استاد دانشگاه بر این باور است که از انقلاب 57 بههیچوجه شرمنده نباید باشیم زیرا همچنان معتقدم راه نجات مردم در تجدید بیعت و عهد با آرمانهای انقلاب 57 است. بااینحال باید تکلیفمان را با بسیاری از گفتمانها ازجمله انقلاب، مشروطیت و نهضت ملی مشخص کنیم.
به گزارش جماران؛ هاشم آقاجری استاد دانشگاه تاریخ در نخستین نشست از سلسله نشستهای اصلاحات و مسائل ایران با موضوع "نسبت گفتمان اصلاحات و هویت تاریخی ایران" که به همت حوزه مرکز منطقه تهران حزب اتحاد ملت برگزار شد،
با بیان اینکه وقتی از نسبت اکنون از گذشته سخن میگویم باید بدانیم که این نسبت میتواند در دو رهیافت عینیت گرایانه و روایت گرایانه موردتوجه قرار گیرد، گفت: دیدگاه من نسبت اکنون به گذشته، دوگانه ترکیبی و دیالکتیکی است. مسئله این است که همه واقعیتهای گذشته در اکنون تبلور نمییابد زیرا گذشته و سنت میتواند "مرده" یا "زنده" باشد.
وی بابیان اینکه آنچه در واقعیت مستقل از ذهن یک قوم گذشته است، تماماً و بیکموکاست در اکنون بازتولید نمیشود و بخشی از آن در تجربه زیستی ادامه میباید، تصریح کرد: نسبت اکنون با گذشته نسبتی دوگانه دیالکتیکی است، گذشته و سنت زندهای که در جامعه حیات دارد بخشی از اکنون ما است در عین و نوع روایتی که ما از گذشته میکنیم. آگاهی و خودآگاهی تاریخ بخشی از اکنون است زیرا خودآگاهی تاریخی نوعی وجدان تاریخی و آگاهی بازتابنده است که بهنوعی هویتی است که ما برای خودمان شناسایی میکنیم.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه ما در آیینه تاریخ ماضی، خود و هویتمان را تعریف میکنیم، اظهار کرد: تاریخ حافظه ملی و قومی است که ما بودن اکنون را تشکیل میدهد و بخشی از واقعیتی که امروز بهعنوان هویت درک میشود درگرو نوع روایت ما از گذشته تاریخی است. ملتها و اقوام نیز بر اساس اینکه چه روایتهایی از گذشته خود دارند، هویت اکنون خود را رقم میزند. خودآگاهی بازتابنده صرفاً امر ادراکی و شناختی نیست بلکه امر کنشی و فعال نیز است به عبارتی ما با اندیشه و روایت مواجه نیستیم بلکه با کنش و عمل نیز مواجه هستیم اما کنش ما بهعنوان یک هویت قومی و ملی در کنار دو عنصر قلمرو تجربه کنونی و افق انتظار این ده نقش میبندد. ملتها بر اساس قلمرو تجربه کنونی و افق انتظار از این ده، خودآگاهی بازتابنده تاریخی خود را فرامیخوانند با این دیدگاه است که میتوان گفت روایت تاریخی فقط امر پیشین و گذشته که از آن خارج شدیم نبوده و دانش و معرفت تاریخی صرفاً امر متعلق به گذشته نیست.
قدرتها و سلطهها بر سر روایت تاریخ جنگ دارند
آقاجری با تأکید بر اینکه با خواندن تاریخ در ساختن تاریخ مشارکت میکنیم، اظهار کرد: تاریخ بسیار مهم است برای این است که قدرتها و سلطهها بر سر روایت تاریخ جنگ دارند. کسانی که گذشته را کنترل میکنند، اکنون و آینده را نیز کنترل میکنند به همین دلیل در نظامهای توتالیته دائم نسخههای تحریف و مطابق با نیازهای سلطه و قدرت بازنویسی میشود زیرا دستکاری آگاهی و شست و شوی مغزی در یک جامعه مبنای کنترل و سلطه است.
