حب دنیا مانع اعتراض است. اینجا امام می بیند بزرگترین منکر این است که اسلام دارد از معنا تهی می شود و از آن فقط نامی بر ماذنه ها مانده، می بیند این فسادی که دنبال مسخ اسلام است، می خواهد فقط یک سری ظواهر بی محتوا و بی خاصیت را به نام اسلام به نمایش بگذارند و آن را وسیله قدرت طلبی و کشور گشایی خود کنند و در مقابل هم حفظ تعینات و موقعیت ها مانع اعتراض صحابه شده … پس با نثار خون خود و عظیم ترین فداکاری نشان می دهد که اسلام این نیست! معنای نهی از منکری که امام فرموده این است.

آیت الله محمود امجد روز چهارشنبه - 28 شهریور -  در مراسم عزاداری ظهر تاسوعای حسینی در مدرسه الهی نازی آباد  با تاکید بر این که 《 معروف یعنی همه می دانند خوب است و منکر یعنی همه قبول دارند و می دانند بد است یعنی وارد فرهنگ عمومی شده … یعنی ارزش های مشترک یک جامعه 》 به بیان نکاتی درباره امر به معروف و نهی از منکر پرداخت.

متن کامل چهارده نکته این استاد حوزه علمیه که به صورت مکتوب در اختیار جماران قرار گرفت، به شرح زیر است:

 

۱- امر به معروف و نهی از منکر اعظم فرایض الهی است. به تعبیر امام صادق فریضه ای است اعظم از جهاد (جهاد در رکاب معصوم) چرا؟ چون بها تقام سائر الفرائض

۲- بر همگان واجب است نه فقط بر مومنین یعنی مومن و فاسق و صالح و طالح به یک نسبت حق دارند و مکلفند که امر به معروف و نهی از منکر کنند.

۳- وقتی همه در این فریضه مساوی هستند و می توانند بر هم امر و نهی کنند یعنی عالی و دانی نداریم. به هر فرد اگر مومن است باید امر به معروف و نهی از منکری را که علیه خودش هم باشد قبول کند اگر قبول نکند یعنی اهل آمریت است نه اهل امر به معروف و نهی از منکر.

۴- پس وقتی همه مساوی هستند و مافوق و مادون نداریم معنی فریضه می شود دعوت و توصیه و تشویق و ترویج و از همه بالاتر می شود عمل – یامرون بالمعروف یعنی یعملون بالمعروف-یعنی کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم.

۵- نکته مهم این است که معروف یعنی همه می دانند خوب است و منکر یعنی همه قبول دارند و می دانند بد است یعنی وارد فرهنگ عمومی شده … یعنی ارزش های مشترک یک جامعه. حالا یک خانم محجبه را درنظر بگیرید که با عمل خودش ترویج معروف کرده فکر کنید بخواهیم به او بگوییم غیر از عملت برو به دیگران در خیابان امر به حجاب کن … در دنیای امروز خود این امر که فردی مثل پلیس عمل کند یک منکر است. طرف می گوید این ها خودشان را حق می بینند! خود برتر بین هستند! پس این جا امر به معروفی نشده در واقع منکری ترویج شده است یعنی خود این تذکر منکرست…

۶- پس انجام این فریضه شرایط دارد: اول: جواز التأثیر دوم: نفی مفسده

اول: جواز التأثیر: باید نحوه انجام فریضه طوری باشد که بدانیم تأثیر دارد. در همان مثال خانم محجبه که زدیم باید دید جلوی دیگران گفتن تأثیر دارد یا نتیجه عکس است؟ اگر تغافل کردیم و حتی احترام گذاشتیم نتیجه بهتری ندارد؟ … پس این جا معروف این است که مرورالکرام داشته باشیم. آن خانم محجبه هم اگر عالم به احکام دین باشد این را می فهمد که در این جا برخورد امری، نقض غرض است. یک عالم دینی متخلق به اخلاق دینی می تواند امر به معروف کند که احکام را می شناسد و این مسائل را می فهمد.

