در این مطلب آمده است: چندی است که در رسانهها و فضای مجازی فیلمهایی از برخی مسئولین و نمایندگان مجلس خواسته یا ناخواسته منتشر میشود که در این شرایط فعلی کشور، مردم را نسبت به برخی مسئولین و حاکمیت دلسرد مینماید. در این راستا چندی قبل وزیر کشاورزی با انتشار فیلمی حاشیهساز شد. در این فیلم پیرمردی او را خطاب میکند و وزیر به «خب خب» گفتن کفایت میکند. بعد از آن نیز از وزیر سابق بهداشت فیلمی منتشر شد که او به شوخی کلماتی گفته بود که جماعتی در شبکههای اجتماعی آن را دست گرفتند و وزیر را وادار به عذرخواهی کردند و در مهمترین این موارد فیلم توهین یک نماینده مجلس به کارمند گمرک بسیار خبرساز شد و...
ماجرا در واقع بیش از آن چیزی است که میبینید. در ظاهر امر نه وزیر به کشاورزی ادبی یا خشونت کرده و نه سخنی به ناروا بیان شده است. اما چرا چنین واکنشهایی بروز میکند؟
واقعیت این است که از یک سو اغلب مدیران کشور و حتی در همین استان ما سمنان با مفهوم رسانه آشنا نیستند و از سوی دیگر مردم عصبی از وقایع روز اجتماعی و اقتصادی، با افزودن کامنتهایی براین رفتارها واکنش نشان داده و به نوعی از مدیران خود انتقام میگیرند. در وهله اول این سوال مطرح است که چرا مدیران رده بالای دولت و استان نمیدانند که در هنگام مواجهه با مردم باید چه کنند؟ و چرا نمیدانند که در عصر انفجار رسانه، هر چشمی دوربین است و هر فرد یک رسانه؟!
وزرای فعلی کشاورزی و سابق بهداشت از جمله مدیرانی هستند و بودند که بیشترین ارتباط مردمی را داشته و دارند. اما همین دو وزیر، بیشترین حاشیهها را در زمینه عدم توجه به خواستههای مردمی آفریدند. اینکه مسئولین در میان جمع و مردم باشند، نه تنها بد نیست که شاید آرمانی هم باشد. آن هم در عصری که کمتر مسئولی حاضر است از ماشینهای گرانقیمت خود بیرون بیاید و دمی با یک مرد روستایی یا شهری چاقسلامتی کند و درد او را بشنود و بداند. اما بیعملی مدیران ما باعث میشود مهمترین حسن آنها به ضد خود آنها تبدیل شود. چه ایرادی داشت و دارد که وزیر کشاورزی به جای «خب خب» گفتن پیشانی مرد را میبوسید و با او همدلی میکرد؟ و یا در مواجه با انتقاد یک شهروند از گرانیهای لجامگسیخته آن جمله نامناسب را بر زبان نمیآورد! چه اشکالی دارد که به جای شوخیهایی که قاضی زادههاشمی وزیر سابق بهداشت میکرد، کمی جدیتر، پای درددل مردم نشست؟!
اما وهله دوم قدرت شبکههای اجتماعی است. قدرتی که این روزها اگر موجآفرین شود، همچون آوار بر سر افراد فرود میآید که راه و رسم خود را به فراموشی بسپارند. این هم حسن است و هم ایراد! حسن است زیرا حاکمان میتوانند بیپیرایه با گمنامترین شهروند ایرانی و هم استانی آشنا شوند و نظرات آنها را بخوانند؛میتوانند همراه اول شوند؛ در غم و دردش شریک شوند و امید او را افزایش دهند. اما بد است به این علت که وقتی فرمان از دست خارج میشود، دیگر هیچ کس نمیتواند مقابل این موج بایستد. مدیران و مسئولان ایرانی در دورهای تصورشان بر این بود که میتوانند رسانهها را مدیریت کنند. با ممیزی، فشار و توصیه مطالبی منتشر میشد یا نمیشد. ابتر میماند یا نمیماند. در قدم بعدی وقتی روزنامهها قدرت گرفتند، جنبشهای مختلفی را شکل دادند. اما به هر دلیلی تصمیم گرفته شد که روزنامهها بلااثر شوند. پس نه تنها فشار بر آنها افزایش یافت، بلکه خط بیاثر شدن روزنامهها به شدت پیگیری شد. اما غافل از آن بودند که
“ سرچشمه شاید گرفتن به بیل، چون پیمانه پر شد نشاید گرفتن به پیل”
و این چنین شد که پیامرسانها جای رسانهها را گرفتند و هرکس با هر اندیشه، مرام و مسلکی شد رسانه!
اژدهای هفت سر زاده شده بود و هر سر آن را که میزدی، دو سر دیگر جای آن بیرون میزد. بدین ترتیب با وضعیتی روبهرو شدیم که حتی فیلتر و بستن هم حریف آن نمیشود...
