حاج احمد می گفت: طبق برنامه اعلام شده هواپیمای حامل امام باید در ژنو توقف کوتاهی داشته باشد، آنگاه به سمت پاریس حرکت کند اما...

جی پلاس: یک روز از احمد خواستم داستان سفر یا به تعبیری هجرتشان را از عراق بازگو کند. یادم آمد که سال های پیش در نجف از امام خواسته بودم، ماجرای سفر خود را از ایران به ترکیه و نجف برایم تعریف کنند. در آن روزها تصور نمی کردم که چند سال دیگر باید از احمد چنین تقاضایی کنم تا از هجرت خود و امام از نجف آن هم به پاریس برایم تعریف کند.

احمد گفت: پس از آنکه در هواپیما نشستیم و به سوی پاریس حرکت کردیم، اتفاقی افتاد که سخت نگران شدیم؛ زیرا پیش از سوار شدن ماموران عراقی که به فرودگاه آمده بودند، به آقای دعایی گفته بودند که به آقای خمینی بگویید دیگر به عراق باز نگردند. آقای دعایی هم در پاسخ گفته بود: آیا این پیام شما دسته گلی است که هنگام بدرقه مسافر به او می دهید؟ در هواپیما که نشستیم آقای دعایی پیام را به من رساند. با اینکه ما قصد بازگشت به عراق را نداشتیم اما از پیام آنها یکه خوردم و تازه متوجه شدم که چرا آنها دو ساعت هواپیمای جمبوجت را با شماری مسافر به خاطر دیر رسیدن ما به فرودگاه نگه داشته بودند. به هر حال وقتی وارد هواپیما شدیم ما را به طبقه بالای هواپیما هدایت کردند.(1) در آنجا سه نفر دیگر نیز نشسته بودند که ما ابتدا گمان کردیم مسافرند، اما بعد به آنها شک کردیم برای اطمینان از این موضوع آقای املایی برخاست تا به طبقه اول برود اما با مخالفت آنها روبرو شد. در اینجا بود که یقین کردیم آنها از ماموران امنیتی هستند.

فکرهایی در سرمان می گذشت که هیچ کدام خوشایند نبود و بر نگرانی ما می افزود. تصمیم گرفتیم برای رویارویی با خطرات احتمالی چاره اندیشی کنیم. طبق برنامه اعلام شده هواپیما می بایست در ژنو توقف کوتاهی داشته باشد، سپس به مقصد پاریس حرکت کند. از این رو تصمیم گرفتیم آقایان دکتر یزدی و املایی در ژنو پیاده شوند و اگر ماموران با پیاده شدن آنها مخالفت کردند، معلوم می شود نقشه ای دارند و باید در آن فرصت، فکر دیگری بکنیم و نگذاریم نقشه آنها عملی شود. وقتی هواپیما در ژنو نشست آقای املایی به مامور هواپیما گفت: ما قصد پیاده شدن در ژنو را داریم. پس از چند دقیقه از طریق بلندگوی هواپیما به آنها اعلام کردند که آنها مجاز به پیاده شدن نیستند.

با شنیدن این مطلب آقای املایی مامور را کنار کشید و دکتر یزدی با شتاب خود را در پله هواپیما انداخت و از هواپیما خارج شد. ما در آن لحظه متوجه شدیم آن سه نفر مسلح هستند. با دکتر یزدی قرار گذاشتیم او در ژنو پیاده شود و به دکتر حسن حبیبی که در پاریس منتظر ما بود، خبر دهد که دوستداران امام در فرودگاه پاریس تجمع کنند تا اگر این مامورها مانع پیاده شدن ما از هواپیما شدند، اعتراض کنند و نگذارند نقشه شان عملی شود. در این حال وقت نماز شد، با نگرانی و دلواپسی نمازمان را پشت سر امام که با آرامش و طمانینه در هواپیما به نماز ایستاده بودند، اقامه کردیم. پس از نماز، ماجرا را برای امام نقل کردم اما ایشان بسیار محکم گفتند: نگران نباش، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

پس از مدت کوتاهی هواپیما در فرودگاه «اورلی» به زمین نشست، در آنجا متوجه شدیم برخی از دوستان به فرودگاه «شارل دوگل» رفته و تعدادی به «اورلی» رفته اند تا اگر تغییری در محل فرود هواپیما حاصل شد، در هر دو جا حضور داشته باشند.

