در این مطلب آمده است: تحریمهای آمریکا و سایه شوم آن بر اقتصاد و معیشت زندگی مردم کشورمان چنان تلخ است که نه میتوانی درباره آن بنویسی و نه میتوانی به آن نپردازی. نمیتوانی بنویسی چون امید داشتیم این نحوست بازنگردد و دامانمان را باز نگیرد و گمان میبردیم از شر آن خلاص شدهایم و نه میتوانی ننویسی چون تازه انگار داستان شروع شده است، مردمانی که خود ما نیز یکی از همانهاییم گرفتار میشویم و آرزوهامان از توسعه و دموکراسی به خرید نان و گوشت و لبنیات و سایر خوراکیها و حفظ همین درآمد و شغل تنزل مییابد و احساس میکنی روز به روز داری کوچک میشوی و باید مراقب باشی در این کوچک شدن، حقیر یا تحقیر نشوی، نمیتوانی ننویسی چون واقعی ترین واقعیتهای زندگیمان میشود.
سایهی شوم تحریمها بازگشته و اگر بخواهی آقای دکتر روحانی و دولت او را به تنهایی مقصر جلوهدهی انصافمان کجاست که آنان بدآوردند و اگر به جای ترامپ پوپولیست پول پرست یک چهرهی دیگر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسیده بود داستان متفاوت بود، نه آن که خانم هیلاری کلینتون دخترعمه ما باشد اما هر کاری هم میکرد امضای رئیس خود- باراک اوباما- را نقص نمیکرد.
اگر بخواهیم دولت آقای روحانی را یک سره بر کنار بدانیم آن گاه با این پرسشها چه کنیم که اگر دست دست نمیکردند و پس از برجام یک، سراغ برجام دو میرفتند و رودربایستی را کنار میگذاشتند و پای شرکتهای آمریکایی را هم باز میکردند آیا باز هم ترامپ میتوانست برهم بزند؟...
به هر حال اتفاقی که نباید میافتاد، افتاده است و دو گروه از وضعیت فعلی شادماناند -دو گروهی که هیچ نسبتی و علاقهای به هم ندارند. گروه اول براندازان و ویرانیطلبان که به دروغ میگویند 150 میلیارد دلار پول بابت برجام و در چمدان و نقد به ایران داده شد و آن پول را خرج مردم نکردند و حالا با پول زیر یک میلیون بشکه نفت باید برای مردم غذا و دارو تهیه کنند... این گروه قصد دارند تمام قصه را به گردن جمهوری اسلامی و آقای روحانی بیندازند و نمیگویند ایران دیگر چه کار باید میکرد که نکرد و چقدر نرمش قهرمانانه؟ مگر غنی سازی را کم نکردیم و آیا قرار است فعالیت موشکی خود را نیز متوقف کنیم و دستها را به علامت تسلیم بالا ببریم؟
گروه دوم هم مدعیان سینهچاک نظام که از اول مخالف برجام بودند و حالا میگویند: دیدید؟ نگفته بودیم؟ و... تحریمها دوباره شروع شده و سایه نحس آن را احساس میکنیم. مهمترین توصیه این است که هوای هم را داشته باشیم، مانند سالهای جنگ زیرا این هم یک جنگ است، هم جنگ اقتصادی هم جنگ رسانهای و هم جنگ روانی، توصیه دیگر آن است که دولت تا جایی که میتواند واقعیتها را بگوید، بخشی از واقعیتها را البته نمیتواند بگوید و توی دل مردم را نمیتواند خالی کند، بعضی وقتها تنها باید امید داد، همان گونه که در آغاز جنگ وقتی عراقیها خرمشهر را گرفتند رئیس جمهور وقت گفت: « ما زمین دادیم تا زمان بگیریم و این شیوه اشکانیان بود ...»
پیشنهاد بعدی این که در وضعیت جدید دیگر پذیرفتنی نیست که سه هزار میلیارد تومان از بودجه کشور صرف نهادهایی با ظاهر فرهنگی شود، نهادهایی که معلوم نیست دقیقا چه کارکردی دارند و بود و نبود آنها چه تفاوتی دارد، درست است که تظاهرات و اعتراضات دی ماه گذشته بیشتر به سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری و مالباختگان بود اما افکار عمومی از بودجه 97 نیز جریحه دار شده بود و نمیتوانست هضم کند که فلان موسسه غیرمولد که مالیات هم نمیپردازد چرا باید آن قدر بودجه بگیرد؟
نکته پایانی این که از اهمیت مشارکت نباید غافل شد، هر چه مشارکت مردم بیشتر و پایگاه اجتماعی حکومت قویتر و افزونتر، امکان مقابله با توطئهها و دسیسهها بیشتر و باید به مشارکت عمومی اهمیت داد.
