روز بیست و یکم بهمن ماه سال 57 و در حالی که حکومت نظامی برقرار بود، امام فرمان بر شکست حکومت نظامی دادند. ناطق نوری از همراهان نهضت امام به بازگویی این ماجرا پرداخته است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری، از همراهان نهضت امام خمینی (س) در خاطرات خود از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی روایت کرده است که در ایام دهه مبارک فجر به مرور بخشی از این خاطرات را منتشر می کنیم. این بخش از خاطرات ناطق نوری به چگونگی شکست حکومت نظامی به فرمان امام پرداخته است.
قبل از اینکه بختیار حکومت نظامی را رسما اعلام کند آقای رحیمی که از قبل با هم آشنا بودیم و در فروشگاه ارتش کار می کرد و به خاطر فعالیت های سیاسی نیز به زندان افتاده و اخراج شده بود، به مدرسه علوی آمد و مرا خواست. خیلی مضطرب و نگران بود، گفت: یک خبر دارم به امام اطلاع بده. گفتم: چیست؟ گفت: خبر دارم که دولت بختیار می خواهد حکومت نظامی اعلام بکند. این خبر را به امام منتقل کردم.
این خبر در تصمیم گیری امام و سرعت عمل ایشان به نظر من کمک کرد. خبر بسیار حساس و بجایی بود. روز 21 بهمن ساعت چهار بعدازظهر حکومت نظامی اعلام شد. حضرت امام هم دستور لغو دادند. آقای چهپور که از بستگان مرحوم طالقانی است گفت: مرحوم طالقانی از اینکه امام دستور لغو حکومت نظامی را داده خیلی مضطرب و وحشت زده شده بود و به امام تلفن زد و گفت که اگر لغو حکومت نظامی بشود، تهران حمام خون می شود و امام هم فرموده بود هیچ اتفاقی نمی افتد. آقای طالقانی گفته بود یا من بعد از یک عمر از سیاست چیزی نمی فهمم یا این سید با عالم دیگری ارتباط دارد. خلاصه اش می خواست بگوید طبق معادلات عادی اگر لغو حکومت نظامی بشود تهران حمام خون می شود. اینکه امام اینطور بی اعتنا می گوید هیچ طوری نمی شود حتما ارتباط با یک عالم دیگری دارد و سرانجام وقتی امام دستور لغو حکومت نظامی را صادر کرد درست مثل فتوای میرزای شیرازی درباره تحریم تنباکو، امام گویا یک بار دیگر آمده است، رهبری کرده و رفته و این دومین بار است که آمده رهبری می کند چون مسلط به اوضاع بود. وقتی پیام را نوشتند دستشان را از روی کاغذ برداشتند و به من فرمودند: در مدرسه باز است؟ چقدر حواس امام جمع بود. عرض کردم خیر در را بستیم. فرمود: باز کنید. گفتم: آقا حکومت نظامی است. فرمود: می گویم باز کنید. مردم می آیند. باور کنید این حکم ایشان که صادر شد در همان لحظات اولیه کل مردم تهران مطلع شدند تا آمدیم در مدرسه را باز کنیم مدرسه پر از جمعیت شد اصلا معادلات به هم ریخت.
برشی از کتاب خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری؛ جلد اول، ص 189-191