در این گزارش که درشماره 3899روزنامه مردم نو به چاپ رسیده، آمده است: آمارهای کاهشی ازدواج و تمایل به تجرد در میان پسران و دخترانی که در سن ازدواج قرار دارند، یکی از مهمترین مباحث اجتماعی روز کشور است که تبعات همهجانبه اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی و... بهدنبال خواهد داشت.
تمایل به زندگی مجردی در میان عده زیادی از جوانان بهدلایل مختلفی ایجاد شده و در حال ایجاد سبک جدیدی از زندگی در جامعه ایرانی است.
شاید این سخن بیراهه نباشد که این سبکزندگی بر پیچیدگی گذار از سنت به مدرنیته در کشور افزوده است. از سوی دیگر طی سالهای اخیر در برخی از خانوادهها اقدام به ازدواج زودهنگام بهویژه درباره دختران دیده میشود، که آنهم عاری از تبعات منفی نخواهد بود. در این میان مشاوران خانواده تاکید دارند ازدواج بهنگام شایسته و بایسته است و میتواند زندگی شیرین و بادوامتری برای جوانان رقم بزند.
از نظر مشاوران خانواده و صاحبنظران، از دست دادن ظرفیتهای جوانی، انزواطلبی، نرسیدن به مراحل بالای رشد انسانی، فاصله سنی زیاد با فرزندان، مشکلات جنسی و ... از جمله نتایج تاخیر در ازدواج است که پیامدهای فردی و اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت.
از زبان پسران مجرد:
آنچه در درددل پسران مجرد بهصورت مشترک وجود دارد، مشکلات اقتصادی، بیکاری و واهمه از انتظارات دختران و خانوادههاست.
سعید 35 ساله دلایل عدم ازدواج خود را اینگونه بیان میکند: «من فوقلیسانس شیمی دارم. چند سال از عمرم را صرف تحصیل کردم و بعد از فارغالتحصیلی هم چند سالی بیکار بودم. نه اینکه بیکار بیکار باشم، ولی مشغول مشاغل کاذب بودم تا هزینههای خودم را تامین کنم. کارهایی که نه درآمد چندانی داشت و نه آینده مطمئنی. در این شرایط با اینکه دوست داشتم ازدواج کنم، ولی نمیتوانستم با نداری، مسئولیت یک زندگی را بهعهده بگیرم. حالا یکسال است که بعد از سالها تقلا، شغل مناسبی پیدا کردهام، اما حالا مشکلات اقتصادی، درخصوص ازدواج روی دیگری را به من نشان داده است. چند مورد با راهنمایی خانواده برای ازدواج اقدام کردم، اما هیچکدام شرایط مرا درک نکردند و سوال اول و آخرشان این بود که چرا در سن 35 سالگی هیچ پشتوانه مالی ندارم؟! در این میان ماندهام به دختران و انتظاراتشان حق بدهم یا جوانانی امثال خودم که با وجود تلاش زیاد، در سن 35 سالگی هم چیزی از خودشان ندارند!»
بهمن 33 ساله میگوید: «شغل من آزاد است. لیسانس مکانیک دارم، اما چون شغل دولتی یا شرکتی مناسبی پیدا نکردم، تصمیم گرفتم با کمک مالی پدرم یک مکانیکی راه بیندازم. (لبخند بر لب) پس از مدتی کارم رونق گرفت و کمک پدرم را جبران کردم. در حالحاضر از درآمدم راضی هستم، اما مسئله این است که خانوادهها شناخت زیادی از یکدیگر ندارند و واقعا نمیتوان در جامعه امروز دختر خوب را بهراحتی شناخت؛ البته شناخت پسر خوب هم برای خانوادههای دختردار سخت شده است. من تمایل به ازدواج دارم، ولی وقتی تجربه زندگی دوستان متاهلم را مرور میکنم و شکست و نارضایتی را در زندگیشان میبینم، درباره ازدواج مردد میشوم.»
