در این مطلب آمده است : حقیقت آن است با آن که نگارنده از جوهر ذاتی و وجودی دو قشر تاثیرگذار و بنیان ساز جامعه یعنی، معلم و کارگر بیخبر نیست و با هر دو طبقه، سنخیتی تام و تمام دارد، به همین دلیل نمیخواست که نخست ستایشگر آن سنخیتها و وابستگیها باشد و دیگر آن که به دلیلی که در ذیل خواهم نوشت، چه فایدهای دارد تا به گونهی صوری و دل خوشی ظاهری سخنی بگوییم چون آن که فکر میکند و تصویب میکند از جنس این دو قشر براستی محروم و ذیل خط فقر جامعه نیست و هیچ نمیداند و نمیخواهد هم بداند که بر اینها چه میگذرد. اگر راستش را بخواهید این برج نشینان جامعه، هرگز فرزندان دلبندشان را به این وادی بینصیبی نمیفرستند تا معلم یا کارگر شوند. به همین علت آن دو منطق و دو شعار که « هنوز عرق کارگر خشک نشده، مزدش را بدهید » و « معلمی شغل انبیاست » هر روز، بیشتر رنگ میبازد و مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. در اینجا نقل خبر بیست و چند سالهی پیش، میتواند مشخص کند که چرا هیچ گاه، هیچ توجهی راه گشا برای این معضل بزرگ اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی نیست تا چنین تفکری برنهادهای تصمیم گیرنده، حاکم است، هیچ روزنهی امیدی گشوده نخواهد شد.
در زمان وزارت جناب « اکرمی » در آموزش و پرورش، خبری از قول ایشان، دهان به دهان گشت که مجلس از این نظر نمیتواند بر حقوق معلمان بیفزاید به عبارت دیگر، حقشان را بپردازد که اهل تولید نیستند! با شنیدن این خبر تاسف بار، در همان زمان، دو نکتهی قابل تامل مشخص شد و آن این که یک نهادی که خانهی ملت است و خانهی ارادهی ملت است و در راس امور جای دارد، قطعا می داند که تولید علم و اندیشه و هنر و اخلاق و مردمی، با مباشرت این خیل عظیم فرهیخته و دلسوخته که از شاخصهای جریان ساز جامعهاند، صورت میگیرد و همهی آنانی که در آن بالا نشستهاند، روزی و روزگاری در مکتب علم و هنر و فضایل آنان تمرین بزرگی و موفقیت و مشق صدارت و وزارت کردهاند. در چنین صورتی، ناسپاسی است اگر این قشر عظیم سازنده و تولیدگر، مورد غفلت واقع شوند و حقوق به حقشان نادیده گرفته شود و این در صورتی است که این محرومان، مشمول قانون مصوب خدمات دولتیاند و همسان سازی حقوق، بیهیچ تحلیل و تفسیر به رایی باید در مورد آنها اجرا شود. حال اگر مضایق مالی وجود دارد، میتوان از اختصاص سیل پول و بودجه به نهادها و موسسات موسوم به امور فرهنگی که هرگز نتایج اعمالشان، محسوس و مورد رضای همین مردم، مردمی که ولی نعمتاند نیست، کاست.
نتیجهی عدم اجرای قانون و کم لطفی ریز و درشت مسئولیتها در حق معلمان، عوارض ناگواری شده است که هر روز، این عرصه از رندان و عاشقان سینه چاک معلمی، کاسته و فروزندگی چراغ دانش، کم مایهتر و بیفروغتر میشود و متاسفانه برف یأس فضاهای شفقت و دانشوری بر بام همهی جامعه و همهی طالبان علم مینشیند. افت تحصیلی، عدم رغبت به فضل و هنر، بیتوجهی به وزانت و منزلت علمی همه و همه از این است که جایگاه معلمی و وزارت آموزش و پرورش، دچار تنازل شده است و مهمتر آن که دیگر گویی باوری نیست که بنیان تعیلم و تربیت بر ذمهی این قشر دلسوز و مشفق است. به همین علت به نظر میرسد تا نگرش نظام به آموزش و پرورش و رسالت آن و درک مقام معلمی، چنین باشد، امید هیچ بهبودی در کیفیت کار و زندگی معلمان نخواهد بود.
