در این مطلب آمده است : به عنوان مقدمه باید گفت که زبان، عامل ارتباط ایفای بشر است. عالمان دانش زبان ‌شناسی، زبان را به گونه، لهجه، گویش و سبک تقسیم کرده‌اند: گونه، شکلی از زبان است که تناسب ‌شأن و مقام در آن رعایت می‌شود ؛ یعنی به گونه‌ای که با دوست سخن می‌گوییم با بالا دست و رئیس و... صحبت نمی‌کنیم وگرنه در ارتباط اجتماعی خود دچار مشکل می‌شویم و از نوع گویش‌ها نیز، گویش اجتماعی است که هر صنف و گروهی، تعابیر و اصطلاحات خاص خود را دارد؛ به عنوان مثال، روحانیان به گونه‌ی پزشکان و پزشکان به طرز ادیبان و ادیبان به شیوه اهل سیاست سخن نمی‌ گویند بدیهی است که عدم رعایت‌ گونه و گویش اجتماعی زبان که در تداول امروز به « ادبیات » مصطلح کرده‌اند ما را به همان معضلی دچار می ‌کند که اکنون بدان گرفتاریم.
در اینجا باید گفت علت تفکیک قوا به عنوان اصل حکومت مردمی و تأکید بر عدم دخالت بعضی دسته‌ ها و نهادها و منع صریح آن ها از سیاست هم همین است چرا که به عنوان مثال اهل علم و نظامی گری و هنر و... جایگاه خود را دارند اما نباید به جای اهل رسمی سیاست سخن بگویند وانگهی دولتمردان هم مبنای سخن شان باید از اصالت فرهنگی و مدنیت آن ها مایه گرفته باشد آن هم در کشوری که حماسه و اخلاق و حکمت و هنر و فرهنگشان همه به زبان فاخر است.
بنابراین کسی که در راس چنین فرهنگی مسئولیت رسمی می پذیرد حتی در مقابل دشمنان و حتی در رجز خوانی هم باید از زبان فاخر استفاده کند.
عیبی که به درستی درباره‌ی ادبیات و سخن رئیس پیشین دولت می‌گرفتند و تعابیرشان برای ما فوق‌العاده تنش‌زا و پرهزینه شد عبارت از کاربرد گونه و گویشی خلاف حال و مقام بود. بنابراین نباید جذب همان ‌گونه و مقلد همان گویش باشیم و به ویژه رسانه‌ها هرگز نباید از مشی سنجیده و زبان فاخر خود منحرف شوند چون جامعه از آنها درس می‌گیرد. کاربرد مثل‌ های حکیمانه هم البته در جای خویش نیکوست؛ به عبارت صریح‌ تر، این عوام ‌اند که باید در پی حکمت بروند نه آن که حکمت جیره ‌خوار سفره‌ی عوام باشد.
و اما در مقوله‌ی سیاست جاری جهانی، در امریکا رئیس جمهوری بر مسند نشسته که مشی تاجرانه دارد و سیاست خود را هم کاسبکارانه قرار داده و جهت افکار عوام ‌گرایانه‌ی خود و به سبب قدرت نظامی و اقتصادی و علمی‌ ای که دارد، دیپلماسی زور را بر جهان تحمیل کرده و در این میان فرقی هم بین متحدان سنتی و دشمنان خود قائل نشده است به همین علت نظم جهانی را مختل و با خروج از معاهده‌ی برجام اقتصاد ما را هم سخت تحت تاثیر قرار داده است و فروپاشی و تغییر نظام ما را لحظه شماری می‌کند و چون با شدت عمل خود کره شمالی را به خیال خود منقاد و به راه آورده می‌خواهد ما را هم در کنار کره شمالی ببیند. با علم به اینکه می‌داند کره شمالی حامیانی مثل چین و روسیه دارد و پیرامونیانش نیز هرگز فضایی نساخته‌ اند که برخوردی بین کره و آمریکا صورت بگیرد. درست برخلاف ما که تنهای تنهاییم و مثلث شوم رژیم صهیونیستی و آل ‌سعود و امیر امارات، خواهان برخورد نظامی امریکا با ماست و سالهاست که به این مقصود هزینه کرده‌اند و آن کشورهایی هم که ما آنها را از چنگال داعش و تکفیری‌ ها بیرون آوردیم، بی‌ میل نیستند که از گستره‌ی نفوذ و قدرت ما کم شود و حداکثر در چارچوب مرزهای خود محبوس باشیم. پس در چنین صورتی و با چنین حواشی قابل بحثی، هنر این است که از هر ابزاری به ویژه منطق حقوقی و زبان فاخر خود بهره بگیریم و با این اسباب حقوقی، اروپا و مردم اهل عقل و موثر امریکا را با خود همراه سازیم و هرگز در پی شعله ‌ور شدن جنگ خانمان ‌سوز نباشیم و از یاد نبریم که ترامپ در داخل آمریکا گرفتار چالش های سختی است و چاره‌ای جز این نمی‌ بیند که نگاه افکار عمومی امریکا را به خارج از مرزها معطوف کند و در این زمینه هیچ برگ برنده‌ای جز درگیری با ایران نیست و عجبا که در داخل و در وقوع جنگ، دو گروه بی‌ میل نیستند. اول آنها که بقای خود را در جنگ می‌بینند و گروه دوم - با تاسف فراوان – چنین بازگو می‌ کنند که نجات و رهایی و سعادت ما در این درگیری است و غافل ‌اند از اینکه ممکن است آغاز راه اسارت و سرشکستگی و تجزیه‌ی ایران و نابودی همه‌ی دستاوردها هم باشد و اما در مورد پیرامونیان و آن مثلث شوم باید گفت در صورت شعله ور شدن جنگ که به راستی مادر جنگ‌ هاست، آن چنان خوابشان آشفته خواهد شد که گذشته و اقتدار خود را به کلی از یاد ببرند و برای امریکا و البته اروپا هم جز آتش و خاکستر و دود نخواهد ماند و خاورمیانه نه آن چیزی خواهد بود که امروز است و شریان حیات غرب از آن می‌ گذرد.
6026/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.