در این مطلب آمده است: جامعه ایرانی با مسائل و مشکلات فراوانی مواجه است و در این بین برخی سوالات و ابهامات همواره بدون پاسخ باقی مانده است، سوالاتی که باید به دنبال پاسخی برای آن گشت تا جامعه یک گام به جلو رود.
یکی از این سوالات بیپاسخ این است که چرا تا این حد در جامعه ایرانی برای کسب پستها و مناصب سیاسی و اجتماعی رقابت وجود دارد و چرا افراد حاضرند اقدامات و فعالیتهای متعدد و بعضا عجیب و غریبی انجام دهند تا در جایگاه مدیریتی قرار گیرند و چه میشود که بعد از کسب قدرت از جانب مردم دچار فراموشی آرا و شعارهای انتخاباتی میشوند؟
دکتر همایون کاتوزیان جامعه ایران را 'جامعه کلنگی' یا 'جامعه کوتاهمدت' مینامد، به عقیده او علت اصلی عدم شکل گیری و نهادینه شدن دموکراسی و قانون در این جامعه همین خصلت میباشد، در واقع در ایران در طول تاریخ چند هزار ساله به علت عدم وجود طبقه اشراف و وابسته بودن همه مقامات و سطوح کشور به شخص شاه و حاکم، عملا هیچگونه قانونی وجود نداشته و همه اشخاص جان و مال خود را از برای شاه میدانستند و شاه هر وقت اراده میکرد میتوانست جان و مال هر کس(حتی اعضای خانواده خود و وزیران و سپهسالاران) را بگیرد.
این شیوه حکومتی استبدادی خاص جامعه ایران بوده و حتی در بدترین شیوههای دیکتاتوری غربی هم چنین چیزی غیرقابل تصور بوده است، در همه کشورهای استبدادی دنیا وجهی از قانون وجود داشته است و طبقهای به نام آریستوکراتها وجود داشتند که شاه استبدادی نیز قدرت و توان مصادره اموال و دارایی و گرفتن قدرت اجتماعی آنان را نداشته ولی در ایران همیشه این اراده شاه است که حرف اول و آخر را میزده است و قانون چیزی نبوده است جز گفتار و کردار شخص اول جامعه و همه در زیر نظر و تصمیمات ملوکانه، حیات و ممات مییافتند.
به همین دلیل هر گاه که شاهی از دنیا میرفت کشور دچار آشوب و هرج و مرج میشد چون به نوعی مرکز ثقل و قانون و نگهدارنده جامعه از میان میرفت و تا زمانی که شاهزاده یا فرد دیگری با استفاده از قدرت شمشیر مدعیان و شورشیان را سرکوب کرده و خود را در جایگاه قانون مینشاند، جامعه رنگ آرامش را به خود نمیدید.
در این وضعیت یعنی آمد و شد سریع سلسلهها و شاهان، امکان شکل گیری طبقات و گروههای نهادینه شده، کاملا از بین میرفت و هر شاه یا سلسله جدیدی بازماندگان و متنفذان حکومت قبلی را از بین میبرد و طبقه اشراف خاص خود را شکل میداد که آن هم در زمان سلسله یا شاه بعدی قلع و قمع شده و از میان میرفتند.
در ایران، برعکس اکثر نقاط دنیا این طبقات و گروهها بودند که زاییده دولت و حکومت بودند و به هویت و ثروت میرسیدند.
هم اکنون پس از گذشت سالها از انقلاب اسلامی نباید این ویژگی در جامعه ما با قوت، ساری و جاری ادامه داشته باشد و چون حاکمان برآیند طبقات اجتماعی هستند و این طبقات اجتماعیاند که توسط نهادهای مختلف قدرت شکل میگیرد لذا نباید افراد برای رسیدن به وزارت، معاون وزارت، مدیرکلی، شهردار شدن و حتی عضویت در نهاد کمارزش و کوچک تلاش غیرقابل وصفی نشان میدهند، آنها در اثر تجربه زیسته که برگرفته از آموزههای تاریخی و فرهنگیشان است به خوبی آگاهند که پس از رسیدن به چنین جایگاهی میتوانند به قدرت اقتصادی و سیاسی و طبقه نوظهوری که هر سلسلهای با خود میآورد وارد شوند و این روند و رویهای است که کاملا بر عکس جوامع غربی که قدرت اقتصادی افراد باعث رسیدن به قدرت سیاسی میشود.
البته با این تفاوت که در نظام شاهنشاهی چنین جایگاهی را شخص شاه اعطا میکرد و امروزه بخش مهمی از آن را انتخابات برعهده گرفته است و این افراد نیازمند مردم برای مشروعیت گرفتن و در اختیار گرفتن قدرت هستند، بنابراین نیاز دارند تا شعار دهند و تلاش کنند تا به قدرت برسند و پس از به قدرت رسیدن و تلاش برای ساخت طبقه اجتماعی خود نباید همه را به فراموشی بسپارند.