این استاد دانشگاه، گذشته همگن نیست و مانند اکنون و این ده مجموعه متحول است، گفت: درگذشته تاریخی هر ملتی، سنتها وجود دارد و باید امروز باید تصمیم بگیریم که با بخش از این سنت میخواهیم رابطه برقرار کنیم تا اکنون و این ده خود را بسازیم. در یک تقسیمبندی کلی تاریخ ایران سه دوران داشته است که هرکدام ایجادکننده تناقضها، چندگانگی و بحرانها بوده است که علاوه برگذشته، امروز باید با این گذشته تعیین و تکلیف کنیم. دوره اول سقوط دولت ساسانی و ورود اسلام، دوره دوم تأسیس دولت صفوی(شیعی شدن جامعه ایران) و دوره سوم انقلاب مشروطه (نسبت تازه میان ایران و مدرنیته) است.
آقاجری بابیان اینکه، تحولاتی در تاریخ دورانساز شد که منشأ و خاستگاه فکری و سلسله فرایندهایی که خاستگاه سیاسی و نظامی و خاستگاه دینی مذهبی داشتند، تصریح کرد: تمام این تجربیات, تجربه تاریخی یکدست نبوده است اما گفتمان و چالشهای متعددی دارد. امروز در سخن گفتن از ایران باید مشخص شود با کدام ایران میخواهیم ارتباط برقرار کنیم. معتقدم سه تقسیمبندی برای ایران وجود دارد؛ ایران طبیعی (فلات ایران), ایران سیاسی (ایران کنونی) و ایران فرهنگی و تاریخی (مرزهای آن با دو تقسیمبندی قبلی نیست).
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در تمام طول تاریخ ایران، سلطه و سرکوب و عدالت هر دو وجود داشته است، با طرح این سؤال که ما با تاریخ طبقاتی، جنسیتی و قومیتی مذهب چگونه میخواهیم برخورد کنیم؟ گفت: برای مثال در فراخوان تاریخ در حوزه زن باید بدانیم کدام بخش از تاریخ را میخواهیم فرابخوانیم، اگر قرار باشد نگاه به زن با دیدگاه مردسالارانه فرابخوانیم تردیدی وجود ندارد که زن امروز آن را نمیپذیرد و رد میکند. نمیتوان تمام تاریخ را فراخوان داد و باید در فراخوان آن بر اساس نیازهای موجود عمل کرد.
وی با اشاره به اینکه، ما امروز نیازمند طرح ملتسازی هستیم که اساس آن وحدت برابر حقوق همه ایرانی باشد، گفت: گفتمانهای متعددی در تاریخ ایران وجود دارد، گفتمان اسلام منهای ایران، گفتمان ایران منهای اسلام و گفتمان تلفیقی از ایران و اسلام. گفتمان سوم که تلفیقی از ایران و اسلام است قرنها موردتوجه قرارگرفته است. این گفتمان در زمان رضاشاه تحت تأثیر ایدئولوژی ناسیونالیستی قرار گرفت و مجدداً تفکیک هویت ایران از اسلام مطرح شد. تحت تأثیر این ایدئولوژی است که هماکنون برخی از مذهبیها هویت ضد ایرانی دارند و میکوشند که اثری از تاریخ ایران نباشد برعکس نیز عدهای در تلاشاند اسلام را از هویت ایران جدا سازند درحالیکه ما باسنت و تاریخ زنده مواجه هستیم و اسلام در روح قوم ایران است و تلاشهای این دو گروه محکومبه شکست است. وحدت ایران و اسلامیت هم در نفوذ کرده است و قابلتفکیک نیست.
آقاجری بابیان اینکه ایران در دوره صفوی، نوعی توازن وجود داشت و مستقل قدرتمند بود که اگر دوره صفوی نبود ایران امروز نیز وجود نداشت، گفت: در دوره صفوی شیعه و سونی از هم تفکیک شد، در حقیقت شکاف مذهبی در گفتمان مذهبی در دوره در این دوره رخنه کرده است. تبعیض سیستماتیک و نظاممند علیه شهروند ایرانی در این دوره شکل گرفت که امروز در جامعه خودنمایی میکند. البته در زمان رضاشاه میان شیعه و سونی تبعیضی ازنظر حقوق وجود نداشت اما تبعیض در زبان و آدابورسوم غیرفارسی با فارسها بود، سیاستهای ضد بلوچی و ترکی و کردی و ... وجود داشت. تلاش این بود که همه ایرانیها همه مثل هم باشد. تبعیض مذهبی و تبعیض قومی صفوی و پهلوی هر دو برای ایران امروز ما سم است. صوفی کشی، درویش کشی، فقها کشی در تاریخ ما قدمت دارد.
