تهدید وآزمایش موشک با قدرت حمل کلاهک هسته ای از سوی کره شمالی، تنش روزافزون در شبه جزیره کره و مواضع و دیدگاه های تند ایالت متحده آمریکا، روسیه و چین برای رفع این بحران، کشور شمالی شبه جزیره کره را دولتی قدرتمند اما بی قاعده تبدیل کرده است.
بحران کره تبدیل به یکی از قدیمی‌ترین بحران‌های نظام بین الملل کنونی شده است. تقسیم کره به کره شمالی و جنوبی از پیروزی متفقین در جنگ دوم جهانی در سال 1945 و پایان 35 سال سلطه ژاپن بر کره نشأت گرفت.
در طرحی که قریب به اتفاق کره‌ای‌ها باآن مخالف بودند. آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی اما توافق کردند که قیمومیت موقت کشور را از محل مدار 38 درجه، برعهده گیرند. هدف از طرح قیمومیت کمک به ایجاد یک دولت موقت کره‌ای بود که 'در موعدی مقرر مستقل و آزاد' شود اما اگرچه تاریخ برگزاری انتخابات هم مشخص شده بود، شوروی از همکاری با برنامه‌های سازمان ملل متحد برای برگزاری انتخابات آزاد و عمومی در دو کره سر باز زد و در نتیجه آن، یک دولت کمونیست تحت حمایت شوروی بطور دائم در شمال تأسیس شد و به دنبال آن نیز یک دولت طرفدار غرب در جنوب تشکیل شد.
دو دولت مجزا در کشور برقرار شد که هر یک مدعی زمامداری تمام شبه‌ جزیره بودند. تنش و بحران بین دو کره ‌از زمان عقد قرارداد کره ‌جنوبی با آمریکا تحت عنوان 'دفاع متقابل جمهوری کره‌ با آمریکا' تشدید شد و سرانجام به جنگ دو کره‌ در سال‌ 1950منجر شد.
فرمانده نظامیان آمریکا دراین جنگ 'ژنرال داگلاس مک آرتور' بود که با از دست دادن 50 هزار نیرو درجنگ جهانی دوم و درجنگ فیلیپین توانسته بود این کشور را اشغال کند، اما همین فرمانده درهمان زمان که آمریکا با ژاپن درگیر بود و ژاپن مقاومت بی‌ سابقه‌ای را به نمایش گذاشته بود، نامه‌ای به 'ترومن' رئیس جمهور وقت آمریکا نوشت که نشان از ضعف آمریکایی‌ها داشت.
در این نامه آمده است: 'اگر خواهان شکست ژاپن هستید دو راه دارید؛ اول قبول مرگ 750هزار تا یک میلیون سرباز آمریکایی و دوم بمباران اتمی ‌ژاپن. وی در نامه خود قید کرده بود که در شرق آسیا انگیزه مدافعان خیره‌ کننده است و تسلیم در قاموس آنها جایی ندارد'. نبرد مرگبار ژاپن و آمریکا در ماه اوت با بمباران شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم به پایان رسید.
با ادامه جنگ کره، «مک‌ آرتور» بار دیگر از آمریکا خواست با استفاده از بمب اتم به این نبرد خاتمه داده شود، اما 'هری‌ترومن' رئیس‌جمهور وقت آمریکا می‌دانست که شرایط ابتدای دهه 50 با 1945 یکی نیست؛ اتحاد جماهیر شوروی منتظر یک اشتباه از ارتش آمریکا بود تا مستقیماً خود را درگیر نبرد شبه جزیره کند. در این جنگ بمباران‌های هولناک و آتش پر حجم توپخانه‌ای نتوانست مانع حملات کره‌ شمالی شود.
در سال1951 'مک‌آرتور' جای خود را به ژنرال 'ریجوی' داد و ارتش آمریکا به همراه ده‌ها کشور دیگر که به دعوت آمریکا به شبه جزیره کره ‌آمده بودند، بعد از سه سال جنگ بی‌حاصل سرانجام مجبور به متارکه جنگ شدند.