6026/م.ع
یکی از این سوالات بیپاسخ این است که چرا تا این حد در جامعه ایرانی برای کسب پستها و مناصب سیاسی و اجتماعی رقابت وجود دارد و چرا افراد حاضرند اقدامات و فعالیتهای متعدد و بعضا عجیب و غریبی انجام دهند تا در جایگاه مدیریتی قرار گیرند و چه میشود که بعد از کسب قدرت از جانب مردم دچار فراموشی آرا و شعارهای انتخاباتی میشوند؟
دکتر همایون کاتوزیان جامعه ایران را 'جامعه کلنگی' یا 'جامعه کوتاهمدت' مینامد، به عقیده او علت اصلی عدم شکل گیری و نهادینه شدن دموکراسی و قانون در این جامعه همین خصلت میباشد، در واقع در ایران در طول تاریخ چند هزار ساله به علت عدم وجود طبقه اشراف و وابسته بودن همه مقامات و سطوح کشور به شخص شاه و حاکم، عملا هیچگونه قانونی وجود نداشته و همه اشخاص جان و مال خود را از برای شاه میدانستند و شاه هر وقت اراده میکرد میتوانست جان و مال هر کس(حتی اعضای خانواده خود و وزیران و سپهسالاران) را بگیرد.
این شیوه حکومتی استبدادی خاص جامعه ایران بوده و حتی در بدترین شیوههای دیکتاتوری غربی هم چنین چیزی غیرقابل تصور بوده است، در همه کشورهای استبدادی دنیا وجهی از قانون وجود داشته است و طبقهای به نام آریستوکراتها وجود داشتند که شاه استبدادی نیز قدرت و توان مصادره اموال و دارایی و گرفتن قدرت اجتماعی آنان را نداشته ولی در ایران همیشه این اراده شاه است که حرف اول و آخر را میزده است و قانون چیزی نبوده است جز گفتار و کردار شخص اول جامعه و همه در زیر نظر و تصمیمات ملوکانه، حیات و ممات مییافتند.
به همین دلیل هر گاه که شاهی از دنیا میرفت کشور دچار آشوب و هرج و مرج میشد چون به نوعی مرکز ثقل و قانون و نگهدارنده جامعه از میان میرفت و تا زمانی که شاهزاده یا فرد دیگری با استفاده از قدرت شمشیر مدعیان و شورشیان را سرکوب کرده و خود را در جایگاه قانون مینشاند، جامعه رنگ آرامش را به خود نمیدید.
در این وضعیت یعنی آمد و شد سریع سلسلهها و شاهان، امکان شکل گیری طبقات و گروههای نهادینه شده، کاملا از بین میرفت و هر شاه یا سلسله جدیدی بازماندگان و متنفذان حکومت قبلی را از بین میبرد و طبقه اشراف خاص خود را شکل میداد که آن هم در زمان سلسله یا شاه بعدی قلع و قمع شده و از میان میرفتند.
در ایران، برعکس اکثر نقاط دنیا این طبقات و گروهها بودند که زاییده دولت و حکومت بودند و به هویت و ثروت میرسیدند.
هم اکنون پس از گذشت سالها از انقلاب اسلامی نباید این ویژگی در جامعه ما با قوت، ساری و جاری ادامه داشته باشد و چون حاکمان برآیند طبقات اجتماعی هستند و این طبقات اجتماعیاند که توسط نهادهای مختلف قدرت شکل میگیرد لذا نباید افراد برای رسیدن به وزارت، معاون وزارت، مدیرکلی، شهردار شدن و حتی عضویت در نهاد کمارزش و کوچک تلاش غیرقابل وصفی نشان میدهند، آنها در اثر تجربه زیسته که برگرفته از آموزههای تاریخی و فرهنگیشان است به خوبی آگاهند که پس از رسیدن به چنین جایگاهی میتوانند به قدرت اقتصادی و سیاسی و طبقه نوظهوری که هر سلسلهای با خود میآورد وارد شوند و این روند و رویهای است که کاملا بر عکس جوامع غربی که قدرت اقتصادی افراد باعث رسیدن به قدرت سیاسی میشود.
البته با این تفاوت که در نظام شاهنشاهی چنین جایگاهی را شخص شاه اعطا میکرد و امروزه بخش مهمی از آن را انتخابات برعهده گرفته است و این افراد نیازمند مردم برای مشروعیت گرفتن و در اختیار گرفتن قدرت هستند، بنابراین نیاز دارند تا شعار دهند و تلاش کنند تا به قدرت برسند و پس از به قدرت رسیدن و تلاش برای ساخت طبقه اجتماعی خود نباید همه را به فراموشی بسپارند.
6026/م.ع
کپی شد