برف سنگینی می بارید و حرکت اتومبیل حامل امام به کندی صورت می گرفت و ایشان که سرمی به دست داشتند، آرام دراز کشیده بودند و...
جی پلاس: از روز بیست و هشتم دی ماه در حالی که امام خمینی برای جوابگویی به احساسات مردم از پله های منزل به پشت بام می رفتند، در ناحیه جناغ سینه درد احساس کردند، پزشکان در محل حاضر شدند و مراقبت های پزشکی اولیه صورت گرفت،... تا اینکه تصمیم گرفته شد امام را به تهران منتقل کنند. دکتر حسن عارفی، سرتیم پزشکی امام خاطره خود را در کتاب طبیب دل ها از انتقال ایشان از قم به تهران اینگونه می گوید:
در صبح 58/11/3 حضرت امام کمی ناراحتی در قفسه صدری داشتند و نیتروگلسیرین زیرزبانی تجویز شد. ولی چند لحظه بعد برای تجدید وضو به دستشویی تشریف بردند احساس ناراحتی و ضعف به ایشان دست داد و به زمین افتادند. ما موضوع را با مقامات و مسئولین بالای مملکتی مطرح کردیم و قرار شد برادران شهید باهنر، شهید بهشتی، حاج احمد آقا خمینی و دکتر زرگر و تعدادی از متخصصین قلب بیمارستان قلب و اینجانب، بیماری امام را مجدداً مورد بررسی قرار دهیم. همه در منزل مرحوم اشراقی به ملاقات حضرت امام رفتیم و قرار بر این شد که من به اتفاق حاج احمد آقا از حضرت امام بخواهیم تا برای سرویس دهی بهتر و داشتن امکانات قلبی قوی تر به تهران تشریف فرما شوند. من خدمت امام عرض کردم به علت آنکه در تهران امکانات ما از نظر تجهیزات بیشتر از قم است و بهتر می توانیم در خدمت شما باشیم اجازه فرمایید به تهران برویم و ایشان به سادگی موضوع را پذیرفتند.
ضمناً من به ایشان قول دادم که در تهران طبیب و پرستار ایشان خواهم بود. در این لحظات همسر حضرت امام در اتاق تشریف داشتند و با شنیدن بستری شدن حضرت امام در بیمارستان تهران سخت ناراحت شدند و گریستند. چند دقیقه با خانم حضرت امام صحبت کردم و به ایشان اطمینان دادم که ان شاء الله بهبودی کامل پیدا میکنند و بیماری مهمی ندارند. در آن موقع حس کردم که همبستگی عمیقی بین امام و خانم وجود دارد و با هم انس عجیبی دارند، و ناراحتی یکدیگر را نمی توانند تحمل کنند و همسر به معنی حقیقی هستند یعنی دو بدن در یک سر و به عبارت بهتر دو مغزی که یک جور فکر میکنند، یک طور تصمیم میگیرند، یکسان اجرا میکنند. اینجاست که ریشه داری عشق و ایمان در وجود دو یار و همسر جلوه می کند و این بیت نظامی به یاد میآید:
من کیـم لیلی و لیلی کیست من
هر دو یک روحیم اندر دو بدن
تصمیم گیری فوق در حدود عصر انجام شد و تا امکانات محافظتی و ایمنی مهیا شد چند ساعتی به طول انجامید.
در حدود ساعت 8 بعدازظهر در حالی که حضرت امام سرم در دست داشتند به وسیله آمبولانس از قم عازم تهران شدیم.
چون برف سنگینی میبارید وسیله نقلیه به آهستگی حرکت میکرد. حضرت امام در یک دست سرم داشتند و در حال درازکش در آمبولانس قرار داشتند و مسافرت به طول انجامید. احساس خستگی شدید میکردند. ولی خوشبختانه ضربان قلب منظم و درد قفسه صدری یا احساس ناراحتی وجود نداشت. در ساعت حدود یک بعد از نیمه شب وارد بیمارستان قلب شدیم و حضرت امام در یکی از تختهای CCUقرار گرفتند.