اما کامران 31 ساله میگوید: «لیسانس الکترونیک دارم. بعد از فارغالتحصیلی برای خودم شغل آزاد داشتم و درآمدم خوب بود، اما درست وقتی که خودم را پیدا کردم و تصمیم به ازدواج گرفتم، با نوسانات اقتصادی بازار مواجه شدم و کسبوکار من روبه ورشکستگی رفت. در حالحاضر سه سال است که زخم ورشکستگی من التیام پیدا نکرده و نتوانستهام شغل مناسبی پیدا کنم. بعد از سه سال هنوز نتوانستهام به یک شرایط باثبات مالی برسم. در این وضعیت تنها میتوانم با شغلهای کاذب، امور زندگی خودم را اداره کنم و جرأت پذیرش مسئولیت یک زندگی را ندارم.»
از زبان دختران مجرد:
دختران هم دلایل و دیدگاه خودشان را دارند. به عقیده بسیاری از دختران مجرد، پسران این دوره و زمانه پختگی لازم برای اداره یک زندگی را ندارند و به اصطلاح مرد زندگی نیستند.
ریحانه 28 ساله میگوید: «من دوست داشتم در 18 سالگی ازدواج کنم. با وجود اینکه موقعیتهای مناسب برای ازدواج داشتم، اما خانوادهام اصرار به ادامه تحصیل من داشتند و ازدواج را مانع آن میدانستند. حالا فوقلیسانس حسابداری دارم و در یک شرکت مشغول به کار هستم، اما دیگر انگیزه 18 سالگی را برای ازدواج ندارم. انتظار من از کسی که قرار است همسر آیندهام باشد، بالا رفته و از طرفی پسرهای امروزی پختگی لازم را از خود نشان نمیدهند. وقتی انتظاراتم از شخصیت مدنظرم را با واقعیتهای موجود میسنجم، ترجیح میدهم که مجرد بمانم.»
سمیرا که بهگفته خودش دیروز پا به 31 سالگی گذاشته است، میگوید: «من تحصیلکرده و شاغل هستم. فوقلیسانس حقوق دارم و 2 سال است که به حرفه وکالت مشغولم. راستش همیشه دغدغه اینرا داشتم که بهموقع ازدواج کنم و هیچگاه در تصورم نمیگنجید که 30 سالگی را در حالی تجربه کنم که مجرد هستم. این واقعا برای من یک دغدغه بود. ولی چون خواستگارانم از نظر تحصیلی و موقعیت اجتماعی همکفو من نبودند، نمیتوانستم بپذیرم. برخی از آنها هم با شغل من مشکل دارند و با وجود اینکه شرایطشان مناسب است، ولی شرط ترک شغلم را مطرح میکنند که بازهم برای من قابل پذیرش نیست؛ چون من برای رسیدن به این شغل تلاش زیادی کردهام و به آن علاقه دارم. امروز وارد 31 سالگی شدم و علیرغم واهمه زیادی که از گذر عمر بهصورت مجردی داشتم، 30 سالگی من در مجردی به پایان رسید. حالا دیگر مطمئنم اگر همسر مورد پسندم را پیدا نکنم، بازهم میتوانم زندگی کنم.»
اما لیلای 25 ساله درددل دیگری دارد. او میگوید: «لیسانس حسابداری دارم و بعد از فارغالتحصیلی، ادامه تحصیل ندادم. مدتی در یک شرکت خصوصی کار کردم و بعد بهدلیل تعدیل نیرو، بیکار شدم و در خانه ماندم و به فکر این هستم که یک کسبوکار خانگی مثل خیاطی راه بیندازم. راستش وقتی به معیارهای خانوادهها و جوانان برای ازدواج فکر میکنم، دیگر رغبتی برای ازدواج در من نمیماند. گویی ارزشها تغییر کرده و گاهی هم به این نتیجه میرسم که جوانان مخصوصا پسرها خودشان هم نمیدانند که دقیقا چه میخواهند و بهدنبال چه چیزی هستند. شاید شرایط اقتصادی بد حاکم بر جامعه، باعث ایجاد خواستهها و انتظارات نابجا شده است. یکی از مشکلاتی که من دارم و باعث شده ذهنیت منفی به پسران پیدا کنم، این است که اولین سوال اغلب خواستگارانم این بوده که آیا شاغل هستید یا نه؟! باور میکنید وقتی میفهمند که شاغل نیستم، حتی حاضر نمیشوند چیز بیشتری درباره من بدانند... در حالی که سالهای نهچندان دور، نجابت و اصالت دختر و خانوادهاش حرف اول را میزد، ولی حالا ارزشها عوض شدهاند.»
