاران مطرح نمی شود تا بگویند این سیاست ها را باید دنبال کنیم و آنهایی که می گویند تداوم دارد باید دلایل خود را بگویند و بگویند که تداوم انقلاب اسلامی به چه معنایی است.

وی تأکید کرد: این بحث به جای اینکه به صورت ضمنی در میان نظریه پردازان و کارگزاران برگزار شود، به نظر من باید به طور جدی مطرح شود تا مردم بدانند در کدام جهت قرار می گیرد و هم مسئولان بدانند که انقلاب پایان نپذیرفته و سیاست انقلابی این اقتضائات را دارد و یا انقلاب پایان یافته و بر این اساس این سیاست ها را پیشنهاد می کنیم. ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد لطمات سنگینی می تواند به کشور بزند. امیدوارم مسئولین در این زمینه تکلیف خودشان و مردم را روشن کنند.

 

5

در این همایش میزگردی نیز با عنوان «همگرایی و واگرایی در فرآیند انقلاب اسلامی» برگزار شد.

دکتر  محمدرضا بهشتی در این میزگرد طی سخنانی گفت: به نظرم رسید خاطره ای مربوط به حوادث شهریور سال 57 نقل کنم. یادم هست که قرار شد 16 شهریور راهپیمایی برگزار شود و اولین تجربه یک تجمع گسترده بعد از چند دهه بود. با اعلام اینکه برخورد خواهد شد، جمعی در منزل ما گرد آمدند و مشورتی صورت گرفت و تصمیم بر این شد که چهار نقطه به یک نقطه تبدیل شود تا تمرکز بیشتری باشد و بنا شد سه نفر از آقایان شناخته شده بروند و بگویند فقط در قیطریه تجمع خواهد شد.

 فرزند شهید بهشتی با بیان اینکه از آن صحنه ها دو چیز در ذهنم حک شده، افزود: یکی از آنها برای من به عنوان یک جوان 20 ساله پیدا شدن یک نوع همبستگی اجتماعی بود. یعنی افرادی که تا دیروز در تفرق و خود بینی به سر می بردند و آن هم با سنین و رویکردهای مختلف انگار یخ ها آب می شود. این برای من آنچنان جالب بود که یک گوشه ایستادم و اشک در چشمم جاری شد.

وی ادامه داد: نکته دوم این است که وقتی نزدیک میرداماد رسیدیم غیر از شهربانی، یک ردیف نیروهای نظامی برای برخورد آمده بودند و این جمعیت ایستاد و یک سکوت نمی دانم چقدر طول کشید. بعد سربازان برای تیراندازی ایستادند و من منتظر یک صحنه دلخراش بودم و نفس در سینه حبس شد. بعد، از انتهای جمعیت تکبیری گفته شد و این جمعیت جلو آمد و صف را شکافت و رفت و انگار نه انگار قرار بود فاجعه ای باشد. من طاقت نیاوردم و رفتم به شهید مطهری گفتم امروز دو اتفاق افتاد؛ یکی اینکه آن پیوستگی ایجاد شد و افراد از تک فرد بودن خارج شدند. دوم اینکه وقتی یک حرکت جمعی و هویت جمعی و همگرایی در جهت هدفی صورت می گیرد چه توانایی عظیمی شکل می گیرد.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه جای یک تحلیل که مجال دهد وجوه مختلف مسأله همگرایی باز شود را خالی می بینم، اظهار داشت: مدت زمان قابل توجهی از این حوادث گذشته و به نظر می رسد یک بازنگری و نگاه نقادانه به خودمان ضروری است. به نظر می رسد داریم دچار یک نوع مازوخیزم می شویم و به نظر من هیچ دردی را از ما دوا نخواهد کرد.

