به شهید چمران که آن روزها بیشتر زمانش در جبهه می گذشت و مدت زیادی بود که به تهران سر نزده بود، خبر دادند که امام دلتنگ شده است... .

‌‌به گزارش خبرنگار جی پلاس، مهدی چمران برادر شهید مصطفی چمران(۱) در خاطرات خود که در کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی آمده است به روزی اشاره می کند که امام دلتنگ شهید چمران می شود. این خاطره جالب را با هم می خوانیم:

 

 یکی از روزها، یادگار گرامی امام، حاج احمد آقای خمینی با ستاد جنگ های نامنظم در‌‎ ‎‌اهواز تماس گرفتند و با آقای دکتر چمران کار داشتند. وضعیت ایشان را به عرض‌‎ ‎‌رساندیم. ایشان گفتند: «به دکتر بگویید سری به تهران بزند.» پاسخ دادیم که دکتر تصمیم‌‎ ‎‌گرفته است که تا یک سرباز عراقی در خاک ایران است در اهواز بماند و بخصوص از‌‎ ‎‌درگیری های سیاسی به دور باشد و به طور کلی دکتر مایل نیست که اهواز و جبهه ها را‌‎ ‎‌ترک کند و معتقد است وقتش را صرف تداوم عملیات ها در محور سوسنگرد بنماید. حاج‌‎ ‎‌احمد آقا گفتند: امام فرموده اند: «دلم برای آقای چمران تنگ شده است» و امام مایل‌‎ ‎‌است که ایشان را ببیند. دکتر پس از استماع این پیام امتثال امر کرده فوراً برای دیدار امام‌‎ ‎‌عازم تهران شد.

 

۱. دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سر پولک متولد شد.

وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد و یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.

وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا _ برکلی _ با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

 

از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود.

بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.

او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی کرد.

دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز گشت و به مناصبی مهم مانند وزارت دفاع و نمایندگی مجلس شورای اسلامی منصوب شد اما هیچ کدام نتوانست چمران را از اهداف اصلی اش باز دارد. 

او ستاد جنگ های نامنظم  را راه اندازی کرد و به دفاع از سرزمین اسلامی اش پرداخت.

 

و سرانجام در سی و یکم خرداد ماه سال ۶۰ ترکش خمپاره دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش های دیگر صورت و سینه دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران با وفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهره ملکوتی و متبسم و در عین حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش  با آنکه عمیقاً سخن ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگاه نکرد. شاید در آن اوقات همان طوری که خود آرزو کرده بود، حسین (ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت.

در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکتر مصطفی چمران نامیده شد، کمک های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «اِرْجِعی اِلی رَبِکَ راضِیَةً مَّر ضِیة فَادْخُلی فی عِبادی- وَدخُلی جَنَّتی».

 

 برشی از کتاب برداشت هایی از سیره امام خمینی؛ ج ۱، ص ۲۶۳ ؛ ناشر: موسسه چاپ و نشر عروج؛ چاپ هشتم (۱۳۹۲).

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.