پایگاه خبری جماران: هر وقت بخش های مربوط به تولید ملی و استقلال سیاسی و اقتصادی کتاب « امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» نوشته ی آیت الله هاشمی رفسنجانی را می خوانم نا خواسته به یاد دوران سازندگی بعد از جنگِ دهه هفتاد می افتم که به مدیریت بسیار قوی و ستودنی امیرکبیر دوران بوقوع پیوست ، انصافا آیت الله هاشمی در آن سال ها ، امیرگونه به زیر ساخت های تولید ملی و استقلال اقتصادی و سیاسی توجه جدی داشت به طوری که بحق باید گفت و نوشت ، دولت های بعدی هر چه آمدند در این راستا بر سر سفره دولت سازندگی نشستند و بسیاری از اندوخته ها را از آن دولت دارند.
این کتاب ارزشمند برای اولین بار در سال 1346ش به مرحله چاپ رسید و تاکنون نزدیک 20 بار تجدید چاپ شده و با محتوای تحقیقی- حماسی خود همواره در روشنگری اذهان قشر تحصیل کرده (حوزوی ودانشگاهی) تاثیر بسزایی داشت ؛ هنوز هم بیش از نیم قرن است ، همچنان جذابیت خودش را دارد ومحتوای آن می تواند بخشی از نیازها و سوال های امروز جامعه ی اسلامی ، انقلابی و حکومتی ما را پاسخ دهد.
از سطر سطر کتاب به راحتی می توان فهمید که هاشمی جوان در دهه چهل به شدت تحت تاثیر شخصیت مدیریتی امیر کبیر قرار داشته و گویا یک عمر با وی زندگی کرده و با او مانوس بوده است به همین سبب می بینیم در ادامه دهه های 50 و60 ساختار شخصیت سیاسی و مدیریتی هاشمی به سبک مدیریتی امیر کبیر شکل می گیرد . هاشمی رفسنجانی در هشت سال دفاع مقدس فرمانده جنگ و سردار صلح می شود ، وقتی سکان سازندگی بعد از جنگ را بر دوش می گیرد همانند امیر وارد میدان پر فراز و نشیب اجرایی می شود که در آن مقطع دشوار از هر کسی این هنر ساخته نیست.
امروز که در عرصه های گوناگون علمی ( هوا و فضا ، نانو، مترو ، گاز رسانی شهری و روستایی ، صنایع هسته ای ، هواپیمایی،کشتیرانی، توسعه ادوات و تجهیزات نظامی و...) شاهد رشد ، شکوفایی و بالندگی هستیم ، اغلب اینها در دوران صدارت سردار سازندگی و به ابتکار و همت ستودنی وی آغاز شد.
در این مقال به چند مورد از وجه مشابهت و مفارقت امیر امروز با امیر دیروز می پردازیم تا قدر و منزلت هر دو شخصیت بزرگ مدیریتی ایران زمین برای خوانندگان اندکی روشن گردد.
1 - هر دوی این شخصیت ، روستا زاده و از طبقه پایین جامعه ایرانی بودند ، امیر از روستای « هزاوه» اراک بود و هاشمی از قریه « بهرمان » از بخش نوق رفسنجان. پدر امیر از نوکران میرزا عیسی قائم مقام فراهانی بود ، بعد آشپزی آن خاندان را بر عهده داشت ؛ والد هاشمی ، روحانی محل بود و به شغل کشاورزی و باغداری اشتغال داشت. هر دو چون به صدارت رسیدند هرگز خود را نباختند و همواره به فکر خدمت به قشر محروم و مستضعف بودند. هردو تقریبا همزمان (19و20 دی ) به گونه ی مشکوک و غافلگیرکننده از دنیا رفتند.
2 – امیر کبیر در آغاز دوران صدارت به اقتصاد سالم و مستقل فکر می کرد و راه آن را در تولید ملی و توسعه و تهیه زیرساخت های اقتصادی می دید از این رو می بینیم او در قدم نخست به تاسیس کارخانه های بلورسازی در تهران ، اصفهان و قم ، کارخانة نخ ریسی در تهران ، کاغذسازی در اصفهان ، کارگاه های چدن ریزی و نساجی و کارخانة شکرریزی و قندسازی در ساری ، کارخانه های حریربافی در کاشان ، چلواربافی در تهران ، کالسکه سازی در اصفهان و تهران ، چینی سازی در تهران و قم روی آورد.
او در کنار آن به تقویت و توسعه صنایع دستی نیز اهتمام ویژه داشت ، توسعة کشاورزی و ترویج کشت نیشکر در دو منطقه خوزستان و دشت گرگان ، ساخت سد عظیم «ناصری» روی رودخانة کرخه ، تجدید بنای پل عظیم شوشتر و باز کردن هفت چشمة آن ، ساخت سد بزرگ بر روی رودخانه معروف گرگان رود ، اصلاح و تجدید قنوات «نه گنبد» یزد ، بنای سد بزرگ در نقطة اتصال دو رود «قره چای» و «انار رود» در شهرستان قم و ساخت پل معروف «دلاک» بر روی آن ، انتقال آب نهر عظیم رود کرج و شیمران به تهران ، ، ترویج کشت پنبه و... نمونه کارهای زیر بنایی و توسعه اقتصادی امیر کبیر بود .
اگر اندکی دقت کنیم فعالیت ها و دغدغه های دوران سازندگی آیت الله هاشمی نیز دقیقا از همین جنس بود. ساخت ده ها سد ، احداث راه های مواصلاتی ، ریل ، پل ، توسعه مراکز دانشگاهی ، احداث و توسعه صنعت مترو ، گاز رسانی ، توسعه کشاورزی و خودکفایی در بعضی از آنها ، طراحی و ساخت انواع هلیکوپتر ، هواپیما ، تانک ، موشک و... در همین راستا می توان گزارش کرد.
