در این مطلب آمده است: شاید عمق فاجعه طلاق و اعتیاد در استان اخلاق و مهد علما و دانشوران ما خیلی بیش از آن باشد که علنی شده است آن هم توجه داشته باشید که این استان و مرکز آن به سبب صبغهی فرهنگی و علمی از مناطق امن ایران به شمار میآید.
در این مورد اشارهی مسند تاریخی، مقایسه را آسان میکند و در عین حال ما را ضمن تاثر و تاسف به تکاپو وا می دارد تا با آسیب شناسی دقیق، به چارهگری برخیزیم و نگذاریم سرمایههای انسانی ما این چنین دچار تعارض و ناکامی و شکست شوند.
در سال 1345 گزارش همین روزنامهی اطلاعات، سمنان را به سبب نداشتن زندانی و عدم مراجعه مردم به دادگستری، سوئیس ایران نامید و گذشته از ان بیان حقایق، همسالان نگارنده به خاطر دارند که چگونه مردم شرم داشتند که پایشان به نظمیه و عدلیه کشیده شود به همین علت به راه خود میرفتند و آنچه تولید میکردند میخوردند و پایشان درازتر از گلیم خود نبود.
اما اکنون پس از گذشت 52 سال از آن تاریخ بر ما چه گذشته است که بهزیستی استان به درستی و برحسب مستندات دقیق اعلام میکند که « اعتیاد و طلاق از مهم ترین آسیبهای اجتماعی استان سمنان است و از هر سه ازدواج، یک مورد طلاق در استان سمنان ثبت میشود! »
البته میشود این عوارض ناخوشایند اجتماعی را به گردن مهاجرتها انداخت و نیز به گردن صنعت و مراکز علمی ریز و درشت و دیگر قضایا و... ولی در واقعیت امر هیچ تفاوتی نیست. این موضوع به بیش از 700 هزار ساکن استان از بومی و غیر بومی و به اصطلاح امروزی، شهروند بر میگردد و در ابعادی وسیع تر شامل حال همهی ایران خواهد شد و با تاسف فراوان در محیط ها و مناطق دیگر اوضاع خیلی بدتر و مصیبت بارتر است.
در اینجا به روشنی باید گفت که این عوارض، محصول کم کاری و عدم شناخت نسل، محیط، نیازها و حساسیت های آنهاست و نیز عدم شناخت بایدها و نبایدهای پیرامونی و جهانی. در اینجا باید پرسید در حکومت مردمی و در بطن و متن فرهنگ انقلابی مردمی که نسل اول آن انقلاب کردهاند چرا نسل سومش گرفتار شومی طلاق و اعتیاد شده است؟
اگر این عوارض تکان دهنده، محصول تهاجم فرهنگی است چرا با صرف آن همه سرمایههای مادی و معنوی و انسانی و با آن ادعای غنای معرفتی نتوانستیم مانع تهاجم ویرانگر و هستی سوز باشیم. با نگاهی به بودجه های تخصیصی به نهادهای فرهنگی رسمی و غیررسمی، باید اعتراف کرد که تمام سعی و اهتمام ما در این جنگ فرهنگی بی نتیجه بوده است ؛ یعنی برنامه های فرهنگی ما به ضرورت روز و با شناخت زمان و مکان و نیازها و گرایش ها نبوده است و متاسفانه اکنون هم نخواهد بود و به زبان صریح تر، طرح های فرهنگی ما به روز و مقتضای زمان نیست و به اصطلاح، مربی و متربی از هم بیگانهاند ؛ یعنی به نیازهای پرسشگر پاسخ نمیدهد و مورد اقناع نیست. علت فرار مغزها و جلای وطن نزدیک به دویست هزار نفر از نخبگان علمی را در سال باید در همین عرصه دید.
باید بپذیریم که برنامههای مدون و غیر مدون فرهنگی بسیاری از نهادهای عرصهی فرهنگ موافق و مطابق زمان نیست و به زبان صریح تر، عمر در راهی به سر میآوریم که متعلق به زمانهای گذشته است.
بنابراین، مسئولان استان بیش از هر نشستی باید در مورد نشست های فرهنگی وقت بگذارند و حساس باشند چون وقتی، نسل امروز و بانی مدیریت فردا بیبرنامه و باری به هر جهت و بدون تقید به اصول متقن به آینده برسد، چه دستاورد موثری میتواند داشته باشد. زندگی فقط خوردن و خوابیدن و تامین منابع و نیازهای مادی نیست که تمام سعی ما معطوف آن شود. اول باید انسان ساخت و سپس راه تعالی را به او نشان داد. به نشریات ریز و درشت نگاه و تامل کنید و ببینید که چه مایه متعلق به فرهنگ است؟ آیا مسئولان وقعی به مسایل تربیتی میگذارند؟ آیا اعتقادی به مسایل فرهنگ و هنر و پروردگی و فرهیختگی دارند؟ اگر جواب مثبت است پس این ضایعات اسفناک چیست؟ به برنامه های روزانهی مسئولان ردهی بالای استان و کشور نگاهی بیندازید و به بودجه های تخصیصی آموزش و پرورش و دورهی عالی و فرهنگ و هنر تعمق کنید آن گاه به عمق فاجعه پی خواهید برد که چرا؟ و چرا آن راهی را که برگزیدهایم به آرمان شهر نمیرسد!
