در این مطلب آمده است: این یادداشت را نگارنده که پهنای کار را می دانست، مدتی پیش نوشته بود اما به همان دلیلی که در حمایت دولت پای فشرده ایم، به سبب آن مشی اعلام شده اش، تدبیر و امید، صلاح نداست که خود عامل تیشه به ریشه باشد ولی حالا که کارد به استخوان بزرگترهای این عرصه، مردم سالاری و اعتماد و ابتکار و ... رسیده و آن همه بدهی به چاپ خانه و . . . اثاثهی منزل و بریدن از نان خانه! دیگر چاره ای جز به چاپ سپردن نیست. اما پیش از ورود به بحث، در اینجا دو سوال از جناب دکتر روحانی دارم: نخست آن که آیا درستتر و حامیتر از این گروه رسانههای نوشتاری دارد یا خیر؟ دوم این که آیا در حلقهی دوستان دولت، خود دستی در آتش داشته اند یا نه؟ چنانچه پاسخ، خیر باشد که طرح مسئله و موضوع، خیلی دشوار است.
جناب رئیس جمهور! این گروه روزنامههای مستقل و مضطر، تاکنون با نقد و تحلیل های مشفقانه، حامیان متعقل و بیجیره و مواجب شمایی بودهاند که غایتشان وفا به حقوق شهروندی و قانون اساسی و بایستههای قانونی از ناحیهی دولت جنابعالی بوده است و در این راه، هزینهها پرداخت شده است وانگهی به چیستی مطبوعات و تاثیر آن نیز وقوف کامل دارند چرا که عامل به علم خویش بوده و هستند. ناگفته نماند که بانیان حقوق انسانی در عصر جدید، مطبوعات را رکن چهارم دموکراسی مدون کردهاند؛ یعنی بی این رکن، نمیتوان به بقای بنای حکومت مردمی، امید و اعتماد داشت. چون این مطبوعات مستقلاند که فضای شفاف میسازند تا فسادهای روشنمند و دیکتاتوریهای آزادی کوب نو و نافی عدالت اجتماعی و کنز قدرت و ثروت، شکل نگیرد و آدمی را دوباره به همان تفکر قرون وسطایی و پر از وحشت « انگیزاسیون » بازنگرداند. در ایران خودمان هم، عامل بیداری و چشم بازکردن ایرانیها به واقعیت دنیای پر از تحول و ساخت و قانون و عدالت خانه و حکومت مردمی و سرانجام استقرار حکومت و انقلاب مشروطه، جز قلم و بیان و روزنامه نبوده است و آن گاه که حکومت های وقت، این فضا را تنگ و تاریک ساختند و دهان ها را دوختند، سخن این شاعر و روزنامه نگار دهان دوخته، چه خوب نشست که: شام آزادی بهتر از صبح استبداد است و شد همان که گفت بنابراین، بی هیچ شبهه ای – اگر صاحبان قدرت و حکومت، شوخی فرض نکنند – مرگ روزنامه های مستقل آنان که دستشان در جیب نداشتهی خودشان است، آغازی خواهد بود جهت شکل گرفتن و تولد فسادهای روشمند و بیمهار که با صد برابر نیرو و دو صد برابر صرف هزینه نمیتوان آن را از ریشه در آورد. پس آنان که روزنامهها را تحمل نمیکنند و خواهان ادامه ی حضور آنها نیستند، جامعه را به سبب فقدان نقد و تحلیل و نشر آگاهی و تربیت و جهت دادن عقول جامعه، به بیراهه می برند و نتیجه آن می شود که نخست به کانادا، اختلاس گر صادر کنیم و دوم درها به روی تهاجم فرهنگی باز کنیم و سوم به علت بی تحملی، اهل قلم خود را از جامعه بتارانیم و یا از بیان مشفقانهی آنها باز داریم و به کاشتن کلم و کدو وا داریم. آیا این مسندهای بدلی و جا به جایی های غیر منطقی، نتیجهی همان اعمال و بی اعتنایی ها نیست؟و از آن سو، برگرداندن نگاهها به فضاهای نامحدود مجازی است که اگرچه محاسن بسیار دارد اما از معایت آن نمی توان چشم پوشید این رسانههای مستقل می توانند بسیاری از آسیب های بی مهار دنیای مجازی را مهار کنند و جهت ببخشند. تجاربی که دنیا با تعقل و آینده نگری آن را مدیریت کرده است اما ما با سهل انگاری و ساده اندیشی، موضوع را به امان خدا رها کرده ایم و همانی شده است که اکنون با آن مواجه ایم.و سخن آخر اینکه با از پا درآمدن روزنامههای مستقل، خیل عظیمی از صاحبان اندیشه که جز خیرخواهی و عاقبت نیک برای ایران و ایرانی نمی خواهند، از آن همه تحلیل و انتقال افکار و عقایدی که باید در جهت انقلاب و ایران و ایرانی باشد و آنان را به این وادی هدایت کند محروم خواهند شد و تعاطی افکار و اندیشه ها در محاق خواهد ماند و خشونت و ستیزه جای آن را خواهد گرفت در این صورت مسلم بدانید که پروندههای ما از شانزده میلیون، بسیار فراتر خواهد رفت و پرونده های اختلاس و سوء استفاده، صد چندان خواهد شد و آن وقت است که باید به جای گله مندی ما، کانادا شکوه کند که چرا این همه اختلاسگر به کشور ما صادر می کنید!
