زوج ماجراجوی ایرانی که همیشه در سفر هستند/ تصاویر

یک فولکس واگن مدل 1975 کمپر ، یک زن و شوهر پایه و همراه و یک دنیای بزرگ پر از نقاط دیدنی و جذاب؛پر از مسیرهای نرفته و مکا‌ن‌های شگفت انگیز. برای سفر همین بهانه‌ها کافی است. بهانه‌ای که برای این زوج جوان، سبک متفاوتی از زندگی را به ارمغان آورده‌است؛ زندگی‌ای که همه روزها و شب‌هایش در سفر می‌گذرد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، برای «علی نوروزی» و «مونا حسین‌زاده»، سفر یعنی خود زندگی. همین است که حالا  زندگی‌شان در یک فولکس واگن خلاصه‌شده‌است؛ ماشینی که برای خریدش پول رهن خانه‌شان را داده‌اند و حالا، هم برایشان وسیله نقلیه است و هم سقف بالای سر. صحبت های این زوج ماجراجو را از دست ندهید؛ زن  و شوهری که معتقدند در این دنیا یا انتخاب می‌کنی یا انتخاب می‌شوی و چه بهتر که انتخاب‌کننده باشی.

 

سفر رویای مشترک هردونفرتان بود؟

حسین‌زاده: ما از اول آشنایی مان دوست داشتیم جاهای جدید را ببینیم؛ این علاقه از دوران کودکی در دل هردو نفر ما وجودداشت ، دوست‌داشتیم تجربه‌های جدید داشته‌باشیم و می‌دانستیم در سفر این تجربه‌ها را به‌دست می‌آوریم. بعد از ازدواج به این علاقه که قبلا کشف کرده بودیم توجه کردیم. ما مدام درباره رویاهایمان حرف می‌زدیم و زندگی در یک خانه در کنج یک شهر جایی در این رویاها نداشت. کم کم به نقاط مشترک بیشرتی درباره این ایده رسیدیم. البته زمان برد تا به این جا برسیم. اوائل باوجود اینکه عاشق سفربودیم اما به خاطر شغل کارمندی علی شرایط سفرهای طولانی مدت را نداشتیم به خاطر همین سالهای اول ازدواجمان بیشتر به کوهنوردی می‌رفتیم یا طبیعت گردی می‌کردیم.

چطور شد که تصمیم گرفتید همیشه در سفر باشید؟

نوروزی: تصمیم هردونفرمان بود اما پیشنهاد اصلی را مونا داد. یک شب که من از سرکار به خانه برگشتم گفت:علی دیگر سرکارنرو! سر کاررفتن چه فایده ای دارد.

شما چه کار کردید؟

نوروزی: من از این پیشنهاد استقبال کردم و دقیقا فردای آن روز رفتم و استعفا نوشتم.

خانم حسین‌زاده شما چرا این پیشنهاد را به همسرتان دادید؟

من علی را می‌شناختم با روحیاتش آشنا بودم، می‌دانستم که زندگی کارمندی رویای همسرم نیست. ما همیشه آخر هفته ها سفر بودیم و او مجبور می‌شد چهارشنبه و شنبه را هم مرخصی بگیرد. دراین مدت خیلی باهم صحبت کرده‌بودیم ، به این نتیجه رسیده‌بودیم که ارزش تجربه‌هایی که درسفر به‌دست می‌آوریم به مراتب بیشتر از سرمایه‌ای است که قرار است از زندگی کارمندی پس‌انداز کنیم. به خاطر همین من پیشنهاد دادم که استعفا بدهد. می‌دانستم که از آن به بعد مرحله جدیدی را در زندگی‌ مشترک‌مان شروع می‌کنیم.

 

یعنی شما برای اینکه به دل جاده بزنید ، قید زندگی کارمندی را زدید؟

حسین‌زاده: ما همیشه در جاده بودیم؛ دقیقا از وقتی که ازدواج کردیم هفته‌ای نبود که مسافرت نرویم. سفرهایمان را آن اوائل با یک جیپ شروع کردیم که اتفاقا ماشین عروس مان هم بود. مدتی با این جیپ سفر می‌رفتیم بعد ماشین‌های دیگری خریدیم.