وی ادامه داد: فرایند مشروطیت، فرایند پر چالشی است. زیرا یک پروژه ملتسازی و مدرن سازی بود و میخواستیم نسبت تازهای میان تجدد و مدرنیته ایجاد کنیم. در زمان مشروطیت کشور در تمامی ابعاد با مشکل مواجه بود. اصلاحات در تاریخ یا اصلاحات پیش انقلابی بوده یا پس انقلابی بوده است. اصلاحات امری استثنایی و خاص نیست. انقلاب برای اصلاح انجام میشود زیرا سامانه و رژیم ظرفیت اصلاح خود را ازدستداده است. 100 سال پیش اصلاحات از دوره قائممقامها و امیرکبیرها شروعشده اما درنهایت به بنبست رسید،. باوجود کوششهای اصلاحطلبانه به دلیل حکومت قاجاریه این اصلاحات به بن رسید.
انتخاب کنیم که ادامهدهنده کدام راه هستیم؛ نوری یا تکاملیافته نائینی؟
این استاد دانشگاه، معتقد است امروز محافظهکاران، بنیادگرایان و جناحهای سیاسی راستگرا کشور نسبتی با مشروطیت برقرار کرده و سمبل و نماد آن نیز شیخ فضل اله نوری است، ما باید نوری و نائینی انتخاب کنیم، انتخاب کنیم که ادامهدهنده کدام راه هستیم، نوری یا تکاملیافته نائینی؟ ما نسبتمان بر اساس قلمرو جغرافیایی و انتظاراتمان از آینده ترسیم میکنیم، جنگ ایدئولوژی و گفتمانها که بهصورت جنگ سیاسی، طبقاتی و جنسیتی خود را نشان میدهد، یک بعد آن جنگ تاریخی است، جنگ بر سر تفسیر از روایت تاریخ میکنیم. انقلاب سال 57 ایران انقلابی بود که گفتمان مشروطهخواهی بهنوعی به روایت نائینی داشت، اما امروز گفتمان مسلط بر انقلاب با وجه شیخ فضلاللهی را میبینیم، استدلالات از زبان تئوریسینهای محافظهکاران اصولگرا طنین صدای شیخ فضلالله را دارد. وقتی آیتالله مصباح یزدی حرف میزند، صدای شیخ فضلالله را میشنویم.
آقاجری با اشاره به اینکه باید امروز تکلیفمان را با مشروطیت و گفتمانهای آن مشخص کنیم، گفت: امروز باید درباره نهضت ملی نیز تکلیف را مشخص کنیم، اینکه بر اساس روایت دکتر مصدق درباره نهضت ملی حرف بزنیم یا کاشانی؟ این تضاد کاذب که در چند دهه گذشته در ایران رخ داد ممکن است کسانی را که آگاهی تاریخی نداشته باشند را فریب دهند، تضاد نیروی مذهبی و نیروی ملی و غیرمذهبی بیان کردند، این مسئله کذب است. نهضت ملی تضاد ملی و مذهبی نبود. راز دشمنی کاشانی و مصدق چه بود که در کودتای نگین شرکت کرد؟ با اسنادی که منتشر شد مشخص شد که کاشانی به کودتای 28 مرداد کمک کرد. این رویه موجب شد که ایران از میسر توسعه خود دور شود.
وی با اشاره به اینکه اگر به سال 57 برگردم بازهم انقلاب خواهیم کرد، اظهار کرد: باید نسبتمان را نسبت به انقلاب 57 نیز مشخص کنیم، این انقلاب در ادامه انقلاب مشروطیت و نهضت ملی به دنبال این بود که دموکراسی را جایگزین استبداد، استقلال را جایگزین وابستگی، جمهوریت را جایگزین سلطنت کند. در حقیقت انقلاب 57 گذر تکاملی سلطنت مشروطه به جمهوریت بود و گفتمان آن مدرن بود. به دنبال حداکثر آزادی در تمام بخشهای نظام ازجمله زنان بود. تمام زنان باحجاب و بیحجاب برای وقوع انقلاب به خیابان آمدند. انقلاب به دنبال رفع هرگونه تبعیض بود. اما امروز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب از برخی از اهداف خود دور شده است و ما شاهد برخی از تبعیضها هستیم.
آقاجری تأکید کرد: از انقلاب 57 بههیچوجه شرمنده نباید باشیم زیرا همچنان معتقدم راه نجات مردم در تجدید بیعت و عهد با آرمانهای انقلاب 57 است.