6026/
در این مورد اشارهی مسند تاریخی، مقایسه را آسان میکند و در عین حال ما را ضمن تاثر و تاسف به تکاپو وا می دارد تا با آسیب شناسی دقیق، به چارهگری برخیزیم و نگذاریم سرمایههای انسانی ما این چنین دچار تعارض و ناکامی و شکست شوند.
در سال 1345 گزارش همین روزنامهی اطلاعات، سمنان را به سبب نداشتن زندانی و عدم مراجعه مردم به دادگستری، سوئیس ایران نامید و گذشته از ان بیان حقایق، همسالان نگارنده به خاطر دارند که چگونه مردم شرم داشتند که پایشان به نظمیه و عدلیه کشیده شود به همین علت به راه خود میرفتند و آنچه تولید میکردند میخوردند و پایشان درازتر از گلیم خود نبود.
اما اکنون پس از گذشت 52 سال از آن تاریخ بر ما چه گذشته است که بهزیستی استان به درستی و برحسب مستندات دقیق اعلام میکند که « اعتیاد و طلاق از مهم ترین آسیبهای اجتماعی استان سمنان است و از هر سه ازدواج، یک مورد طلاق در استان سمنان ثبت میشود! »
البته میشود این عوارض ناخوشایند اجتماعی را به گردن مهاجرتها انداخت و نیز به گردن صنعت و مراکز علمی ریز و درشت و دیگر قضایا و... ولی در واقعیت امر هیچ تفاوتی نیست. این موضوع به بیش از 700 هزار ساکن استان از بومی و غیر بومی و به اصطلاح امروزی، شهروند بر میگردد و در ابعادی وسیع تر شامل حال همهی ایران خواهد شد و با تاسف فراوان در محیط ها و مناطق دیگر اوضاع خیلی بدتر و مصیبت بارتر است.
در اینجا به روشنی باید گفت که این عوارض، محصول کم کاری و عدم شناخت نسل، محیط، نیازها و حساسیت های آنهاست و نیز عدم شناخت بایدها و نبایدهای پیرامونی و جهانی. در اینجا باید پرسید در حکومت مردمی و در بطن و متن فرهنگ انقلابی مردمی که نسل اول آن انقلاب کردهاند چرا نسل سومش گرفتار شومی طلاق و اعتیاد شده است؟
اگر این عوارض تکان دهنده، محصول تهاجم فرهنگی است چرا با صرف آن همه سرمایههای مادی و معنوی و انسانی و با آن ادعای غنای معرفتی نتوانستیم مانع تهاجم ویرانگر و هستی سوز باشیم. با نگاهی به بودجه های تخصیصی به نهادهای فرهنگی رسمی و غیررسمی، باید اعتراف کرد که تمام سعی و اهتمام ما در این جنگ فرهنگی بی نتیجه بوده است ؛ یعنی برنامه های فرهنگی ما به ضرورت روز و با شناخت زمان و مکان و نیازها و گرایش ها نبوده است و متاسفانه اکنون هم نخواهد بود و به زبان صریح تر، طرح های فرهنگی ما به روز و مقتضای زمان نیست و به اصطلاح، مربی و متربی از هم بیگانهاند ؛ یعنی به نیازهای پرسشگر پاسخ نمیدهد و مورد اقناع نیست. علت فرار مغزها و جلای وطن نزدیک به دویست هزار نفر از نخبگان علمی را در سال باید در همین عرصه دید.
باید بپذیریم که برنامههای مدون و غیر مدون فرهنگی بسیاری از نهادهای عرصهی فرهنگ موافق و مطابق زمان نیست و به زبان صریح تر، عمر در راهی به سر میآوریم که متعلق به زمانهای گذشته است.
بنابراین، مسئولان استان بیش از هر نشستی باید در مورد نشست های فرهنگی وقت بگذارند و حساس باشند چون وقتی، نسل امروز و بانی مدیریت فردا بیبرنامه و باری به هر جهت و بدون تقید به اصول متقن به آینده برسد، چه دستاورد موثری میتواند داشته باشد. زندگی فقط خوردن و خوابیدن و تامین منابع و نیازهای مادی نیست که تمام سعی ما معطوف آن شود. اول باید انسان ساخت و سپس راه تعالی را به او نشان داد. به نشریات ریز و درشت نگاه و تامل کنید و ببینید که چه مایه متعلق به فرهنگ است؟ آیا مسئولان وقعی به مسایل تربیتی میگذارند؟ آیا اعتقادی به مسایل فرهنگ و هنر و پروردگی و فرهیختگی دارند؟ اگر جواب مثبت است پس این ضایعات اسفناک چیست؟ به برنامه های روزانهی مسئولان ردهی بالای استان و کشور نگاهی بیندازید و به بودجه های تخصیصی آموزش و پرورش و دورهی عالی و فرهنگ و هنر تعمق کنید آن گاه به عمق فاجعه پی خواهید برد که چرا؟ و چرا آن راهی را که برگزیدهایم به آرمان شهر نمیرسد!
6026/
کپی شد