دوم: نفی مفسده: یعنی نباید به این امر به معروف و نهی از منکر مفسده ای مترتب باشد. مثلا شما وظیفه داری مجلس غیبت را ترک کنی اما اگر ترک جلسه باعث تفسیق مومن شد؟! شاید او متوجه نباشد… یا شاید دلیلی داشته باشد: لا یُحِبٌ اللهُ الجَهرَ بِالسُوءِ مِنَ القُولِ إِلّا مَن ظُلِمَ… پس خود آن ترک مجلس ممکن است منکر باشد.

۷- برای همین بود که علمای ما طوری عمل می کردند که وجودشان و عملشان و معاشرتشان امر به معروف و نهی از منکر بوده و این در سایه تواضع به دست می آید. (کسی که توقع سلام ندارد، پیش قراول ندارد، تغافل از عیوب مردم دارد، در مردم فقط حسن می بیند…) نه این که تفرعن و حب جاه و ریاست و حب دنیای خود را نبیند ولی زلف دخترکی را ببیند.

۸- غیر این باشد می شود مثل رفتار خوارج به تعبیر معصوم: پوستین وارونه پوشیدن… یعنی رفتاری که باعث اشمئزاز می شود! اگر ظلم ها و ستم هاو اختلاس ها و تبعیض ها و تجاوز به حقوق انسان ها را دیدیم و بی تفاوت بودیم ولی برای تار مویی فریاد کشیدیم، جامعه مشمئز می شود مردم حق دارند مرا نادان بدانند…

۹- پس مخاطب نهی از منکر در این زمان باید مراکز قدرت باشد. قدرتی که می تواند جنایت و جرم های بزرگ را شکل دهد، اختلاس ها، دزدی ها، چپاول ها با قدرتی که می تواند پول حرام را خرج کند، نماینده بفرستد مجلس که بعد به منکری لباس قانون بپوشاند… قدرتی که می تواند حق کشی کند، بی عدالتی کند، ظلم کند… کدام از طبقه ما دخالت کردیم در این قبیل منکرها؟ دخالت کردیم در این که پلیس را دخالت دادند در امر حجاب زنان؟ در این که برای امر به معروف و نهی از منکر ستاد حکومتی درست کردند؟

۱۰- امام حسین خروج خود را برای طلب اصلاح در امت جدش و برای امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند. اول این که بدانیم این خروج به معنی قیام نیست تا آن زمان امام به قرارداد صلح که با معاویه داشتند ولو خودش هم امضا نکرده بود ولو معاویه خلاف آن عمل کرده بود، پایبند است یعنی فصل الخطاب و حکومت از آن معصوم است اما اگر مردم دادندش به دست دیگری او امیر است. حالا معاویه خلاف قرارداد حکومت را موروثی کرده و یزید شرایط حداقلی هم ندارد برای حکومت … بیابان و شراب و شکار مشغولیت اوست… مردم عادی هم که دنبال نان و آب خود بودند… امام در خطبه مدینه خطاب به بزرگان می گوید: شما چرا ساکت نشسته اید؟؟؟ که امر اداره امور مردم به دست یک متجاهر به بفسق بیفتد؟!….بعدهم برای حفظ دماء از مدینه خارج می شود. این یعنی اینکه من بیعت نمی کنم و برای پرهیز از خونریزی از مدینه خارج می شوم. نکته این جاست که کسی این حق را برای امام حسین به رسمیت نشناخت. یعنی حق این که متفاوت باشد، متفاوت فکر کند… حق این که دلیلی برای مشروعیت یزید نمی شناخت.

که می گوییم دولت ها نباید حق تعدی به حقوق مردم را داشته باشند و مردم باید آزادی بیان داشته باشند برای همین است که چنین فجایع دردناکی رخ ندهد.)

۱۱- امر به مع روف و نهی از منکری که امام به آن استناد می کند و تا پای خون خود و عزیزانش هم بر آن ایستادگی می کند، منکر یک دستگاه حاکمه فاسد و موقعیت فاسدی است که تمام ارزش های مورد قبول مسلمین زیر پا گذاشته می شود ولی در مقابل سکوت است و سکوت و عافیت طلبی. چرا؟ چون آن چه از مال و جاه و مقام و منصب به دست اصحاب پیامبر افتاده مانع اعتراض است. در یک کلام حب دنیا مانع اعتراض است. اینجا امام می بیند بزرگترین منکر این است که اسلام دارد از معنا تهی می شود و از آن فقط نامی بر ماذنه ها مانده، می بیند این فسادی که دنبال مسخ اسلام است، می خواهد فقط یک سری ظواهر بی محتوا و بی خاصیت را به نام اسلام به نمایش بگذارند و آن را وسیله قدرت طلبی و کشور گشایی خود کنند و در مقابل هم حفظ تعینات و موقعیت ها مانع اعتراض صحابه شده … پس با نثار خون خود و عظیم ترین فداکاری نشان می دهد که اسلام این نیست! معنای نهی از منکری که امام فرموده این است.