در 27 ژوئیه 1953 پیمان آتش بس جنگ امضاء شد. در این جنگ تلفات نیروهای آمریکایی، 54 هزار و 246 کشته، 103 هزار و 284 زخمی ‌و 80هزار نفر مفقودالاثر و اسیر بود. کره‌ جنوبی 74000 نفر کشته و 150هزار زخمی ‌و شمار کشته شدگان و زخمی‌های چینی به 900هزار نفر و کره‌شمالی 520هزار نفر بود.
اکنون بحران کره شمالی به یکی از چالش های مهم امنیتی در شرق و حوزه استراتژیک چین، ژاپن، روسیه، کره جنوبی و آمریکا تبدیل شده است. دورنمای سیاست هر یک از کنشگران بر اساس مؤلفه‌های متعددی شکل خواهد گرفت. رفتار احتمالی سه بازیگر چین، آمریکا و کره شمالی را می توان بر اساس سناریوهای مختلفی ارزیابی کرد.
ابرقدرت دیدگاه گفتمانی را بر جنگ و خونریزی ترجیج دادند و اما اینبار رهبر کره شمالی به دنبال رغیب و قدرنمایی در سطح نظام بین الملل است. بررسی مواضع کشورهای صاحب نفوذ در سازمان ملل متحد می تواند تشدید یا رفع این بحران را به مخاطب تلقی کند.
در وهله اول توجه به رویکرد چین در بحث پرتاب موشک های کره شمالی بسیار مهم و اجتناب ناپذیراست چراکه چین درحال خیزش اقتصادی و شکل دهی نظمی نوین در مقابل آمریکا است و رفتار کره شمالی آن‌ها را در وضعیتی متناقض قرار داده که از یک طرف مثبت و از طرفی منفی است.
مثبت بودن آن در خطر انداختن منافع و کاهش حضور امنیتی و ایجاد هراس در آمریکا شده و کره شمالی می‌تواند نقش 'فرزند شرور' را برای شروع عملی بر هم زدن یکجانبه گرایی آمریکا داشته باشد و از طرفی فرصتی مغتنم را در اختیار چینی‌ها گذاشته تا بتوانند مسائل کلان امنیتی خویش را درمصالحه با آمریکا در قبال تنگ کردن حصار امنیتی کره شمالی حل کند.
منفی بودن آن نیز به دلیل متشنج کردن فضای امنیتی مجموعه امنیتی چین خواهد شد که در پی آن منجر به مداخلات قدرت‌های مداخله‌گر نظیر روسیه و آمریکا شده و این موضوع فضای تنفسی و استراتژیک چینی‌ها را تنگ می کند.
تحولات شبه جزیره کره ارتباط مستقیمی با سیاست‌ها و الگوهای راهبردی چین دارد. سیاست چین در مورد کره به تعاملات آن‌ها با آمریکا برمی گردد. دریای جنوب چین که برای همه کشورهای حاشیه آن و همچنین برای آمریکا از اهمیت راهبردی برخوردار است یکی ازمناطقی است که کشورهای حاشیه آن درباره مالکیت بر مناطق مختلف آن با هم اختلاف نظر دارند. چین این منطقه را محدوده پیرامونی خود دانسته و مایل به حضور واشنگتن برای ایفای نقش دراین منطقه نمی‌باشد. به طور کلی سه سناریو را می توان در ارتباط با سیاست‌های چین در قبال بحران کره مشاهده کرد.
ایفای نقش سازنده و مستقل چین و مدیریت بحران که به علت مخاصمات در دریای جنوب و خیزش اقتصادی چین در مقابل آمریکا منجر به سیاست محتاطانه و حتی تنش‌زا در قبال واشنگتن می‌شود. در این راهبرد چین می‌تواند با مدیریت کره شمالی، یکجانبه گرایی آمریکا را تقلیل بخشد.
