در بخشی از سخنرانی امام به مناسبت نیمه شعبان آمده است: در مناجات شعبانیه مسائل عرفانى هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودى ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانى چون حاصل نشده است نمى توانند وجدان کنند.
به گزارش خبرنگار سبک زندگی جی پلاس، جمعی از مسئولان نظام به مناسبت نیمه شعبان 1403 در حسینیه جماران به دیدار امام رفته و ایشان با تبریک متقابل به مناسبت این روز مبارک به برکات ماه های رجب، شعبان و رمضان اشاره کرده و فرمودند:
«این سه ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، برکات بسیار نصیب انسان، انسانهایى که مى توانند استفاده کنند از این برکات، شده است. البته مبدأ همه مبعث است و دنبال او تمام جهاتى که هست. در ماه رجب، مبعث بزرگ و ولادت مولا على بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و بعض ائمه دیگر، و در ماه شعبان ولادت حضرت سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- و ولادت حضرت صاحب- ارواحنا له الفداء- و در ماه مبارک، نزول قرآن بر قلب مبارک پیغمبر اکرم بوده است. و شرافت این سه ماه در زبانها و در بیانها و در عقلها و در فکرها نمى گنجد. و از برکات این ماهها ادعیه اى است که وارد شده است در این ماهها. ما امروز در ماه شریف شعبان واقع هستیم، و مناجات شعبانیه از بزرگترین مناجات و از عظیمترین معارف الهى و از بزرگترین امورى است که آنهایى که اهلش هستند مى توانند تا حدود ادراک خودشان استفاده کنند.
عناوین مسائل الهى و مسائل عرفانى، عناوین سهلى است که هر کس گمان مى کند که این عناوین را فهمیده است؛ و امور استدلالیه برهانیه هم در عین حالى که دقیق است، لیکن سهل الادراک است. بعد از قیام برهان و دنبال او رساندن حاصل این عناوین و نتیجه برهان به قلب مشکلتر است، که آن را ایمان گفته مى شود به آن، و چه بسا که اصحاب برهان به این مرتبه ایمان نرسیده باشند. این یک مسئله اى است که باید با تلقینات و تکرار و ریاضات به قلب رساند. شما ملاحظه مى کنید که به حسب ضرورت یک کسى که مرده است، از او به انسان ضررى وارد نمى شود، لکن الّا بعض اشخاص، دیگران، اگر چنانچه در یک قبرستانى باشند و کسى نباشد یا با یک مرده اى همجوار باشند در غسالخانه و تنها باشند مى ترسند؛ براى اینکه، آن برهان و ضرورت عقلى به دل نرسیده است. آن معنایى که عقل ادراک کرده است ضرورت هم دارد، لکن به دل نرسیده است. لکن آنهایى که مثلًا مرده شور هستند و سر و کار دارند با مرده ها، از باب اینکه تکرار شده است این مطلب پیششان، به قلبشان رسیده است و آنها خوفى ندارند. در مسائل اسلامى هم و مسائل عقلى هم همین طور هست. چه مسائلى عقلى هست که با برهان، با برهان قوى ثابت است، لکن در انسان تأثیر نکرده است، براى اینکه، نتیجه برهان به عقل رسیده است، لکن به قلب وارد نشده است، ایمان به آن نیست، عقل او را ادراک کرده است، لکن قلب ایمان به او نیاورده است.»
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود به مفاهیم بلند عرفانی مناجات شعبانیه پرداخته و اضافه می کند:
«و چه بسا مسائل عرفانى که در قرآن و این مناجاتهاى ائمه اطهار سلام اللَّه علیهم و همین مناجات شعبانیه مسائل عرفانى هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودى ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانى چون حاصل نشده است نمى توانند وجدان کنند. آیه شریفه در قرآن: ثُمَّ دَنى فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى خوب، مفسرین، فلاسفه در این باب صحبتها کردند، لکن آن ذوق عرفانى کم شده است. الهى هَبْ لِى کَمالَ الْانْقِطاعَ الَیْکَ وَ انِرْ ابْصَارَ قُلُوبِنا بِضِیاء نَظَرِها الَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ ابْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ ارواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزّ قُدْسِکَ الهى وَ اجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاجابَکَ وَ ناجَیْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ اینها عناوینشان را خیال مى کند انسان، خوب، ما هم مى دانیم. نه عارف و نه فیلسوف و نه دانشمند نمى توانند ذوب کنند چى هست مسأله. مسئله فَصَعِقَ لِجَلالِکَ که مبدأش قرآن است: و خَرَّ موسى صَعِقاً، مسئله اى است که انسان گمان مى کند که خوب افتاد غش کرد «صَعِقَ» یعنى غش کرد، اما این غش چى بوده است؟ غش حضرت موسى چى بوده است؟ این مسئله اى نیست که غیر موسى بفهمد. یا: دَنى فَتَدَلّى را، این مسئله اى نیست که غیر آن کسى که «دنُوّ» پیدا کرده است بتواند فهم کند، ادراک کند، ذوب کند. یا همین جملاتى که در این مناجات بزرگ است و بعض جملات دیگرى که در آن هست، مسائلى است که به حسب ظاهر سهل است و واقعاً ممتنع است. ریاضات بسیار مى خواهد تا انسان بتواند بفهمد که ناجیته [با فتح تا] نه ناجیته [با ضم تا]، «ناجَیتَه» این چى است؟ خدا با آدم مناجات مى کند، چى است مناجات؟ چه خواسته اند ائمه؟ این از دعاهایى است که من غیر از این دعا ندیدم که روایت شده است همه ائمه این دعا را، این مناجات را مى خواندند، این دلیل بر بزرگى این مناجات است که همه ائمه این مناجات را مى خواندند. چى بوده است این؟ بین آنها و خداى تبارک و تعالى چه مسائلى بوده است؟ هَبْ لِى کَمالَ الْانْقِطاعِ الَیْکَ کمال انقطاع چى است؟ وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتى وَ نَقْصِى وَ نَفْعِى وَ ضَرّى؛ خوب، آدم به حسب ظاهر مى گوید خوب، همه چیز با اوست. اما وجدان این مطلب که هیچ ضررى به ما نمى رسد الا به دست اوست، هیچ منفعتى نمى رسد الّا به اوست، اوست ضارّ و نافع، اینها چیزهایى است که دست ماها از آن کوتاه است. و دعا کنید که خداى تبارک و تعالى به ما توفیق بدهد که در این ماه شریف و ماه شریف رمضان از این مسائل هم یک حظى و لو یک جلوه کوچکى در دلها و قلبهاى ما واقع بشود، و لا اقل مؤمن به این بشویم که قضیّه «صَعِقَ» چه قضیه اى است. مؤمن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چى هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرفهاى درویشى است. همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدى وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف. آن هم و همه اشخاصى که بعدها این اصطلاحات را به کار برده اند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش هم درست ندانند؛ البته به حقیقت اش هم کم آدمى است که مى تواند پى برد تا چه رسد به اینکه ذائقه روح بچشد این را. چشیدن ذائقه یک مسئله فوق این مسائل است.».
صحیفه امام، ج17، ص: 455-458