۱۲- از آن طرف دستگاه فاسد یزید فقط بیعت حسین را می خواهد حتی این طور که با امام رفتار می کند با این زبیر نمی کند، با عبدالله بن عمر نمی کند. چرا؟ چون اگر حسین بیعت نکند برخی دور او جمع خواهند شد. یکدستی قدرت به خطر می افتد. برای یک فرد پلیدی، امضای قوی می خواهند! پس باید از حسین بیعت بگیرند. امام هم تن به این امر نمی دهد تا خونش ریخته شود تا امروز کسی جهانگشایی بنی امیه را به حساب اسلام نگذارد تا بنی امیه قدرتی را که می خواهد نتواند با اتکای به نام اسلام پیدا کند. برای همین است که فقهای ما این فریضه را در باب جهاد بررسی می کنند و امام صادق آن را اعظم فرائض می داند.

۱۳- لکن ما این فریضه را کاملا مسخ کردیم. آن قدر این فریضه را تنزل دادیم که تبدیل به چماقی کردیم در دست جهال! و این بدترین منکری بود که رخ داد. جاهل کسی است که نمی داند که جاهل است و می پندارد عالم است. تفرعن خودش را زیر نقاب خدا و پیغمبر پنهان می کند و اراده خودش را با چماق و زور به مردم تحمیل می کند وگرنه نشانه عالم این است که متواضع است عامل نمی گوید: انا خیر منه! امام صادق فرمود: اگر کسی بگوید انا خیر منه او ابلیس است. از امام می پرسند: ما اگر بر اهل معاصی صغیره بگذریم نمی گوییم ما بهتریم ولی اگر بر اهل معاصی کبیره گذشتیم چه؟ امام دو بار می فرماید: هیهات! آیا سحره موسی را نشنیده اید؟… ایمانی را نشان دادند که در احدی از ما یافت نمی شود در حالی که عمری را به تحکیم قدرت مطلقه فرعون مشغول بودند.

کدام از ما که خود را از همسر و شاگرد و همکار و مقلد خود برتر می دانیم، پیرو امام صادق هستیم؟ اهل دنیا ملاکا با اهل دنیا تفاوت ندارند…

۱۴- معلوم شد ما ابلیس هستیم چون او استعلا کرد یعنی یک عنوان اعتباری برای خودش پیدا کرد و به اتکای آن استعلا کرد و همین استعلا ریشه فرعونیت است و فرعونیت از همین موهومات شروع می شود؛ آیا ما صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر داریم؟ گفتیم که برای انجام این فریضه باید متواضع بود (اشاره به روایت از امام کاظم و حکایت شیعه شرابخواری که امام به او فرمودند در هیچ حال از ما رو برمگردان) به عبارت دیگر امام می بیند طرف دیوارش کوتاه است فورا از در محبت درمی آید چون می بیند او نمی تواند از شرب خمر دست بردارد، ولی اگر او را براند یا رها کند ممکن است از امام فاصله بگیرد یعنی خود فرد برای امام اهمیت دارد نه مفاهیم موهوم مثل آبروی شیعیان و …. اما در مقابل داستان امام صادق و برخورد ایشان را داریم با یکی از یاران نزدیکشان (فحاشی به مادر غلام …. که امام با عمل خودشان عکس العمل شدیدی به او نشان می دهند) آقای بهاءالدینی با مردم کوچه و بازار اهل صفح و عفو بودند ولی از خطاهای امثال ما نمی گذشتند.

آیا عمل ما این چنین است؟ آیا آنها که متولی این فریضه اند این طورند؟

امام حسین برای این چنین نهی از منکری جان خود را نثار کرد تا اسلام انسان ساز تغییر ماهیت ندهد و به دست آیندگان برسد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.