ما در این گزارش درپی ریشهیابی دلایل بهوجود آمدن شرایط فعلی برای ازدواج جوانان نبودیم، بلکه سعی کردیم دلایل عدم ازدواج بهنگام را از زبان جوانان بشنویم که البته در میان این سخنان میتوان به ریشه مشکلات هم رسید.
در این میان نقش خانوادهها نیز در مقوله ازدواج بهنگام جوانان قابل توجه است. همانطور که در سخنان این چند جوان، مورد اشاره قرار گرفت، بخشی از دلایل عدم ازدواج بهنگام جوانان، اقتصادی و بخشی نیز فرهنگی است. اما آنچه مسلّم است، اینکه مانع ازدواج بهنگام از هر نوعی که باشد، باید با درایت خانوادهها و مسئولان امر مرتفع شود؛ چراکه این امر تبعات دامنگیری را برای جوانان و جامعه بهدنبال دارد.
حجتالاسلام علیاکبر مظاهری، مشاور خانواده و نویسنده کتاب «جوانان و انتخاب همسر» در یکی از آثار مکتوب خود آورده است: «خداوند، ازسرحکمت، میل همسر خواهی را در آغازجوانی قرارداده است.آفرینش آدمی به گونهای است که غریزه همسرطلبیاش در دهه دوم عمر و در آغاز فصل جوانی بیدارمیشود. این میل و طلب، چندان نیرومند است که پاسخ حتمی میطلبد.»
7312/6085
تمایل به زندگی مجردی در میان عده زیادی از جوانان بهدلایل مختلفی ایجاد شده و در حال ایجاد سبک جدیدی از زندگی در جامعه ایرانی است.
شاید این سخن بیراهه نباشد که این سبکزندگی بر پیچیدگی گذار از سنت به مدرنیته در کشور افزوده است. از سوی دیگر طی سالهای اخیر در برخی از خانوادهها اقدام به ازدواج زودهنگام بهویژه درباره دختران دیده میشود، که آنهم عاری از تبعات منفی نخواهد بود. در این میان مشاوران خانواده تاکید دارند ازدواج بهنگام شایسته و بایسته است و میتواند زندگی شیرین و بادوامتری برای جوانان رقم بزند.
از نظر مشاوران خانواده و صاحبنظران، از دست دادن ظرفیتهای جوانی، انزواطلبی، نرسیدن به مراحل بالای رشد انسانی، فاصله سنی زیاد با فرزندان، مشکلات جنسی و ... از جمله نتایج تاخیر در ازدواج است که پیامدهای فردی و اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت.
از زبان پسران مجرد:
آنچه در درددل پسران مجرد بهصورت مشترک وجود دارد، مشکلات اقتصادی، بیکاری و واهمه از انتظارات دختران و خانوادههاست.