در رویکرد دوم معامله با آمریکا و استفاده ابزاری از کره شمالی و وجه المصالحه قرار دادن آن همانند ماجرای تایوان مشهود است. همچنین حمایت مستقیم از کره شمالی و حرکت سیستم جهانی به سمت دو یا چند قطبی شدن و بلوک بندی به شکل جنگ سرد است.
در مورد دورنمای الگوی رفتاری چین در قبال کره شمالی باید گفت که سیاست‌های چین بیش از همه به سمت ترکیبی از نقش مستقل و بهره برداری از کره شمالی خواهد رفت.
'کاپلان' معتقد است که چین بزرگ‌ ترین شریک تجاری و متحد کره شمالی بوده و اهرم بزرگ بالقوه‌ای برای آن‌ها محسوب می‌شود و آن‌ها خواستار کنار رفتن رهبر کره شمالی چه از طریق زور و اجبار یا از بین بردن سلاح‌های هسته‌ای نخواهند بود، چرا که اولاً در شمال غرب چین میلیون‌ها نفر از مردم کره شمالی ساکن هستند و تهدید کره شمالی منجر به بحران انسانی و هرج و مرج خواهد شد و دوم آنکه، کره شمالی مانعی بین آمریکا و متحدانش در شرق ایجاد نمود و مسلماً حضور آمریکا در این منطقه منافع حیاتی چین در دریای جنوب و تنگه تایوان را به خطر خواهد انداخت.
مطمئناً چین به گونه ای نشان می دهد که گویی کره را تحت فشار قرار داده است. به نظر می رسد این کشور کیم جونگ اون، رهبر بی تجربه کره را به اندازه پدرش، کیم جونگ ایل شایسته نمی داند و محترم نمی شمارد. چین در ماه ژانویه قطعنامه شورای امنیت برای تشدید تحریم ها علیه کره شمالی را امضا کرد تا این کشور را به دلیل پرتاب موشک در ماه دسامبر و فوریه تنبیه کرده باشد.
و در شرایطی که کره شمالی طی ماه مارس اعلام کرد پیمان آتش بس جنگ 1953 دو کره بی اعتبار است، چین به عنوان کشوری که این پیمان را امضا کرده بود، مجدداً بر تعهد خود به این پیمان تاکید کرد.
برخی افراد نزدیک به دولت آمریکا شاهد تغییر رفتار چین هستند. «کرت کمپبل» که تا ماه فوریه معاون وزیر خارجه آمریکا در امور شرق آسیا بود طی ماه جاری میلادی عنوان کرد که دولت چین دریافته بود که باید در مورد کره که امنیت این کشور را تحت تاثیر قرار داده با صراحت بیشتری برخورد کند.
علاوه بر این چین که همواره از ظهور محور قدرت نظامی آمریکا در آسیا به خشم آمده و موضعی جنگ طلبانه گرفته، نسبت به اقدامات اخیر ایالات متحده مبنی بر انتقال کشتی های جنگی، سیستم دفاع موشکی و هواپیما به منطقه برای مقابله با تنش های روزافزون، واکنش قابل توجهی از خود نشان نداده است. این در حالی است که برای مثال نصب سیستم دفاع موشکی در گوام بر میزان تاثیرگذاری بازدارندگی هسته ای چین نیز اثر می گذارد.
«ژوفنگ»، محقق دانشگاه پکینگ عنوان می کند که کره شمالی 'بستر جدیدی را برای نزدیکتر شدن چین و آمریکا' فراهم می کند. تصور اینکه کره شمالی به محل منازعه چین- آمریکا تبدیل شود، به نظر دور از ذهن می آید. اما یکی از مقامات ارشد آمریکا طی هفته گذشته به چین سفر کرد.
هم آمریکا و هم چین پیش از این پذیرفته بودند که دیر یا زود مجبور به مذاکره مستقیم در مورد حکومت کره شمالی خواهند شد. هر دو کشور به دنبال مذاکرات برای کنار کشیدن کره شمالی از لبه پرتگاهی هستند که این کشور با تبلیغات افراطی خود را گرفتار آن کرده است. شاید این اجازه اجباری به کره شمالی داده شود که پیروزی خود را اعلام کند. چنین ایده ای به نظر آسان می رسد. از آنجایی که مردم کره شمالی معتقدند کشورشان، قهرمانانه از سوی آمریکا به یک حمله هسته ای قطعی تهدید شده، درصورتیکه مورد حمله قرار نگیرد پیروز خواهد بود.
