در این مطلب آمده است: پرسش از رئیس جمهور هم همان گونه که انتظار می‌رفت، گذشت بدون آن که مشکلی حل شود و یا آغازی باشد برای حل مسائل عدیده و غامض. چون مشکل اصلی جامعه‌ی ما، عدم وفاق بین نحله‌های فکری و توازن و تعادل بین قوا و شکاف‌های طبقاتی موجود و بیفزایید بر آنها وجود موانعی که نمی‌گذارد تا توزیع قدرت و ثروت، صورت عینی و حقیقی به خود بگیرد. عدم وجود عدالت اجتماعی و اعتماد عمومی، ریشه در همین عدم تقارن دارد و عجبا که این تفکر پرسشگر که به نوشته‌ی یکی از تحلیل‌گران از آخر صف خود را به اول رسانده، آن‌چنان نمایی حق به جانب به خود گرفته که انگار در این شقاق و این عدم تقارن و تفاهم، هیچ نقشی نداشته و ندارد و از یاد برده است که تمامیت خواهی‌هایش، همیشه مانع وحدت بوده است و در آینده هم خواهد بود. نکته اینکه هرگز بنای آمدن و ماندن روحانی را نداشته و نخواهد داشت و تحمل هم ندارد که صبر کند. در فحوای کلام پرسشگران که عین فرافکنی بود، موضوعانی مطرح شد که رئیس جمهور نیازی به پاسخ نداشت چون پرسشگران به کنه آنها واقف بودند. به عنوان مثال آیا آنها نمی‌دانستند که منشأ و عوامل ورود کالای قاچاق کجاست و آیا خبر نداشته و ندارند که مسئولیت مانع ورود کالاهای قاچاق فقط دولت روحانی نیست؟ و آیا آنها نمی‌دانند که ایجاد شغل برای جوانان به چه زیرساخت‌هایی نیاز است؟ آیا آنها نمی‌دانند یکی از عوامل درآمدزایی برای کشور و شغل جوانان جلب گردشگر خارجی است؟ آیا عملکردشان تاکنون در این امر مهم بازدارنده و طرد و نفی گردشگران خارجی نبوده است؟ آیا تفکر آنها مانع جذب سرمایه‌گذاران خارجی نیست؟ آیا آنها با برجام موافق بودند و صالحی را تهدید به دفن و ریختن بتن بر جسدش نکردند که حالا دلواپس خروج یکی از اعضا از معاهده‌ی برجام باشند و آیا آنها از تاثیر و نفی عوارض قطعنامه‌ها که با برجام خطر را از سر ما برداشت، بی‌خبر بودند و آیا هیچ پرسشی از این دست از دولت موافشان شد و گفتند که چرا سرمایه‌های مردم به یک چهارم تقلیل یافت؟ آیا از رشد منفی اقتصادی زمان دولت محبوب و مطلوبشان و سه برابر شدن قیمت دلار و سکه و طلا، اما و اگری مطرح کردند و...
و اما پرسش جامعه و حامیان و طیف سیاسی حامی روحانی از نوعی دیگر است: نخست این طیف نه برای آن که با تفکر دکتر روحانی موافق باشند بلکه در هر دو دوره به این علت از ایشان حمایت کردند که رقبایش دوباره در را بر همان پاشنه‌ی قبلی نگردانند اما وی با نهایت تاسف در ترکیب هیات دولت و عزل و نصب‌ها، نصایح حامیان خود را نشنید و نپذیرفت و راه پندآموزی و پندپذیری را هم به اشتباه رفت و کار به آنجا رسید که امروز در زمان عسرت و پریشانی، خطاب به جناح‌های سیاسی کشور - به طور مشخص از اصلاح طلبان- می‌خواهد که حساب شان را از دولت جدا نکنند. این خواسته البته در صورتی، شنیدنی و قابل اجابت است که دکتر روحانی قدرت تاثیرگذاری آنها را در عمل نفی نکرده و جایی در ذهن و زبان خود برای نقد منصفانه و کارشناسانه‌ی آنها گذاشته باشد. در اینجا سوال این است اگر اعتقادی به جناح‌های سیاسی کشور است، جای آنها حتی سخنان ارشادی و گره گشای آنها در هیات دولت چرا خالی است؟ و چرا فقط از طیف خاص و آن هم از افراد خاص پیرامون خود شنوندگی دارد و تاثیر مستقیم آنها را در عزل و نصب‌های قرابتی و ارادتی و انتسابی نادیده می‌گیرد؟ نکته اینجاست که چرا آقای روحانی عدم کارآمدی تیم اجرایی و اقتصادی خود را باور نمی‌کند و همه را به پای آمریکا می‌نویسد تا ترامپ و دار و دسته‌اش، جری‌تر و تهاجمی‌تر شوند و بر بار و فشار خود بر ما بیفزایند؟ و چنانچه، شرایط کشور خاص است، چرا توصیه‌های متخصصان و آشنایان به تدبیر کشورداری را نمی‌شنود و اعضایی را برنمی‌گزیند که خاص این شرایط باشند. آیا همین بی‌اعتنایی نیست که به مجلس مسئولیت می‌دهد تا یک یک وزیرانش را به هر طریق و عاملی جهت استراحت مدام به خانه بفرستد. اداره‌ی کشور که نباید فدای رفاقت و انتساب شود. این، پسندیده‌ی دولت روحانی نیست که سرپرست تازه منصوب شده‌اش در وزارت اقتصاد که خود در این زمینه اهل نظر و مداقه است، به درستی حقوق کارگران را حداقل پنج میلیون در ماه بداند اما خود دکتر روحانی برای قشر کارمند و بازنشسته و مستمری بگیر که زیر بار گرانی‌ها به اضطرار رسیده‌اند هیچ تلاش و همتی نکند و خود را به بی‌اعتنایی بزند؟ و آیا احتمال نمی‌دهد که آسیب پنهانی نظام از همین ناحیه‌ی تاثیرگذاران باشد؟ و کلام آخر، آقای دکتر روحانی! شما با چه ابزاری و با چه مغزها و بازوانی می‌خواهید به قول خودتان از این دوره‌ی سخت بگذرید؟ البته روحیه بخشی صفت خوبی است اما این امید و نوید وقتی بدون پشتوانه و واقع‌گرایی باشد، نوک پیکان تهاجم به خودتان بازمی‌گردد. در آن صورت خیل حامیان و خیلی از اهل قلمی را که پیوسته حتی با نقد منصفانه و مشفقانه از شما حمایت کرده‌اند، از دست خواهید داد. بپذیرید که البته آن روز برای بقا و تجدید قوا، بسیار دیر خواهد بود.
6103/7339
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.