7339/6103
جناب رئیس جمهور! این گروه روزنامههای مستقل و مضطر، تاکنون با نقد و تحلیل های مشفقانه، حامیان متعقل و بیجیره و مواجب شمایی بودهاند که غایتشان وفا به حقوق شهروندی و قانون اساسی و بایستههای قانونی از ناحیهی دولت جنابعالی بوده است و در این راه، هزینهها پرداخت شده است وانگهی به چیستی مطبوعات و تاثیر آن نیز وقوف کامل دارند چرا که عامل به علم خویش بوده و هستند. ناگفته نماند که بانیان حقوق انسانی در عصر جدید، مطبوعات را رکن چهارم دموکراسی مدون کردهاند؛ یعنی بی این رکن، نمیتوان به بقای بنای حکومت مردمی، امید و اعتماد داشت. چون این مطبوعات مستقلاند که فضای شفاف میسازند تا فسادهای روشنمند و دیکتاتوریهای آزادی کوب نو و نافی عدالت اجتماعی و کنز قدرت و ثروت، شکل نگیرد و آدمی را دوباره به همان تفکر قرون وسطایی و پر از وحشت « انگیزاسیون » بازنگرداند. در ایران خودمان هم، عامل بیداری و چشم بازکردن ایرانیها به واقعیت دنیای پر از تحول و ساخت و قانون و عدالت خانه و حکومت مردمی و سرانجام استقرار حکومت و انقلاب مشروطه، جز قلم و بیان و روزنامه نبوده است و آن گاه که حکومت های وقت، این فضا را تنگ و تاریک ساختند و دهان ها را دوختند، سخن این شاعر و روزنامه نگار دهان دوخته، چه خوب نشست که: شام آزادی بهتر از صبح استبداد است و شد همان که گفت بنابراین، بی هیچ شبهه ای – اگر صاحبان قدرت و حکومت، شوخی فرض نکنند – مرگ روزنامه های مستقل آنان که دستشان در جیب نداشتهی خودشان است، آغازی خواهد بود جهت شکل گرفتن و تولد فسادهای روشمند و بیمهار که با صد برابر نیرو و دو صد برابر صرف هزینه نمیتوان آن را از ریشه در آورد. پس آنان که روزنامهها را تحمل نمیکنند و خواهان ادامه ی حضور آنها نیستند، جامعه را به سبب فقدان نقد و تحلیل و نشر آگاهی و تربیت و جهت دادن عقول جامعه، به بیراهه می برند و نتیجه آن می شود که نخست به کانادا، اختلاس گر صادر کنیم و دوم درها به روی تهاجم فرهنگی باز کنیم و سوم به علت بی تحملی، اهل قلم خود را از جامعه بتارانیم و یا از بیان مشفقانهی آنها باز داریم و به کاشتن کلم و کدو وا داریم. آیا این مسندهای بدلی و جا به جایی های غیر منطقی، نتیجهی همان اعمال و بی اعتنایی ها نیست؟و از آن سو، برگرداندن نگاهها به فضاهای نامحدود مجازی است که اگرچه محاسن بسیار دارد اما از معایت آن نمی توان چشم پوشید این رسانههای مستقل می توانند بسیاری از آسیب های بی مهار دنیای مجازی را مهار کنند و جهت ببخشند. تجاربی که دنیا با تعقل و آینده نگری آن را مدیریت کرده است اما ما با سهل انگاری و ساده اندیشی، موضوع را به امان خدا رها کرده ایم و همانی شده است که اکنون با آن مواجه ایم.و سخن آخر اینکه با از پا درآمدن روزنامههای مستقل، خیل عظیمی از صاحبان اندیشه که جز خیرخواهی و عاقبت نیک برای ایران و ایرانی نمی خواهند، از آن همه تحلیل و انتقال افکار و عقایدی که باید در جهت انقلاب و ایران و ایرانی باشد و آنان را به این وادی هدایت کند محروم خواهند شد و تعاطی افکار و اندیشه ها در محاق خواهد ماند و خشونت و ستیزه جای آن را خواهد گرفت در این صورت مسلم بدانید که پروندههای ما از شانزده میلیون، بسیار فراتر خواهد رفت و پرونده های اختلاس و سوء استفاده، صد چندان خواهد شد و آن وقت است که باید به جای گله مندی ما، کانادا شکوه کند که چرا این همه اختلاسگر به کشور ما صادر می کنید!
7339/6103
کپی شد