به همین دلیل است که اکنون و در این شرایط و با وجود چنین رسانههای مدیران کشور و مسئولین استان بیش از هرچیز نیازمند این هستند که رسانهها را بشناسند و دیگر اینکه ابتکار عمل داشته باشند. چه سود که برخی از آنها میان مردم میروند اما این رفتار به عکس خودش تبدیل میشود؟ شاید وقت آن رسیده که وزرا، وکلا و مقامات، مشاوران رسانهای جدیدتری برای خود انتخاب کنند.
7339/6103
ماجرا در واقع بیش از آن چیزی است که میبینید. در ظاهر امر نه وزیر به کشاورزی ادبی یا خشونت کرده و نه سخنی به ناروا بیان شده است. اما چرا چنین واکنشهایی بروز میکند؟
واقعیت این است که از یک سو اغلب مدیران کشور و حتی در همین استان ما سمنان با مفهوم رسانه آشنا نیستند و از سوی دیگر مردم عصبی از وقایع روز اجتماعی و اقتصادی، با افزودن کامنتهایی براین رفتارها واکنش نشان داده و به نوعی از مدیران خود انتقام میگیرند. در وهله اول این سوال مطرح است که چرا مدیران رده بالای دولت و استان نمیدانند که در هنگام مواجهه با مردم باید چه کنند؟ و چرا نمیدانند که در عصر انفجار رسانه، هر چشمی دوربین است و هر فرد یک رسانه؟!
وزرای فعلی کشاورزی و سابق بهداشت از جمله مدیرانی هستند و بودند که بیشترین ارتباط مردمی را داشته و دارند. اما همین دو وزیر، بیشترین حاشیهها را در زمینه عدم توجه به خواستههای مردمی آفریدند. اینکه مسئولین در میان جمع و مردم باشند، نه تنها بد نیست که شاید آرمانی هم باشد. آن هم در عصری که کمتر مسئولی حاضر است از ماشینهای گرانقیمت خود بیرون بیاید و دمی با یک مرد روستایی یا شهری چاقسلامتی کند و درد او را بشنود و بداند. اما بیعملی مدیران ما باعث میشود مهمترین حسن آنها به ضد خود آنها تبدیل شود. چه ایرادی داشت و دارد که وزیر کشاورزی به جای «خب خب» گفتن پیشانی مرد را میبوسید و با او همدلی میکرد؟ و یا در مواجه با انتقاد یک شهروند از گرانیهای لجامگسیخته آن جمله نامناسب را بر زبان نمیآورد! چه اشکالی دارد که به جای شوخیهایی که قاضی زادههاشمی وزیر سابق بهداشت میکرد، کمی جدیتر، پای درددل مردم نشست؟!
اما وهله دوم قدرت شبکههای اجتماعی است. قدرتی که این روزها اگر موجآفرین شود، همچون آوار بر سر افراد فرود میآید که راه و رسم خود را به فراموشی بسپارند. این هم حسن است و هم ایراد! حسن است زیرا حاکمان میتوانند بیپیرایه با گمنامترین شهروند ایرانی و هم استانی آشنا شوند و نظرات آنها را بخوانند؛میتوانند همراه اول شوند؛ در غم و دردش شریک شوند و امید او را افزایش دهند. اما بد است به این علت که وقتی فرمان از دست خارج میشود، دیگر هیچ کس نمیتواند مقابل این موج بایستد. مدیران و مسئولان ایرانی در دورهای تصورشان بر این بود که میتوانند رسانهها را مدیریت کنند. با ممیزی، فشار و توصیه مطالبی منتشر میشد یا نمیشد. ابتر میماند یا نمیماند. در قدم بعدی وقتی روزنامهها قدرت گرفتند، جنبشهای مختلفی را شکل دادند. اما به هر دلیلی تصمیم گرفته شد که روزنامهها بلااثر شوند. پس نه تنها فشار بر آنها افزایش یافت، بلکه خط بیاثر شدن روزنامهها به شدت پیگیری شد. اما غافل از آن بودند که
“ سرچشمه شاید گرفتن به بیل، چون پیمانه پر شد نشاید گرفتن به پیل”
و این چنین شد که پیامرسانها جای رسانهها را گرفتند و هرکس با هر اندیشه، مرام و مسلکی شد رسانه!
اژدهای هفت سر زاده شده بود و هر سر آن را که میزدی، دو سر دیگر جای آن بیرون میزد. بدین ترتیب با وضعیتی روبهرو شدیم که حتی فیلتر و بستن هم حریف آن نمیشود...
به همین دلیل است که اکنون و در این شرایط و با وجود چنین رسانههای مدیران کشور و مسئولین استان بیش از هرچیز نیازمند این هستند که رسانهها را بشناسند و دیگر اینکه ابتکار عمل داشته باشند. چه سود که برخی از آنها میان مردم میروند اما این رفتار به عکس خودش تبدیل میشود؟ شاید وقت آن رسیده که وزرا، وکلا و مقامات، مشاوران رسانهای جدیدتری برای خود انتخاب کنند.
7339/6103
کپی شد