آیت الله هاشمی چگونه خود را برای دیدار با امام به نجف رساند؟
نیمه شب بود که به نجف رسیدیم، سال ها دوری از امام و شوق زیارت مرقد مطهر حضرت امیر(س) خواب را از چشمانم گرفته بود و چاره ای نبود و باید تا صبح صبر می کردم.
جی پلاس: سالها بود که امام را ندیده بودم و روابط ما تنها از طریق مکاتبه بود. سفر به صورت عادی و با استفاده از گذرنامه خودم هم کار خطرناکی بود، در بازگشت به ایران باید جواب می دادم. بنا شد با گذرنامه جعلی سفر کنم. تا حدّی نگران بودیم که در فرودگاه بغداد مشکلاتی پیش بیاید.
آخر شب، وارد نجف شدیم که برای رفتن خدمت امام وقت مناسبی نبود. بقیه شب را در مسافرخانه ای شبیه به مسافرخانه های قدیم گذراندیم.اما شوق زیارت مرقد مطهر حضرت علی ـ علیه السلام ـ و نیز التهاب نزدیک شدن لحظه ملاقات معشوقمان (امام) نگذاشت بخوابیم. سالها بود که امام را ندیده بودم. من امام را خیلی دوست میداشتم، واقعاً بیشتر از پدر. لحظه آن دیدار با امام را هیچ وقت فراموش نمی کنم. حال ایشان هم خوب بود. هر چند که در ظاهر شکسته به نظر می رسیدند. ولی احساس من این بود که از نظر بنیه وضع سالم و خوبی دارند. با امام حرفهای زیادی داشتیم. آنچه فعلاً از محتوای گفتگوها به یاد دارم، از این قرار است:
1- گفتگویی بود در مورد آقای صدر. من از خدمات ایشان گفتم و عقیده خودم را مطرح کردم که آقا موسی نباید طرد شوند.
2- مسأله دیگر منافقین بودند، که به درستیِ موضع امام در گذشته، تأکید کردم و گفتم برای ما روشن شده بود که حق با شما بود که از اول اینها را تأیید نکردید. به هر حال فعلاً پس از اعلان انشعاب، باقیمانده آنها بعد از حوادث اخیر دچار مشکل شده اند که ممکن است برای حل مشکلاتشان از شما کمک بخواهند و برای تأیید گرفتن از شما اصرار بیشتری داشته باشند که به نظر ما به هیچ وجه تأیید باقیمانده های آنها هم از طرف شما مصلحت نیست. اگر نیازی به کمک باشد، این کار را ما انجام خواهیم داد.
برشی از کتاب امام خمینی(ُس) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ص 7-8؛ چاپ سوم (1386)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.
دیدگاه تان را بنویسید