«از خود بیرون شو، وقتی تو هستی دیگر جایی در قلبت خالی نیست. اما اگر خود از خود بیرون کنی، نور حکمت بر جایی که در اشغال داشتی خواهد نشست»، اینها جملاتی بود که روحالله در اولین مشق عرفان خود از استاد شنیده بود.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: او مردی لاغر اندام و بلندقامت بود که مانند همه دیگر آدمها راه میرفت، غذا میخورد و بر صورت محارم خود بوسه میزد اما اگر توانی برای راهیابی به قلبش وجود داشت، اقیانوسی پر تلاطم مییافت که کثرت را میدید و آوای پرآوازه وحدت را از لبان کثرت میشنید. با وحدت درمیآمیخت و از امواج خروشان خویش ندای «اناالحق» میشنید اما پختگی مانع از هویدا کردن اسرار میشد.
عرفان از تصوف چنان در او از هم فاصله گرفته بود که دریافته بود زندگی عادی در میان خلق بیآنکه نامحرمان بدانند او کیست، درستترین شیوه زندگی است.
همه میدانستند و میدانند که او مردی بزرگوار بود اما امتداد این بزرگی را در نمییابند و اکنون آن بالا بلند که نام مقدسش محمدعلی و بدان جهت که در محله شاهآباد تهران خانهای خریده به شاهآبادی ملقب شده، بر کرسی استادی عرفان نظری جوانی شیدا نشسته است و اولین درسش به روح الله از خود بیرون شدن است.
درس استاد، شش سال سید جوان را به محفل خود کشاند تا با عرفان نظری آشنا شده و در عرفان عملی شنا کند. عرفان نظری بدو آموخت که به هر چه بنگرد، خدا را ببیند نه آنکه جلوههای خدا را که این را هر کس به هر چه بنگرد میبیند. در عرفان عملی نیز طریقتی را آموخت که سالک را از شریعت به انهار معرفت میبرد.
بازنویسی کتاب خمینی، روح الله، ص ۳۸۶-۳۸۷