در این مطلب آمده است: امروزه همگان، دلسوزانه یا مغرضانه، به رواج فراگیرترین شکل فساد در کشور اذعان دارند.علی‌رغم تمام شعارها و ژست‌ها، دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمانده و همه چیز عیان است.بحث ابداً بر سر ارقامِ همواره روبه‌رشد نیست:اینکه فلان تعداد مدیر خاطی یا بهمان مبلغ پرداخت رشوه چقدر است، بحثی حاشیه‌ای است.فساد در حال حاضر خواسته یا ناخواسته، به فرهنگ و سبک زندگی ما بدل شده است.امروز ما با فساد مواجه نیستیم، بلکه در آن تنفس می‌کنیم.و در نتیجه، هر فردی، ولو به‌اصطلاح درستکار، نمی‌تواند خود را از فساد مبرا نگاه دارد. این فساد نه تنها در سیستم اداری، بلکه در اذهان دوستان، در مطالبات فرزندان، در توصیه‌های آشنایان، در مناسبات دانشگاهی، و در یک کلام، در تمام شئون زندگی ما به چشم می‌خورد.فساد دیگر نه تنها به یک واقعیت کتمان‌ناپذیر، بلکه حتی به «حقیقت» یا «یگانه ارزش زمان ما» بدل شده است.
در برابر این فساد دو راهکار شایع وجود دارد که هر دو قابل انتقادند:
یکی، روش رایجِ همرنگ جماعت شدن و قبح‌زدایی از فساد.این شیوه، به دلیل بدل ساختن فساد به فرهنگ عمومی، رفته‌رفته مرزهای فساد را تغییر می‌دهد و آن را از یک اتفاق خاص به یک روند جاری و متعارف بدل می‌سازد. فساد در این شیوه ویروس‌وار خود را تکثیر می‌کند و به رفتاری عادی بدل می‌شود.دوم، افرادی نیز وجود دارند که در مواجهه با فساد و ناکامی‌شان برای مقابله با آن، می‌کوشند دستکم جانِ زیبای خود را پاک نگه دارند و زیر لب به غرغری بسنده کنند. آنها در مواجهه با فسادِ سیستم، سال‌هاست مفتخرانه خود را از مناسبات اداری و مالی کنار کشیده‌اند. آنها، چه از مدیران جهادیِ دوران جنگ باشند چه از تصفیه‌شدگانِ سایر دوران‌ها، اکنون به درون غار وجدانِ خود عقب‌نشینی کرده‌اند به این امید کاذب که بتوانند خود را به‌تنهایی مصون نگاه دارند. اما در جامعة فاسد یا نهاد فاسد، دست هیچ‌کس پاک نخواهد ماند و فساد به صورت اپیدمیک تمام ارکان جامعه را در برمی‌گیرد و ناخواسته و نادانسته به درون زیست ما رسوخ می‌کند.انفعالِ پاک‌دستانه نیز، به واسطه حذف همان خرده‌مقاومت‌ها در سیستم، از قضا، عملاً راه را بر پیشروی فساد هموارتر می‌سازد.گذار از مدیران انقلابیِ سرخورده و منزوی به مدیران بوروکراتِ زرنگ و کاسبکار در قریب به سه دهة اخیر، شاهدی است بر این مدعا.
مقابله با فساد، نه فردی، بلکه نیازمند نوعی انقلاب فرهنگیِ راستین فراگیر است.اما چه کسی توانایی و حتی عزم به راه انداختن آن را دارد وقتی همگان، هم برخی مدیران و هم قسمتی از ملت، هم رئیس و هم مرئوس در آن همدستند؟ تجربه برخورد با فسادهای میلیاردی و برخوردهای مختلف با مفسدانِ منفرد، نشان داده است که علاوه بر گزینشی بودن این برخوردها، آنچه عملاً اتفاق می‌افتد، مخفی کردن فساد سیستماتیک به کمکِ برملا کردن فسادهای فردی است.
در این شرایط، گاه حتی افشای فساد نیز خود بخشی از بازی است.هر گروه می‌کوشد بنا به منافعش فساد دیگری را برملا سازد.اما آیا هر فرد به عنوان یک فردِ تنها، عملاً هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام دهد و در بهترین حالت باید دست‌های خود را بالا نگه دارد؟ امیدوارم پاسخ منفی باشد.از یک سو، فرد باید به مثابة جزئی از جامعة مدنی بر پیگیری مطالبات، شفاف‌سازی و گردش آزاد اطلاعات و پاسخگوییِ تمام نهادها تاکید کند.اما مهم‌تر از آن، سطحی از مواجهه است که می‌توان آن را «مقاومتِ تکین» نامید.فرد تسلیم نمی‌شود، سکوت نمی‌کند، سرش را پایین نمی‌اندازد، چشمانش را نمی‌بندد، شانه بالا نمی‌اندازد، سر تکان نمی‌دهد: او دقیقاً به تنهایی، حتی دُن‌کیشوت‌وار، دست به عمل می‌زند و خودش را قمار ‌کند. او برای همه چیز آماده است، برای اخراج از شغلی که رئیسش فاسد است، برای نارضایتی همسری که از او می‌خواهد برای رضایتش تن به هر کاری بدهد، برای نگاه تحقیرآمیز فرزندی که او را با والدین موفق و مایه‌دارِ فلان همکلاسی‌اش مقایسه می‌کند و مهم‌تر از همه برای برخورد نهادهای نظارتی و قضایی‌ که به جای اینکه از او به عنوان قهرمان تقدیر کنند، می‌کوشند تا به هر بهانه و مصلحتی ساکتش کنند. نمی‌دانم‌ امروز تعداد چنین افرادی چقدر است؟ صرف نظر از تمام تلاش‌های مدنی در خصوص مسئلة فساد، امروز نیاز به انسان‌های شجاع، خلاق و متعهدی است که نه تنها به فساد آلوده نمی‌شوند، بلکه صحنه را نیز ترک نکرده و در برابر فساد سکوت نمی‌کنند، حتی اگر ظاهراً صدایشان به جایی نرسد، با این امید که شاید این مقاومت‌های تکین بتواند به سطح مقاومت‌های جمعی، در برابر تمام اَشکال فساد ارتقا یابد. فراموش نکنیم که هرچند «حقیقت کُل است»، اما راه کلیت از رفعِ تکینگی می‌گذرد.
6026/7339
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.