کسانی که در شرح رسالات ابن عربی در باب ولایت قلم فرسایی کرده اند زیاد متوجه نشده اند و بحث ولایت را یک بحث صد در صد عرفانی گرفته اند. ولی امام مفروضات نهفته سیاسی در بحث ولایت را کشف کرد.

عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه عرفان و فلسفه در حوزه های علمیه مهجور و غریب است، گفت: جنبه سیاسی امامت و ولایت در طول تاریخ همواره در مباحث فقهی غایب بوده و ما خیلی نمی بینیم که بحث سیاسی از ولایت و امامت در آثار فقها برجسته شده باشد، ولی امام خمینی مفروضات نهفته سیاسی در بحث ولایت را کشف کرد.

به گزارش جماران، مهدی لک زایی در نشستی با عنوان «پیوند تاریخی عرفان و سیاست» در پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی گفت: در طول تاریخ شیعیان کمتر توانسته اند در زمینه حکومت مستقل باشند اما در دوران اخیر تقریبا فضا کمی بهبود پیدا کرده و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام ادامه حکمرانی حکمرانان شیعی است؛ اما تفاوتش این است که روحانیت شیعه اینک در متن قدرت قرار گرفته است.

عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، انقلاب اسلامی را یک موقعیت تاریخی بی نظیر در اختیار روحانیت شیعه دانست و افزود: شخصیت جامع حضرت امام به گونه ای است که ما نه می توانیم ایشان را صرفا ذیل فقهای شیعه بگنجانیم و نه اینکه صرفا ایشان را ذیل مشایخ و اقطاب تصوف و عرفان مورد بررسی قرار دهیم. گذشته از شخصیت جامع ایشان از حیث عملگرایی نیل به رهبری و زعامت جامعه شیعی در سطح جهان به طور عام و در ایران به طور خاص، در میان عالمان شیعی ایشان کم نظیر و بلکه بی نظیر هستند.

وی ادامه داد: به عبارت دیگر حضرت امام در آن دسته عالمانی قرار می گیرد که نه به تدبیر جهان بلکه به تغییر جهان همت گماشته اند و تمسک ایشان در این کار هم به آموزه ولایت بود. ما در تاریخ کمتر نمونه ای می توانیم سراغ بگیریم و بلکه مسبوق به سابقه نیست که یک عالم دینی با تمسک به آموزه ولایت صرفا منشأ تحولات چنین گسترده ای در سطح جهان شده باشد. شخصیت امام میان فقه و عرفان در نوسان است. به شهادت آثار امام، ایشان بیشتر عارف است و مکتوبات فقهی ایشان تحت الشعاع مکتوبات عرفانی قرار دارد؛ با این وجود جهان امام را با نظریه ولایت فقیه می شناسد.

لک زایی با بیان اینکه نظریه ولایت فقیه اسلام سیاسی را بر سر زبان ها انداخت، تصریح کرد: امکان ندارد امروز کسی در جهان از اسلام سیاسی سخن بگوید و از امام استفاده نکند. اما از آنجایی که عرفان و فلسفه در حوزه های علمیه مهجور و غریب است، به این جنبه از شخصیت امام چندان که باید و شاید توجه نشده است و به نظر می رسد این جنبه عرفانی و فلسفی امام مغفول مانده است.

وی در پاسخ به سؤالی در خصوص ویژگی مباحث امام خمینی(س) در موضوع ولایتی که ابن عربی طرح کرده، گفت: نظریه امامت و ولایت بیش از اینکه یک نظریه دینی صرف باشد یک نظریه دینی – سیاسی است. جنبه سیاسی امامت و ولایت در طول تاریخ همواره در مباحث فقهی غایب بوده و ما خیلی نمی بینیم که بحث سیاسی از ولایت و امامت در آثار فقها برجسته شده باشد. البته معدودی از فقها به آن اشاره کرده اند و ولایت فقیه را دارای شئون عالی می بینند.

عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار داشت: بحث ولایت یک ریشه در فقه و یک ریشه هم در جریان های عرفانی دارد. مثلا آراء اسماعیلیه در پرتو ملاحظات سیاسی قابل فهم است. یعنی اگر فکر کنید اسماعیلیه یک جنبش باطنی است که گوشه عزلت می نشستند و تأمل می کردند، به نظر من دقیق نیست. بحث نظریه امامت و ولایت باعث می شد که آنها به سمت سیاست بروند. آثار اسماعیلیه در غرب اسلام منشأ تحولات سیاسی می شد و ما خیلی زیاد داریم جنبش هایی که زعمای آنها خود را با الفاظی مثل «امام» یا «مهدی» می نامیدند و منشأ تحولات دینی و سیاسی می شدند.

وی افزود: اما این بحث در میان عرفا طوری طرح می شود که گویی این بحث ولایت در خلأ مطرح می شود. یعنی طوری در مورد ابن عربی صحبت می کنند که گویی ابن عربی در خلأ دارد نظریه ولایت را مطرح می کند؛ و حال آنکه اصلا این طور نیست. بحث ولایتی که ابن عربی در آثار خودش پرورش می دهد را هم باید در پرتو ملاحظات سیاسی دوران ابن عربی بفهمیم. این مسأله را کسانی که در شرح رسالات ابن عربی در باب ولایت قلم فرسایی کرده اند زیاد متوجه نشده اند و بحث ولایت را یک بحث صد در صد عرفانی گرفته اند، ولی امام خمینی مفروضات نهفته سیاسی در بحث ولایت را کشف کرد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.