در این مطلب آمده است : دو موضوع و دو خبر، یکی مربوط به ماههای گذشته و دوم خبری از روزهای اخیر، انگیزهی نوشتن این یادداشت شد. یکی آن روز که مردم سوئیس از گرفتن «یارانه» خودداری کردند و دوم، اعتراض پزشکان کشور کانادا نسبت به افزایش حقوق خود و مقایسهی آن با حقوق پرستاران، آنها این یارانه را نپذیرفتند، تا علقههای کار و تلاش شان از بین نرود و اینها بدان دلیل که میدانند اختلاف طبقاتی در روابط متقابل اجتماعی و اقتصادی به چه معناست. و نکتهی مهمتر از این دو، کار حکومت و فرهنگ این دو کشور است که زمینهای فراهم آورده تا بیش تر نخواهند! چون براساس مالیاتی که میپردازند و شفافیتی که در عملکرد خود و حکومت دارند، نیازی به تکثر ثروت نیست و دغدغهای از نوعی که ما داریم در آنجا مفهومی ندارد. به همین علت است که نخبگان و سرمایههای علمی و فکری ما برای رفتن به آنجا، سر می شکنند و از آن سو اگر کلاه آن طرفیها به این دیار ما بیفتد حتی حاضر نیستند به قول معروف حکمی ما، با چوب بردارند.
میگویید نه! به آمارهای آشکار و نهان توجه کنید که چه مایه از مدعیان بزرگی و تاثیرگذاری جامعهی ما و قدرت مداران فرزندانشان به آن سوی آبها رفتهاند، تا شناسنامهی دردانهشان مهر تابعیت آنجا را با افتخار با خود داشته باشد.
اینها مشتی از خروارها و تایی از بسیارهاست. و مقایسه کنید با کار ما، املاک نجومی، حقوقهای نجومی، سرودست شکستن آنان که دستشان به خوبی به دهانشان میرسد برای گرفتن «یارانهها» و تفاوت فاحش دریافتها، در قوه قضاییه، یعنی بین قاضی و کارمند دادگستری و عضو هیئت علمی با کارمند همان دانشگاه، و تفاوت این هر دو با بیرون از دایرهی قوهی قضاییه و دانشگاه با آموزش و پرورش، با بازنشستگان و فروتر و دردمندانهتر از آنها، بازوهای مولد کارگران و کشاورزان و وای به حال کارکنان دون پایه که از آن غنایم، هیچ سهمیهای ندارند! و چون وقت دریافت سنواتشان میرسد، تفاوتها، تعادل روحی را بر هم میزند! و در این جامعه، نگارنده نه دیده و نه شنیده که دریافت کننده ای، مازاد معیشت خود را برگردانده باشد، گویی رسول مکرم اسلام(ص) برای سوئیس و کانادا فرموده است: «الناس کالجسد الواحد» و سعدی با توجه به این حدیث شریف سروده که: بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش زیک گوهرند.
حال ببینید که بزرگ اجرایی این کشور میآید و حساب ویژهای در خارج از شمول بودجهی عمومی در نظر میگیرد، تا آن طبقه از دریافتهای خود رنجیدهخاطر نشده باشد.
آن هم در جامعهای که بیش از نیمی از نفوسش، در زیر خط فقط دست و پا میزنند و میلیونها جوان تحصیل کردهاش اگر تن به کارهای زیر دیپلم ندهند باید در گوشهای مبتلا به افسردگی، در انتظار فرج غیبی باشند. در حالی که اگر فقط یک روز مشی مردم سوئیس و نخواستن پزشکان کانادا در ایران اجرایی میشد، نه فقری در کار بود و نه سری گرسنه بربالش میرفت. این است که نگارنده بعد از وقایع تلخ دی ماهی نوشت که مشکل جوانان ما، عدالت است و نه در آن روز که بعدها هم در بارگاه بزرگان پذیرفته شد که ما محتاج به رعایت عدالت در تمامی زمینهها هستیم و تا این عدالت، اجرایی نشود، هیچ مشکلی از مشکلات ما حل نخواهد شد و آن زیادهطلبیها وگریز از جامعه و فرار مغزها هم مشکل همین بیبهرگی از عدالت است. عدالت در توزیع، عدالت در قضا، عدالت در آموزش، عدالت در اقتصاد و عدالت در پرداخت مالیات و عدالت در جذب نیروها و... اگر میخواهیم که این نظام بماند و امید آن هم داریم، باید آن رویهای را در پیش بگیریم که امام علی(ع) فرمود که: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» (مملکت با بیدینی میماند با ظلم نمیماند) آن کشورهایی که نامشان رفت به سبب همان رفتار عادلانه است که زیاده از نیاز را رد میکنند و افزونخواهی در فرهنگ رفتاری آنها معنا ندارد. بنابراین در جامعهی ما باید نگران موجود ضعیف و نحیفی به نام عدالت بود نه کفر.