7339/6103
سایهی شوم تحریمها بازگشته و اگر بخواهی آقای دکتر روحانی و دولت او را به تنهایی مقصر جلوهدهی انصافمان کجاست که آنان بدآوردند و اگر به جای ترامپ پوپولیست پول پرست یک چهرهی دیگر به ریاست جمهوری ایالات متحده رسیده بود داستان متفاوت بود، نه آن که خانم هیلاری کلینتون دخترعمه ما باشد اما هر کاری هم میکرد امضای رئیس خود- باراک اوباما- را نقص نمیکرد.
اگر بخواهیم دولت آقای روحانی را یک سره بر کنار بدانیم آن گاه با این پرسشها چه کنیم که اگر دست دست نمیکردند و پس از برجام یک، سراغ برجام دو میرفتند و رودربایستی را کنار میگذاشتند و پای شرکتهای آمریکایی را هم باز میکردند آیا باز هم ترامپ میتوانست برهم بزند؟...
به هر حال اتفاقی که نباید میافتاد، افتاده است و دو گروه از وضعیت فعلی شادماناند -دو گروهی که هیچ نسبتی و علاقهای به هم ندارند. گروه اول براندازان و ویرانیطلبان که به دروغ میگویند 150 میلیارد دلار پول بابت برجام و در چمدان و نقد به ایران داده شد و آن پول را خرج مردم نکردند و حالا با پول زیر یک میلیون بشکه نفت باید برای مردم غذا و دارو تهیه کنند... این گروه قصد دارند تمام قصه را به گردن جمهوری اسلامی و آقای روحانی بیندازند و نمیگویند ایران دیگر چه کار باید میکرد که نکرد و چقدر نرمش قهرمانانه؟ مگر غنی سازی را کم نکردیم و آیا قرار است فعالیت موشکی خود را نیز متوقف کنیم و دستها را به علامت تسلیم بالا ببریم؟
گروه دوم هم مدعیان سینهچاک نظام که از اول مخالف برجام بودند و حالا میگویند: دیدید؟ نگفته بودیم؟ و... تحریمها دوباره شروع شده و سایه نحس آن را احساس میکنیم. مهمترین توصیه این است که هوای هم را داشته باشیم، مانند سالهای جنگ زیرا این هم یک جنگ است، هم جنگ اقتصادی هم جنگ رسانهای و هم جنگ روانی، توصیه دیگر آن است که دولت تا جایی که میتواند واقعیتها را بگوید، بخشی از واقعیتها را البته نمیتواند بگوید و توی دل مردم را نمیتواند خالی کند، بعضی وقتها تنها باید امید داد، همان گونه که در آغاز جنگ وقتی عراقیها خرمشهر را گرفتند رئیس جمهور وقت گفت: « ما زمین دادیم تا زمان بگیریم و این شیوه اشکانیان بود ...»
پیشنهاد بعدی این که در وضعیت جدید دیگر پذیرفتنی نیست که سه هزار میلیارد تومان از بودجه کشور صرف نهادهایی با ظاهر فرهنگی شود، نهادهایی که معلوم نیست دقیقا چه کارکردی دارند و بود و نبود آنها چه تفاوتی دارد، درست است که تظاهرات و اعتراضات دی ماه گذشته بیشتر به سپردهگذاران موسسات مالی و اعتباری و مالباختگان بود اما افکار عمومی از بودجه 97 نیز جریحه دار شده بود و نمیتوانست هضم کند که فلان موسسه غیرمولد که مالیات هم نمیپردازد چرا باید آن قدر بودجه بگیرد؟
نکته پایانی این که از اهمیت مشارکت نباید غافل شد، هر چه مشارکت مردم بیشتر و پایگاه اجتماعی حکومت قویتر و افزونتر، امکان مقابله با توطئهها و دسیسهها بیشتر و باید به مشارکت عمومی اهمیت داد.
7339/6103
کپی شد