نوروزی: یک مدت بلیزر داشتیم، یک مدت چروکی و بعد جیب آهو و ...

چرا این همه ماشین عوض ‌کردید؟

نوروزی : هر ماشینی برای خودش یک مشکلی داشت؛‌ مثلا جیپی که اول عروسی داشتیم روباز بود ، جای خواب هم نداشت . درحالیکه ما در بسیاری از سفرهایمان به هوای بارانی می‌خوردیم. یا شرایطی پیش می‌آمد که نمی‌توانستیم چادر بزنیم. جیب آهویی هم که خریدیم با اینکه بزرگتر بود و سرپوشیده بود اما باز هم مشکل جای خواب را داشت.

حسین‌زاده: در مسافرت‌های مداوم جای خواب اهمیت زیادی دارد؛ نمی‌توان مدام چادر زد و چادر را جمع کرد. البته ما تجربه خرید کاروان را هم داشتیم. کاروان را پشت همان جیپ آهو می‌بستیم. سفرهای زیادی هم با کاروان رفتیم. اما آن هم برای خودش مشکلاتی داشت. مثلا نمی‌شد هرجایی کاروان را پارک کرد یا درهر جاده‌ای اجازه ورود ندارد.

نوروزی : البته ما اولین سفر خارجی‌مان را با همین کاروان رفتیم. از طریق مریوان رفتیم سلیمانیه عراق. اما در همین سفر بود که با مشکلات کاروان آشنا شدیم؛مثلا چون به‌طورجداگانه‌ای به پشت جیپ وصل می‌شد ، کنترلش در جاده در پیچ وخم مسیر و...سخت بود.

چطور به این فولکس واگن رسیدید؟

نوروزی: ما خیلی دنبال ماشین مناسب بودیم، این فولکس راهم از طریق آگهی در اصفهان پیداکردیم. اما برای خریدش پولی نداشتیم بعد با خودمان فکر کردیم ما که می‌خواهیم دائمادر سفرباشیم چه احتیاجی به خانه داریم. همان موقع خانه را پس دادیم پول رهنش را گرفتیم و این ماشین راخریدیم.

ماشین را چند خریدید؟

نوروزی: 9 میلیون برای خود ماشین هزینه کردیم و یک میلیون هم برای تجهیز وسایل داخل ماشین.

فضای داخل ماشین چقدر است؟ چه چیزهایی داخل ماشین دارید؟

حسین‌زاده : تقریبا همه وسایلی که برای زندگی نیاز است در ابعاد کوچکتر اینجا جمع‌کرده ایم ؛مثلا اجاق گاز، آبگرمکن حمام، سرویس بهداشتی ،یخچال، تخت و...

نوروزی: فضای داخل ماشین 4 متر در 1.90 است.

هزینه سفرهایتان را از کجا می‌آورید؟

حسین‌زاده: از تورهایی که برگزار می‌کنیم مثلا در بعضی سفرها با خودمان همراه می‌بریم. و همین‌طور از فروش یکسری کارهای صنایع دستی که خودم وخواهرم درست می‌کنیم؛ ‌البته بیشتر خواهرم. اینها را در گرجستان و ترکیه بیشتربه توریست‌های اروپایی فروختیم.

بیشتر کدام یکی رانندگی می‌کنید ؟

حسین‌زاده: قاعدتا بیشتر علی پشت فرمان است، چون واقعا عاشق رانندگی است. اماهروقت خسته بشود من هم رانندگی می‌کنم.

چند سال است در سفرید؟

نوروزی: حدودا 5 سالی می‌شود. اواخر سال 90 بود که دامبو را خریدیم .

چرا دامبو؟ این اسم را چطور انتخاب کردید؟

حسین‌زاده: دامبو اسمی بود که من انتخاب کردم. اگر یادتان باشد دوران کودکی ما کارتونی پخش می‌شد که اسم شخصیت‌اش دامبو بود؛ فیلی که گوش‌های خیلی بزرگی داشت و پرواز می‌کرد.من احساس کردم وقتی ما درهای این فولکس راباز می‌کنیم با این دماغه جلوی ماشین که زاپاس روی آن قرار گرفته خیلی شبیه دامبو می‌شود.