اما ششم آوریل 2016 که آمریکا اعلام کرد به دلیل سوءظن شدید «پیونگ یانگ» یکی از آزمایشات موشکی عادی خود در کالیفرنیا را به تعویق انداخته، کره شمالی به یکی از فرصت های خود برای برگزاری جشن پیروزی پشت کرده و در عوض بیهوده گویی های جنگ طلبانه خود را تشدید کرد.
آمریکا و چین امیدوارند که این کشور در یک انفجار نهایی مانند انجام یک آزمایش ممنوع در صد و یکمین سالگرد درگذشت «کیم ایل سونگ»، بنیانگذار فقید حزب حاکم کره شمالی در پانزدهم آوریل، از این لفاظی های تهدیدآمیز خسته شده و به آن پایان دهد.
بطور یقین آمریکا و چین در زمینه مساله کره شمالی بیشتر به یکدیگر نزدیک هستند تا در مورد دو مناقشه دیگری که ثبات شرق آسیا را تهدید می کند. آمریکا در مورد بن بست چین با ژاپن بر سر مسئله جزایر سنکاکو هیچ موضع گیری رسمی نداشته است. اما این جزایر را تحت الحمایه دولت ژاپن دانسته و بنابراین آن را بخشی از پیمان امنیتی خود با ژاپن قلمداد می کند. چین با ابراز نارضایتی از این امر، آن را مشوق ناسازگاری های ژاپن می داند. این کشور همچنین آمریکا را عامل تشجیع فیلیپین و ویتنام برای طرح ادعاهای ارضی که بر چین نیز اثر می گذارد، دانسته و معتقد است آمریکا باعث مشکل سازی در دریای جنوبی چین شده است.
خبرگزاری اسپوتنیک در بحث تنش در شبه جزیره کره نوشت: جنگ لفظی بین آمریکا و کره شمالی طی روزهای اخیر به شدت افزایش یافته و باعث شده است گمانه زنی هایی مطرح شود مبنی بر اینکه دو کشور در آستانه یک درگیری مسلحانه قرار گرفته اند.
'گوورگ میرزایان' تحلیلگرمسائل سیاسی به این موضوع پرداخته است که چرا با وجود روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، جنگی گسترده در شبه جزیره کره هنوز آغاز نشده و بعید است در آینده نیز چنین چیزی رخ دهد.
میرزایان گفت: مناقشه کره شمالی موضوعی منحصر به فرد است، میزان خطر بالا است اما احتمال وقوع یک درگیری واقعی کم است. همه طرف های دخیل در این مناقشه قواعد بازی را می دانند، با خطوط قرمز آشنا هستند و هرگز از این خطوط عبور نمی کنند. آنها به این خطوط قرمز نزدیک می شوند، تهدیدهایی را علیه یکدیگر مطرح می کنند اما با دقت به عقب بازمی گردند.
به گفته میرزایان، هیچکدام از قدرت های دخیل در مسئله کره شمالی حاضر نیستند آغازگر حمله باشند. کره شمالی به خوبی می داند که هرگونه جنگ در شبه جزیره کره به سقوط پیونگ یانگ منجر خواهد شد. آمریکا، کره جنوبی و ژاپن نیز به نوبه خودشان می دانند تصرف پیونگ یانگ بهای سنگینی دارد. چنین جنگی علاوه بر خسارات و تلفات سنگین و آلودگی هسته ای ، پیامدهای دیگری نیز دارد.