از دکتر حسن حبیبی خواسته بودیم خانه ای برای امام تهیه کند. او با مشورت آقای بنی صدر آپارتمان آقای غضنفرپور(2) را برای اقامت امام در نظر گرفته بود. آنجا آپارتمانی با سه اتاق در طبقه چهارم در محله «کشان» پاریس بود. روز اول به آرامی سپری شد اما از روز دوم جمعیت روانه آنجا شد. ازدحام جمعیت مایه ناراحتی همسایگان شد به همین سبب به فکر تعویض خانه افتادیم. پس از دو روز به پیشنهاد دکتر عسکری(3) از پاریس به نوفل لوشاتو و به ویلای کوچک او آمدیم.

در اینجا نیز هر روز به شمار آمد و شدها افزوده می شد و خانه ویلایی دکتر عسکری نیز با سه اتاق جوابگوی مراجعان و دانشجویان و گزارشگران نبود. از این رو در حیاط، چادری نصب کردیم که شب ها برخی از مراجعان که غالبا دانشجو هستند و از شهرها و کشورهای اروپایی برای دیدن امام آمده اند با یک پتو و بالش در زیر آن می خوابند و امام، نماز جماعت ظهر و مغرب را آنجا اقامه و پس از نماز به مناسبت های گوناگون سخنرانی می کنند.

احمد ادامه داد: خوشبختانه در همان روز شنیدیم این خانه که روبروی باغچه آقای عسکری است تخلیه می شود. بی درنگ آن را برای اقامت اجاره کردیم. من و آقایان موسوی خوئینی ها، صدوقی و اشراقی با امام در همین ساختمان می خوابیدیم تا آنکه خانم از نجف آمدند و خانه توسط خانم ها اشغال شد. ما ناگزیر در هتل کوچکی که در همین نزدیکی است، اتاقی کرایه کردیم. البته در حال حاضر بعضی کارهای دفتر نیز در همان آپارتمان منطقه کشان انجام می شود و هر کس که برای دیدار امام به پاریس می آید، می تواند یکی دو شب در آنجا به سر برد.

احمد افزود: یک اتوبوس و چهار مینی بوس کرایه ای هم در طول روز مسیر پاریس - نوفل لوشاتو را طی می کند.

روزهای بعد از دوستان شنیدم راننده اتوبوس یک زندانی سیاسی قدیمی به نام سید عبدالله است و راننده مینی بوس ها نیز هر سه ایرانی هستند یکی از آنها پزشک جراح و دو نفر دیگر دانشجو بودند. 

 

1. همراهان امام در سفر به پاریس: آقایان املایی، دکتر یزدی، فردوسی پور و سید احمد آقا بودند.

2. دکتر احمد غضنفرپور: از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب و از دوستان نزدیک بنی صدر بود. وی پس از انقلاب نماینده مردم لنجان در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد.

3. دکتر مهدی عسکری جامعه شناس و از دوستان نزدیک دکتر شریعتی و بنی صدر بود. او همسری فرانسوی داشت و ویلای نوفل لوشاتو متعلق به همسرش بود.

 

 

برشی از کتاب اقلیم خاطرات؛ ص 481-483. (خاطرات بانو فاطمه طباطبایی)

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
16 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.

  • رضا نقوی

    خواهشمند است خاطرات بیشتری از رابطه گرم امام وحاج سید احمد برای مردم بیان فرمایید

    پاسخ