عشق امام بی تابم کرده و حرارت دستشان تا عمق وجودم را فرا گرفته بود.
جی پلاس: ساعت 9 صبح[1] به بیمارستان برای ملاقات امام رفتم. برای دقایقی ایشان را دیدم. رو به بهبودی می روند. چند کلمه ای صحبت کردم. گفتند کمی درد دارند. دستم را به آرامی روی دست امام گذاشتم. داغ بود. حرارت دستشان تا اعماق وجودم را گرم کرد. عشق به امام بی تابم کرد. لبهایم را روی نقطه هایی از سرشان که مو نداشت، گذاشتم. آنجا هم داغ و مرطوب بود. بی اختیار با زبانم کمی از رطوبت را برداشتم. امام با گرفتن انگشت شستم که روی دستشان بود، پاداشم را دادند. دکترها ابراز رضایت کردند. به احمد آقا[2] گفتم گوشه ای از صحنه های عمل جراحی پخش شود.[3]
- روز سوم خرداد ماه سال 68.
- مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی، یادگار امام.
- نقل خاطره از کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی.
کپی شد