سئول پایتخت کره جنوبی ویران خواهد شد زیرا در فاصله کمتر از 50 کیلومتری منطقه از حالت غیرنظامی خارج شده بین دو کره واقع است. این مسئله نیز مهم است که پس از آغاز چنین جنگی ، چه برسر کره شمالی خواهد آمد زیرا هزینه اقتصادی اتحاد مجدد بسیار زیاد خواهد بود. علاوه بر این هیچکس نمی تواند تضمین کند چین برای محافظت از کره شمالی وارد این جنگ نخواهد شد و این چیزی است که در گذشته رخ داده است.
میرزایان افزود: حتی یک حمله حساب شده و دقیق علیه تاسیسات هسته ای کره شمالی نیز نمی تواند از گزینه های احتمالی باشد زیرا این تاسیسات تا حد زیادی در زیر زمین قرار دارد و با استفاده از صخره های سخت از آنها محافظت شده است.
بحران شبه جزیره کره در سطح منطقه ای شرق آسیا برای کنشگران آمریکا، چین، روسیه، ژاپن و کره جنوبی دارای اهمیتی چند وجهی است، چرا که مسئله فقط به تعارضات واشنگتن و پیونگ یانگ مرتبط نیست و در سطح تحلیل نخست به اختلافات راهبردی و امنیتی واشنگتن با پکن و مسکو و دوم به دغدغه های امنیتی توکیو و سئول به خاطر ترس از اتمی شدن پیونگ یانگ بر خواهد گشت.
دستیابی کره شمالی به عنوان دروازه تسخیر آسیا و حیات استراتژیک شرق منجر به بر هم خوردن نظم و توازن منطقه‌ای و غیرخطی شدن بحران و عدم مدیریت آن توسط آمریکا می‌شود. متحدان منطقه ای آمریکا نیز همانند ژاپن و کره جنوبی در صورت ادامه روند تعارض‌ آمیز شبه جزیره کره احتمال حرکت در مسیر بازدارندگی و شکل گیری مسابقه تسلیحاتی را شدت می بخشند. این در حالی است که توازن قدرت بیش از هر چیز به سمت چین و روسیه حرکت خواهد نمود.
از طرفی علیرغم تلاش دولت ترامپ برای نزدیکی راهبردی به روسیه جهت حل بحران شبه جزیره کره با توجه به روند فعلی اعضای کنگره و سیاست‌های ضد روسی آن‌ها با چالش مواجه شده است و شرایط شبه جزیره کره، توازن را به سمت چین و روسیه سنگین خواهد نمود.
دورنمای الگوی رفتاری دولت ترامپ بیانگر آنست که بحران کره شمالی اولین بحران واقعی برای ترامپ می‌باشد و آزمایش موشک‌های بالستیک در حقیقت نقض قطعنامه شورای امنیت ملی و تهدید کره جنوبی و ژاپن به عنوان متحدان آمریکا است.
ترامپ در مبارزات انتخاباتی‌اش وعده داده بود که بحران کره شمالی را با اعمال فشار بر چین حل خواهد نمود بر همین اساس ترامپ در یکی از توییت‌هایش نوشت: 'کره شمالی به دنبال دردسر می‌گردد. اگر چین تصمیم به همکاری در این زمینه بگیرد، عالی است، اما اگر نخواهد، ما بدون آن‌ها مشکل را حل می‌کنیم'.
به نظر می‌رسد فشارها و دیدار ترامپ با رئیس‌جمهور چین نتایجی به دنبال داشته است به گونه‌ای که چین در خبری، واردات زغال‌ سنگ 'اصلی‌ ترین صادرات کره شمالی' را متوقف کرد. بر همین اساس یکی از محتمل ترین سناریوها تلاش برای قطع حمایت قدرت‌ها از دولت پیونگ یانگ و انزوای آن خواهد بود، چرا که نه دولت ترامپ حاضر به رویارویی مستقیم با کره شمالی خواهد بود و نه چین و روسیه منافع اخیر با واشنگتن را به فضای امنیتی ترجیح می‌دهند.