سعید 35 ساله دلایل عدم ازدواج خود را اینگونه بیان میکند: «من فوقلیسانس شیمی دارم. چند سال از عمرم را صرف تحصیل کردم و بعد از فارغالتحصیلی هم چند سالی بیکار بودم. نه اینکه بیکار بیکار باشم، ولی مشغول مشاغل کاذب بودم تا هزینههای خودم را تامین کنم. کارهایی که نه درآمد چندانی داشت و نه آینده مطمئنی. در این شرایط با اینکه دوست داشتم ازدواج کنم، ولی نمیتوانستم با نداری، مسئولیت یک زندگی را بهعهده بگیرم. حالا یکسال است که بعد از سالها تقلا، شغل مناسبی پیدا کردهام، اما حالا مشکلات اقتصادی، درخصوص ازدواج روی دیگری را به من نشان داده است. چند مورد با راهنمایی خانواده برای ازدواج اقدام کردم، اما هیچکدام شرایط مرا درک نکردند و سوال اول و آخرشان این بود که چرا در سن 35 سالگی هیچ پشتوانه مالی ندارم؟! در این میان ماندهام به دختران و انتظاراتشان حق بدهم یا جوانانی امثال خودم که با وجود تلاش زیاد، در سن 35 سالگی هم چیزی از خودشان ندارند!»
بهمن 33 ساله میگوید: «شغل من آزاد است. لیسانس مکانیک دارم، اما چون شغل دولتی یا شرکتی مناسبی پیدا نکردم، تصمیم گرفتم با کمک مالی پدرم یک مکانیکی راه بیندازم. (لبخند بر لب) پس از مدتی کارم رونق گرفت و کمک پدرم را جبران کردم. در حالحاضر از درآمدم راضی هستم، اما مسئله این است که خانوادهها شناخت زیادی از یکدیگر ندارند و واقعا نمیتوان در جامعه امروز دختر خوب را بهراحتی شناخت؛ البته شناخت پسر خوب هم برای خانوادههای دختردار سخت شده است. من تمایل به ازدواج دارم، ولی وقتی تجربه زندگی دوستان متاهلم را مرور میکنم و شکست و نارضایتی را در زندگیشان میبینم، درباره ازدواج مردد میشوم.»
اما کامران 31 ساله میگوید: «لیسانس الکترونیک دارم. بعد از فارغالتحصیلی برای خودم شغل آزاد داشتم و درآمدم خوب بود، اما درست وقتی که خودم را پیدا کردم و تصمیم به ازدواج گرفتم، با نوسانات اقتصادی بازار مواجه شدم و کسبوکار من روبه ورشکستگی رفت. در حالحاضر سه سال است که زخم ورشکستگی من التیام پیدا نکرده و نتوانستهام شغل مناسبی پیدا کنم. بعد از سه سال هنوز نتوانستهام به یک شرایط باثبات مالی برسم. در این وضعیت تنها میتوانم با شغلهای کاذب، امور زندگی خودم را اداره کنم و جرأت پذیرش مسئولیت یک زندگی را ندارم.»
از زبان دختران مجرد:
دختران هم دلایل و دیدگاه خودشان را دارند. به عقیده بسیاری از دختران مجرد، پسران این دوره و زمانه پختگی لازم برای اداره یک زندگی را ندارند و به اصطلاح مرد زندگی نیستند.
ریحانه 28 ساله میگوید: «من دوست داشتم در 18 سالگی ازدواج کنم. با وجود اینکه موقعیتهای مناسب برای ازدواج داشتم، اما خانوادهام اصرار به ادامه تحصیل من داشتند و ازدواج را مانع آن میدانستند. حالا فوقلیسانس حسابداری دارم و در یک شرکت مشغول به کار هستم، اما دیگر انگیزه 18 سالگی را برای ازدواج ندارم. انتظار من از کسی که قرار است همسر آیندهام باشد، بالا رفته و از طرفی پسرهای امروزی پختگی لازم را از خود نشان نمیدهند. وقتی انتظاراتم از شخصیت مدنظرم را با واقعیتهای موجود میسنجم، ترجیح میدهم که مجرد بمانم.»