نوروزی: دامبو دقیقا مثل خانه‌ ماست. واقعا با آن احساس خوشبختی می‌کنیم. احساس می‌کنم دامبو هم ما را دوست دارد و حرف هایمان را می شوند؛ مثلا یک‌بار که وسط بیابان خراب شده بود و هیچ راهی برای رسیدن به تعمیرگاه نداشتیم با او حرف زدیم و گفتیم: پسر خوب تو که ما را تا اینجا آورده‌ای؛ این رسم رفاقت نیست که ولمان کنی. چند دقیقه بعد استارت زدیم و روشن شد.

با دامبو به کجاها سفر کرده‌اید؟

نوروزی: در ایران همه استان‌ها را بدون استثنا از نزدیک دیده‌ایم.بیشتر شهرهای استان‌ها را هم دیده‌ایم. در بعضی استان‌ها به روستاهای کوچک و بزرگ هم سرزده ایم. الان فکر کنم فقط تعدادی روستا مانده که ندیده باشیم.

حسین‌زاده: سفرهای خارجی هم هند ،ترکیه،گرجستان ،ارمنستان و عراق.

پیش آمده که در جاده یا مسیری گم شده باشید؟

نوروزی: خیلی زیاد. چون یک سری مسیرها هست که وقتی در جی‌پی‌اس می‌زنی و سر مسیر می‌رسی، می‌بینی چند تا دوراهی دارد و مسیر خیلی مشخص نیست. اما ما روی تجربه ای که به دست آوردیم جلو می‌رویم.

حسین‌زاده: البته علی مسیریابی‌اش خوب است.

شما تقریبا یک‌جور سفر ارزان انجام می‌دهید؟

حسین‌زاده: بله. سفر ارزان هم یک سبک سفر است و اتفاقا مهارت زیادی می‌خواهد. یعنی باید یادبگیریم که ارزان سفر کنیم. باید حساب کتاب همه چیز را داشته‌باشیم، از پول بنزین گرفته تا غذا و مخارج ماشین. اما نکته اینجاست که نباید سخت بگیریم. باید روحیه سفر داشته باشیم. حتی با نان و پنیر هم می‌توان سیر شد.

در این 5 سال از مسیری که انتخاب کردید پشیمان نشدید؟ اینکه زندگی راحت کنج یک خانه را کنار گذاشتید و به دل جاده زدید؟

نوروزی: بارها پیش آمد که در شرایط سخت قراربگیریم. مثلا بین راه حتی در کشورغریب پولمان تمام شد یا ماشین خراب شد یا جلوی حرکت‌مان راگرفتند، چندین بار مریض شدیم و دهها مشکل دیگر... اما ما این راه را انتخاب کرده‌ایم ،این انتخاب خیلی مهم است. من معتقدم که در این دنیا یا باید انتخاب کنی یا انتخاب می‌شوی. ببینید همانطورکه گفتم من هم مثل خیلی از شماها کارمند بودم ، در شرکت‌مان رتبه خوبی داشتم، 8سال سابقه داشتم. اما وقتی این تصمیم را گرفتیم، پیه همه چیز را به تن مالیدیم و الان هم پشیمان نیستیم این راهی بود که خودمان انتخاب کردیم.

چه آرزویی دارید؟حتما سفربه دور دنیا؟

حسین‌زاده: دقیقا...خیلی دوست داریم به دور دنیا سفرکنیم، دوست داریم شرایطی برایمان مهیا شود که نماینده فرهنگ کشورمان در کشورهای دیگر باشیم. پیام صلح و دوستی مردم ایران را به مردم دیگرکشورهای دنیا برسانیم. چون ماهمه جاهای ایران را دیده‌ایم، می‌دانیم که نماینده‌های خوبی هستیم.

 

دیدگاه تان را بنویسید