و اما در مورد کار و تولید و کارگر، چنانچه آن منطق حاکم باشد که اینان از بانیان تولید و از بازوان موثر رونق اقتصادیاند، پس این وضع اسف انگیز آنان چه معنا دارد؟ و چرا باید سر سیر بر بالش نگذارند؟ پرسه از حال و مداقه در زندگی آنها که سخت نیست و این، در صورتی است که شعار سال، حمایت از کالاها و تولیدات داخلی است و لزوم بالا بردن کیفیت، انتظار همهی بزرگسالان و قاطبهی ملت است. بنابراین، امید آن داریم که آن معلمان و کارگرانی که با رای همین دو قشر عظیم و آرای صادقانه و بیریای آنان به خانهی ملت راه یافتهاند آن دوران را در این دوران از یاد نبرند و به دیگرانی که کارگران و معلمان، پل پیروزی آنها بودهاند، حقوق و جایگاه علمی و اقتصادی و مقام اجتماعی آنها را گوشزد کنند و به یادشان آورند تا مسند این دو گروه، بهسازی و مورد تجدید نظر قرار نگیرد، هیچ امید گشایشی در امر تولید اعم از اندیشه و تولیدات داخلی نخواهد بود.
6026/
در زمان وزارت جناب « اکرمی » در آموزش و پرورش، خبری از قول ایشان، دهان به دهان گشت که مجلس از این نظر نمیتواند بر حقوق معلمان بیفزاید به عبارت دیگر، حقشان را بپردازد که اهل تولید نیستند! با شنیدن این خبر تاسف بار، در همان زمان، دو نکتهی قابل تامل مشخص شد و آن این که یک نهادی که خانهی ملت است و خانهی ارادهی ملت است و در راس امور جای دارد، قطعا می داند که تولید علم و اندیشه و هنر و اخلاق و مردمی، با مباشرت این خیل عظیم فرهیخته و دلسوخته که از شاخصهای جریان ساز جامعهاند، صورت میگیرد و همهی آنانی که در آن بالا نشستهاند، روزی و روزگاری در مکتب علم و هنر و فضایل آنان تمرین بزرگی و موفقیت و مشق صدارت و وزارت کردهاند. در چنین صورتی، ناسپاسی است اگر این قشر عظیم سازنده و تولیدگر، مورد غفلت واقع شوند و حقوق به حقشان نادیده گرفته شود و این در صورتی است که این محرومان، مشمول قانون مصوب خدمات دولتیاند و همسان سازی حقوق، بیهیچ تحلیل و تفسیر به رایی باید در مورد آنها اجرا شود. حال اگر مضایق مالی وجود دارد، میتوان از اختصاص سیل پول و بودجه به نهادها و موسسات موسوم به امور فرهنگی که هرگز نتایج اعمالشان، محسوس و مورد رضای همین مردم، مردمی که ولی نعمتاند نیست، کاست.
نتیجهی عدم اجرای قانون و کم لطفی ریز و درشت مسئولیتها در حق معلمان، عوارض ناگواری شده است که هر روز، این عرصه از رندان و عاشقان سینه چاک معلمی، کاسته و فروزندگی چراغ دانش، کم مایهتر و بیفروغتر میشود و متاسفانه برف یأس فضاهای شفقت و دانشوری بر بام همهی جامعه و همهی طالبان علم مینشیند. افت تحصیلی، عدم رغبت به فضل و هنر، بیتوجهی به وزانت و منزلت علمی همه و همه از این است که جایگاه معلمی و وزارت آموزش و پرورش، دچار تنازل شده است و مهمتر آن که دیگر گویی باوری نیست که بنیان تعیلم و تربیت بر ذمهی این قشر دلسوز و مشفق است. به همین علت به نظر میرسد تا نگرش نظام به آموزش و پرورش و رسالت آن و درک مقام معلمی، چنین باشد، امید هیچ بهبودی در کیفیت کار و زندگی معلمان نخواهد بود.
و اما در مورد کار و تولید و کارگر، چنانچه آن منطق حاکم باشد که اینان از بانیان تولید و از بازوان موثر رونق اقتصادیاند، پس این وضع اسف انگیز آنان چه معنا دارد؟ و چرا باید سر سیر بر بالش نگذارند؟ پرسه از حال و مداقه در زندگی آنها که سخت نیست و این، در صورتی است که شعار سال، حمایت از کالاها و تولیدات داخلی است و لزوم بالا بردن کیفیت، انتظار همهی بزرگسالان و قاطبهی ملت است. بنابراین، امید آن داریم که آن معلمان و کارگرانی که با رای همین دو قشر عظیم و آرای صادقانه و بیریای آنان به خانهی ملت راه یافتهاند آن دوران را در این دوران از یاد نبرند و به دیگرانی که کارگران و معلمان، پل پیروزی آنها بودهاند، حقوق و جایگاه علمی و اقتصادی و مقام اجتماعی آنها را گوشزد کنند و به یادشان آورند تا مسند این دو گروه، بهسازی و مورد تجدید نظر قرار نگیرد، هیچ امید گشایشی در امر تولید اعم از اندیشه و تولیدات داخلی نخواهد بود.
6026/
کپی شد