6026/7339
میگویید نه! به آمارهای آشکار و نهان توجه کنید که چه مایه از مدعیان بزرگی و تاثیرگذاری جامعهی ما و قدرت مداران فرزندانشان به آن سوی آبها رفتهاند، تا شناسنامهی دردانهشان مهر تابعیت آنجا را با افتخار با خود داشته باشد.
اینها مشتی از خروارها و تایی از بسیارهاست. و مقایسه کنید با کار ما، املاک نجومی، حقوقهای نجومی، سرودست شکستن آنان که دستشان به خوبی به دهانشان میرسد برای گرفتن «یارانهها» و تفاوت فاحش دریافتها، در قوه قضاییه، یعنی بین قاضی و کارمند دادگستری و عضو هیئت علمی با کارمند همان دانشگاه، و تفاوت این هر دو با بیرون از دایرهی قوهی قضاییه و دانشگاه با آموزش و پرورش، با بازنشستگان و فروتر و دردمندانهتر از آنها، بازوهای مولد کارگران و کشاورزان و وای به حال کارکنان دون پایه که از آن غنایم، هیچ سهمیهای ندارند! و چون وقت دریافت سنواتشان میرسد، تفاوتها، تعادل روحی را بر هم میزند! و در این جامعه، نگارنده نه دیده و نه شنیده که دریافت کننده ای، مازاد معیشت خود را برگردانده باشد، گویی رسول مکرم اسلام(ص) برای سوئیس و کانادا فرموده است: «الناس کالجسد الواحد» و سعدی با توجه به این حدیث شریف سروده که: بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش زیک گوهرند.
حال ببینید که بزرگ اجرایی این کشور میآید و حساب ویژهای در خارج از شمول بودجهی عمومی در نظر میگیرد، تا آن طبقه از دریافتهای خود رنجیدهخاطر نشده باشد.
آن هم در جامعهای که بیش از نیمی از نفوسش، در زیر خط فقط دست و پا میزنند و میلیونها جوان تحصیل کردهاش اگر تن به کارهای زیر دیپلم ندهند باید در گوشهای مبتلا به افسردگی، در انتظار فرج غیبی باشند. در حالی که اگر فقط یک روز مشی مردم سوئیس و نخواستن پزشکان کانادا در ایران اجرایی میشد، نه فقری در کار بود و نه سری گرسنه بربالش میرفت. این است که نگارنده بعد از وقایع تلخ دی ماهی نوشت که مشکل جوانان ما، عدالت است و نه در آن روز که بعدها هم در بارگاه بزرگان پذیرفته شد که ما محتاج به رعایت عدالت در تمامی زمینهها هستیم و تا این عدالت، اجرایی نشود، هیچ مشکلی از مشکلات ما حل نخواهد شد و آن زیادهطلبیها وگریز از جامعه و فرار مغزها هم مشکل همین بیبهرگی از عدالت است. عدالت در توزیع، عدالت در قضا، عدالت در آموزش، عدالت در اقتصاد و عدالت در پرداخت مالیات و عدالت در جذب نیروها و... اگر میخواهیم که این نظام بماند و امید آن هم داریم، باید آن رویهای را در پیش بگیریم که امام علی(ع) فرمود که: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» (مملکت با بیدینی میماند با ظلم نمیماند) آن کشورهایی که نامشان رفت به سبب همان رفتار عادلانه است که زیاده از نیاز را رد میکنند و افزونخواهی در فرهنگ رفتاری آنها معنا ندارد. بنابراین در جامعهی ما باید نگران موجود ضعیف و نحیفی به نام عدالت بود نه کفر.
6026/7339
کپی شد