شب عاشورا بود و نماز جماعت برپا، نماز که تمام شد، آقا پرسید: کسی هست روضه بخواند؟...

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: درگیری های سال 57 به اوج خود رسیده بود و محرم فرصتی بود تا مردم با الگو برداری از قیام سیدالشهدا (س) و با رهنمودهای پیرشان، خمینی بت شکن به اعتصابات و تظاهرات خود شدت دهند. آقا که به ناچار سال ها از وطن دور بود و این روزها نوفل لوشاتو مرکز اقامتش شده بود، هر روز با عده بسیاری دیدار داشت، آن شب شب عاشورا بود و مثل شب های دیگر نماز جماعت در حیاط منزل برگزار شد و تا نماز تمام شد، آقا سر خود را به عقب چرخانده و پرسید: کسی هست روضه بخواند؟ و سپس از یکی از برادرها خواست تا روضه جدشان را بخواند.

او که شروع کرد، آقا دستمالشان را درآورده و گریه را سر دادند و با این روش و سیره خود به همه آنها که دور و برشان بودند آموختند که حتی حادترین مسائل سیاسی و اجتماعی هم نباید آنها را از هدف اصلی شان که همان احیا و زنده نگه داشتن سنت پیامبر گرامی اسلام (ص) است، بازدارد.[1]

 
  1. برگرفته از خاطره نقل شده از مرحوم بانو مرضیه دباغ در کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی(س)، جلد سوم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.