همچنین روسیه و کره شمالی در روابط خود یک دوره از بیگانگی سیاسی و ایدئولوژیک را تجربه کرده اند ، اما در دراز مدت با توجه به اهمیت استراتژیک کره شمالی برای روسیه به احتمال زیاد به دنبال تجدید و توسعه روابط خواهند بود. البته با توجه به برخی مشکلات اقتصادی در هر دو کشور، به ویژه در کره شمالی به نظر می رسد که برخی محدودیت ها در مسیر توسعه روابط وجود داشته باشد.
نزدیک شدن آمریکا به مرزهای روسیه هرگز برای این کشور مطلوب نبوده و نخواهد بود، لذا یکی از دلایل تلاش روسیه برای مهار بحران و نزدیک شدن به کره شمالی به منظور اقناع کردن این کشور برای تداوم مذاکرات این است که آمریکا کره شمالی را اشغال نکند.
در این زمینه، روس ها به همراه چین، با ورود به مذاکرات شش جانبه صلح با کره شمالی و ایفای نقش، تلاش کرده اند تا بحران در این منطقه را مدیریت کنند؛ اما به نظر می رسد که برای این امر به عناصر و شاخص های متفاوت تری همچون؛ ایجاد نقش فعال تر برای ایجاد توازن میان نیروهای شکل دهنده شبه جزیره و طراحی گام های عملیاتی برای صلح پایدار در این منطقه نیاز باشد.
بر این اساس روسیه تلاش می کند تا با ارایه مشوق های لازم به کره شمالی نظیر کمک 50 هزار تنی غلات و دعوت از 'کیم جونگ ایل'، این کشور را به ادامه مذاکرات برای خروج از بن بست فعلی ترغیب کند.
در نهایت به نظر می رسد که روابط روسیه و کره شمالی به عنوان نمادی از سنت توازن نیروها در شبه جزیره کره که از زمان جنگ سرد باقی مانده، اما در دهه جدید این سنت بسیار تحت تاثیر افزایش قدرت کشورهای منطقه ای و حضور مستمر آمریکا پیچیده تر شده است. در چنین روندی، آنچه روسیه را می تواند به احیای این رابطه در نظام جدید بین الملل و بسترسازی برای توازن نیروهای تاثیرگذار امیدوار بکند، رویکرد رهبران کره شمالی به ادامه همکاری ها و در نتیجه کاهش اثرات فشار آمریکا بر مسکو از جمله در قالب طرحهای برتری جویانه چون سپر دفاع موشکی ناتواست.
سیاست روسیه در قبال کره شمالی نوعی سیاست بینابینی در رفتار و موضع گیری های مسکو در قبال مساله هسته ای کره شمالی وجود دارد. در پی گفتگوهای راهبردی رهبران روسیه و آمریکا، اعلام حمایت از خلع سلاح اتمی کره شمالی از محورهای مهم توافقات دو کشور بوده است. اما برخلاف این گونه رویکردها نوع سیاست های اعمالی مسکو در قبال تحولات منطقه شرق آسیا نشان می دهد که روسیه چندان بی میل نیست که رقبایی چون آمریکا و ژاپن را درگیر چالش هسته ای کره شمالی نگاه دارد و مانند چین به عنوان برگ برنده از مساله اتمی کره شمالی بهره جویی کند.
بنابراین اشتباه است اگر که تنها یک گزینه جنگ اتمی را برای بحران کره برشمریم چرا که سیاست های ابرقدرت ها مانعی اساسی در بروز جنگ هسته ای بین کره شمالی و دشمنان فرضی او خواهد بود.
رویکرد کره شمالی تنها یک تهدید است و ماهیت اجرایی ندارد چرا که نظام بین الملل در میانه قوانین قدرتمندی قرار دارد و جهان با گسترش سلاح های هسته ای مخالف بوده و رویکردهای بازدارنده ای مانند ابعاد سیاسی، تاریخی مانع از اقدامات خشونت آمیز کره شمالی است.
**گروه ایرنا مقاله
از: محمدرضا یوسف نژاد خبرنگار خبرگزاری ایرنا مرکزسمنان
انتشاردهنده: جانعلی فتحی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.