سمیرا که بهگفته خودش دیروز پا به 31 سالگی گذاشته است، میگوید: «من تحصیلکرده و شاغل هستم. فوقلیسانس حقوق دارم و 2 سال است که به حرفه وکالت مشغولم. راستش همیشه دغدغه اینرا داشتم که بهموقع ازدواج کنم و هیچگاه در تصورم نمیگنجید که 30 سالگی را در حالی تجربه کنم که مجرد هستم. این واقعا برای من یک دغدغه بود. ولی چون خواستگارانم از نظر تحصیلی و موقعیت اجتماعی همکفو من نبودند، نمیتوانستم بپذیرم. برخی از آنها هم با شغل من مشکل دارند و با وجود اینکه شرایطشان مناسب است، ولی شرط ترک شغلم را مطرح میکنند که بازهم برای من قابل پذیرش نیست؛ چون من برای رسیدن به این شغل تلاش زیادی کردهام و به آن علاقه دارم. امروز وارد 31 سالگی شدم و علیرغم واهمه زیادی که از گذر عمر بهصورت مجردی داشتم، 30 سالگی من در مجردی به پایان رسید. حالا دیگر مطمئنم اگر همسر مورد پسندم را پیدا نکنم، بازهم میتوانم زندگی کنم.»
اما لیلای 25 ساله درددل دیگری دارد. او میگوید: «لیسانس حسابداری دارم و بعد از فارغالتحصیلی، ادامه تحصیل ندادم. مدتی در یک شرکت خصوصی کار کردم و بعد بهدلیل تعدیل نیرو، بیکار شدم و در خانه ماندم و به فکر این هستم که یک کسبوکار خانگی مثل خیاطی راه بیندازم. راستش وقتی به معیارهای خانوادهها و جوانان برای ازدواج فکر میکنم، دیگر رغبتی برای ازدواج در من نمیماند. گویی ارزشها تغییر کرده و گاهی هم به این نتیجه میرسم که جوانان مخصوصا پسرها خودشان هم نمیدانند که دقیقا چه میخواهند و بهدنبال چه چیزی هستند. شاید شرایط اقتصادی بد حاکم بر جامعه، باعث ایجاد خواستهها و انتظارات نابجا شده است. یکی از مشکلاتی که من دارم و باعث شده ذهنیت منفی به پسران پیدا کنم، این است که اولین سوال اغلب خواستگارانم این بوده که آیا شاغل هستید یا نه؟! باور میکنید وقتی میفهمند که شاغل نیستم، حتی حاضر نمیشوند چیز بیشتری درباره من بدانند... در حالی که سالهای نهچندان دور، نجابت و اصالت دختر و خانوادهاش حرف اول را میزد، ولی حالا ارزشها عوض شدهاند.»
ما در این گزارش درپی ریشهیابی دلایل بهوجود آمدن شرایط فعلی برای ازدواج جوانان نبودیم، بلکه سعی کردیم دلایل عدم ازدواج بهنگام را از زبان جوانان بشنویم که البته در میان این سخنان میتوان به ریشه مشکلات هم رسید.
در این میان نقش خانوادهها نیز در مقوله ازدواج بهنگام جوانان قابل توجه است. همانطور که در سخنان این چند جوان، مورد اشاره قرار گرفت، بخشی از دلایل عدم ازدواج بهنگام جوانان، اقتصادی و بخشی نیز فرهنگی است. اما آنچه مسلّم است، اینکه مانع ازدواج بهنگام از هر نوعی که باشد، باید با درایت خانوادهها و مسئولان امر مرتفع شود؛ چراکه این امر تبعات دامنگیری را برای جوانان و جامعه بهدنبال دارد.
حجتالاسلام علیاکبر مظاهری، مشاور خانواده و نویسنده کتاب «جوانان و انتخاب همسر» در یکی از آثار مکتوب خود آورده است: «خداوند، ازسرحکمت، میل همسر خواهی را در آغازجوانی قرارداده است.آفرینش آدمی به گونهای است که غریزه همسرطلبیاش در دهه دوم عمر و در آغاز فصل جوانی بیدارمیشود. این میل و طلب، چندان نیرومند است که پاسخ حتمی میطلبد.»
7312/6085
کپی شد