وی تأکید کرد: به گمان من همگرایی وقتی می تواند در جامعه به پایداری برسد که یک مفهوم وحدت بخش را بتواند در خودش به اتحاد برساند. اما چیزی که در دوران مدرن امکان پایداری این همگرایی را فراهم می کند مفهوم قانون است و من هرچه تلاش کردم ببینم قانون تا چه اندازه توانسته به خودآگاهی جمعی راه پیدا کند، به جایی نرسیدم. این موضوع جایی خودش را نشان می دهد که مفهوم قانون ممکن است در برابر خواسته های فردی خود را نشان دهد. به عنوان نمونه، ترافیک شهری آینه تمام نمای وضعیت فکری ما و نسبتی است که افراد با جمع برقرار می کنند.

بهشتی افزود: یک لایه دیگر هم تحلیل این پدیده است. آیا امکان این هست که در لایه بنیادین تری نگاه کنیم که فراتر از نگاه افراد، چرا همگرایی ها و واگرایی ها شکل می گیرند؟ من فکر می کنم هر دو این لایه ها لازم هستند.

محمدباقر خرمشاد نیز در این میزگرد گفت: فوکو 11 فوریه 1989 می گوید این روشن و حتمی بود که همگان سلاح خود را تحویل نخواهند داد. گروه های مارکسیست که نقش آنها در حرکت انقلاب کم نبود احتمالا چنین فکر می کردند که زمان آن فرا رسیده است که از مرحله اتحاد توده ای گذشته و وارد مبارزات طبقه ای شوند. چون آنها نتوانسته بودند در نقش گروه پیشرویی ظاهر شوند که اتحاد ایجاد کرده و قیام می کند، اکنون می خواهند نیرویی باشند که در شرایط ابهام و تردید تصمیم می گیرد و راه نشان می دهد. چپ ها فکر می کردند اسلامگرایان نیروهای ناکارآمد برای اداره کشور هستند.

عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به اتفاقات و حوادث سال اول انقلاب اسلامی، افزود: می شود این سؤال را مطرح کرد که آیا کنار رفتن چپ ها معلول اقدامات خود آنها بوده و یا فشار و انحصارطلبی اسلامگرایان بوده است؟ آیا اسلامگرایان چپ ها و راست ها را از قطار انقلاب خارج کردند و یا خود آنها قصد متوقف سازی انقلاب در قطار مورد نظر خودشان را داشتند؟ سؤال اساسی تر این است که اگر چپ ها سلاح های خود را تحویل می دادند و راهبردی مسالمت آمیز در پیش برد اهداف خود دنبال می کردند، تاریخ پس از انقلاب چگونه رقم می خورد؟

وی ادامه داد: اگر آنها مبارزه مسلحانه را در پیش نمی گرفتند، کشور آرام بود و درگیری مسلحانه راه نمی افتاد. اگر به دلیل آرام بودن مرزها دولت موقت می توانست امور را سامان دهد و کارنامه موفقی از خود بر جای گذارد، ادامه روند انقلاب اسلامی در دوران پساپیروزی چگونه رقم می خورد؟ اگر گروه های لیبرال بخواهند بعد از چهل سال منصفانه خود انتقادی کنند در خصوص عملکرد خودشان چه قضاوتی می کنند؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که به جای انداختن همه تقصیرها بر گردن اسلامگرایان و جمهوری اسلامی، روند انقلاب در دوره پساپیروزی بر اساس واقعیات عملکرد چپ و راست مورد ارزیابی قرار گیرد؟

خرمشاد در پایان تأکید کرد: قطعا گروه های چپ و راست خود انتقادی هایی در درون انجام می دهند. شاید زمان آن فرارسیده که همان چیزهایی که در جلسات خصوصی گفته می شود در جلسات عمومی گفته شود. اگر این طور شود شاید ما بتوانیم فضای بهتری را برای تعامل خلق کنیم و هرکس سهمی در این بازبینی داشته باشد. چون آینده هم بدون اینها نیست و همه کسانی که دیروز بودند امروز هم هستند. برای اینکه فردایی بهتر صورت بگیرد و حال فردای جامعه بهتر شود لازم است که بشود همگان تأملی در عملکردد چهل سال گذشته داشته باشیم تا خصوصا حال فضای روشنفکری ما بهتر از چیزی باشد که الآن هست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.