3- امیر و هاشمی حد اقل نیم قرن از زمان خود جلوتر بودند به همین سبب اقدامات اصلاح گرایانه شان برای دیگران قابل درک و فهم نبود و برای آن دو مشکل درست می کرد. وقتی هاشمی دانشگاه آزاد تاسیس کرد می گفتند : « فاحشه خانه است» وقتی دست به احداث مترو زد ، می گفتند: « ترویج فرهنگ اشرافی گری می کند» بعد هم که در مقابل استدلال های او کم آوردند می گفتند: « این همه خاک های زیر زمینی را به کجا خواهید ریخت» می گقتند: « با پروژه گاز رسانی می خواهد خانه های مردم را به آتش بکشد!» شبیه همین اشکالات بنی اسرائیلی را امیر کبیر هم از سوی عقب ماندگان روزگار خود، شاهد بود.
4– امیرکبیر برای تعلیم و تربیت نیروی انسانی و کادر اداری در ابعاد گوناگون ، «مدرسه نظامیه » یا همان « دارالفنون » را تاسیس کرد ، هاشمی نیز در یک اقدام مبتکرانه به تاسیس « دانشگاه آزاد اسلامی » همت گمارد که هر دو مرکز در نوع خود بسیار تاثیرگذار شدند ، به همین سبب هردو به کینه حسودان گرفتار آمدند . لیکن با این فرق که امیر اصلا فرصت نیافت نتیبجه کارش را از نزدیک نظاره کند ، اما هاشمی چندسالی شاهد رشد ، شکوفایی و بالندگی فرزندان دانشگاه آزادش شد.
5 – امیر کبیر دشمنان سرسخت خارجی و داخلی داشت و هر روز علیه اش سمپاشی می کردند و توطئه می چیدند ؛ دشمن خارجی وی روس ها و انگلیسی ها بودند ، دشمنان داخلیش ، مهد علیا ( مادر شاه) ، میرزا آقا خان نوری و اللهیارخان عاصف الدوله و نوچه های شان که هر سه نفر با انگلیسی ها ارتباط داشتند و به نفع آنها جاسوسی می کردند و در نهایت به تحریک انگلیسی ها ، این سه نفر نزد ناصرالدین شاه علیه امیر سعایت کردند و حکم قتل او را از شاه جوان وکم تجربه گرفتند. البته در این میان نقش تخریبی برخی محافل متحجر و مقدس مآب و ظاهر الصلاح از جمله امام جمعه وقت تهران را هم نباید دست کم گرفت.
هاشمی نیز دشمنان داخلی و خارجی بسیار داشت، دشمنان خارجی او ، آمریکا ، انگلیس و روسیه بودند چون او در عرصه خارجی ، سیاست های صلح جویانه داشت و در داخل برنامه های سازندگی و زیربنایی که هر دو به ضرر سیاست های توسعه طلبانه و استعماری آن سه دولت بود.
مخالفان داخلیش هم از منافقین ، حزب توده ، فرقانی ها گرفته تا انجمن حجتیه ، متحجران ، مقدسین عقب مانده و در این اواخر جریان انحرافی و انقلابی نمایان نو رسیده بودند ، اینها ناخواسته یکی شدند نخست ترور فیزیکی کردند ، بعد به ترور شخصیتی وی روی آوردند ، تهمت ها و نسبت های نا روا به ایشان زدند ، سخنانش را تقطیع کردند و در مقابل سخنان رهبری گذاشتند ، احیانا سعایت نزد رهبری بردند تا با این ترفند ها و شیطنت ها ، میان وی و رهبری فاصله و اختلاف افکنند و نظر رهبری را نسبت به ایشان تغییر بدهند ، اما بر خلاف مخالفان امیر ، اینها از این ناحیه سرشان به سنگ و دماغشان به زمین مالیده شد ، ولی از پای ننشستند و به دنبال ترفند دیگری رفتند.
6 – وقتی امیرکبیر در حمام توسط مخالفانش کشته شد همه آنها اعم از انگلیس و روس و نوکران و نوچه های داخلی به یک اندازه خوشحال شدند ، ماجرای استخر آقای هاشمی نیز اگر چه عمدی و طبیعی بودنش هنوز روشن نیست ، اما همه مخالفان داخلی و خارجی را به یک اندازه خوشحال کرد ؛ با این فرق که مخالفان داخلی امیر ، دانسته در خدمت بیگانگان بودند ؛ اما مخالفان هاشمی هنوز هم نمی فهمند که تخریب شخصیتی و ترور فیزیکی هاشمی خدمت به بیگانه و به نفع آمریکا ، انگلیس و روسیه بوده و هست.
7 - هدف مخالفان امیر و هاشمی این بود که یاد ، نام و راه اصلاح گرانه آن دو مصلح بزرگ و انقلابی را به ورطه فراموشی بسپارند ، اما نه تنها این گونه نشد بلکه دارالفنون به نام امیر و دانشگاه آزاد به نام هاشمی همچنان درخشید و به ثبت رسید ؛ از آن مهم تر ، تولید ملی ، استقلال سیاسی و اقتصادی به افکار و اندیشه ها و سیره عملی این دو شخصیت بزرگ دینی و میهنی گره خورده است امروز برغم سمپاشی ها و لجن پراکنی های گسترده بدخواهان ، هم امیر زنده است و هم هاشمی پاینده ؛ چنان که بدخواهان در هر مقطع سرنوشت ساز انتخاباتی توسط مردم کنار گذاشته می شوند و راه برای افکار و اندیشه های آن دو که همان استقلال سیاسی و اقتصادی و سازندگی ، رفاه و آسایش و آرامش و امنیت برای عموم است ، گشوده می شود.