یادش بخیر، عجب روزهایی داشتیم، صبح سه شنبه دخترها 'تومان و کوینک' رنگارنگشان را تن می کردند و مهیای چهارشنبه سوری می شدند، پسرها می رفتن پس شیطنت هایشان، پس شال پیدا کردن و شال انداختن هایشان، اینها جمله هایی است که سیده ربابه موسوی، زن 70 ساله زنجانی بیان می کند.
سیده ربابه اضافه می کند: زنها تا ظهر 'قورقا' آماده می کردند، گندم بود و عدس خیس خورده، کمی که توی ماهیتابه بزرگ مسی تفت می خورد، نمک دار می شد و بوی پختگی می گرفت، بچه ها دور مادر یا مادر بزرگ خانه جمع می شدند و خوراکی های چهارشنبه سوری آماده می شد.
سیده ربابه ادامه می دهد: دسته جمعی می رفتیم بازار و برای تازه عروس ها، عمه ها، دخترها، مادرها و مادربزرگ ها عیدی می خریدیم، نفری یک آینه، یک شانه، یک جعبه شیرینی و عیدی مثلا خلعتی چادر، می پیچیدیم توی یک روسری همراه یک وعده غذای گرم، با پسرها می فرستادیم برای چشم به راه ها.
اغلب اینها خاطرات مشترک زنجانی هاست، هادی براتی هم که از قدیمی های بازار است، می گوید: تخم مرغ رنگ می کردیم، می گذاشتیم لای دستمال های رنگ گرفته رنگ رزی ها، یا می پخت و رنگ می گرفت، یا چند روز درون دستمال که می ماند، رنگی می شد.
براتی از انداختن شال از 'پاجه های' سقف خانه های قدیمی می گوید و می افزاید: شب که می شد، پسرها می رفتند بالای پشت بام و از همین پاجه ها، شال می انداختند پایین، صاحب خانه چیزی به عنوان عیدی به شال می بست و داد می زد، خدا طلبت را بدهد و شال را که تکان می داد، پسر روی پشت بام می توانست عیدی اش را بالا بکشد و با خود ببرد.
برای همدیگر عیدی می بردیم، برای همسایه ها و بستگان نزدیک، رفت آمد زیاد بود و دلخوشی بیشتر؛ این جمله را هم حاج حسین عابدی از دیگر قدیمی های بازار زنجان می گوید و یادآورمی شود: این روزها رفت و آمد کم شده، حتی فرزندان کمتر به پدر و مادرشان سر می زنند.
حاج حسین ادامه می دهد: چهارشنبه سوری بهانه بود برای شادی، دور هم بودن، مهر و محبت کردن، این روزها همه چیز فراوان پیدا می شود اما کو دلخوشی های آن روزها؟
چهارشنبه های زنجان بهانه ای بود برای دلخوشی و شادمانی و این بساط خنده و شادی باید به همه خانه ها می رسید، حتی خانه آنانی که عزادار بودند، مردم زنجان رسمی هم برای عزادارها در همین چهارشنبه آخر سال داشتند.
محمود کلانتری از دیگر زنجانی ها از همین آداب و رسوم تعریف می کند و می افزاد: بزرگترهای فامیل و محله دور هم جمع می شدند و به خانه صاحب عزا می رفتند، روی پشت بام آتش روشن می کردند و اهالی خانه ای که صاحب عزا هستند را می بردند بالای پشت بام.
کلانتری می گوید: آتش روشن کردن نشانه این بود که دیگر در این خانه عزایی نیست و آنان هم هم رنگ جشن و شادمانی بقیه شده اند، کینه و کدورتی هم اگر بود، همین آداب و رسوم همه را از بین می برد، شب چهارشنبه سوری هر کدورتی تمام می شد.
علاوه بر اینکه کتاب های تاریخ و اساتید این حوزه تاکید دارند که 'شال سالاما' از کارها و برنامه های چهارشنبه سوری زنجان قدیم بوده، حرف های زنجانی های قدیم هم این سخن را تایید می کند.
محمد حسن الهی فر معروف به محمد اعلا از معتمدان بازار زنجان هم اظهار می کند: چهارشنبه سوری بود و 'شیش انداز' و 'قورقای' مادران و مادر بزرگ ها.
محمد اعلا ادامه می دهد: شب چهارشنبه سوری بارها شال ها از پاجه پایین می افتاد و هر بار صاحب خانه چیزی به عنوان عیدی به گوشه شال می بست و می گفت که خدا طلبت را بدهد و شال را تکان می داد.
اعلا اظهار می کند: بساط شادی ها و آداب و رسوم زنجانی ها از همان چهارشنبه سوری شروع می شد و تا عید ادامه داشت، در این میان تازه عروس ها و دختران عقدکرده جایگاه خاصی داشتند.
گردو، کشمش، خرما، تخم مرغ، پیاز، شیره انگور و ادویه ها را با هم تفت می دادیم و بعد از دقایقی می شد 'شیش انداز'، غذای سنتی شب چهارشنبه سوری زنجانی ها، اما برخی هم ماهی سفید برخی دیگر هم شیر برنج داشتند، شمسی صدیقیان از بانوان قدیمی زنجانی این حرف ها را می گوید و اضافه می کند: دخترها با لباس تازه، عصر چهارشنبه می رفتند و پشت در، فال گوش می ایستادند، اگر خبر خوبی می شنیدند، فال خوب می زدند برای همین همه عابران سعی می کردند آن موقع از خوشی ها و خوبی ها حرف بزنند.
صدیقیان اشاره می کند: دور تخم مرغ ها پوست پیاز می پیچیدیم و می گذاشتیم لای برنج در حال دم کشیدن، شب وقت آماده کردن شام، تخم مرغ های رنگی آماده بود.
حسن عابدی از دیگر زنجانی ها به رسم قاشق زنی اشاره می کند و می گوید: دخترها و پسرهای جوان لباس می پوشند و می روند در خانه ی بقیه مردم را می زنند و عیدی می گیرند، اگر کسی عیدی نداد، سر به سرش می گذارند و به طور مثال بدش را می گویند اما اگر کسی عیدی داد تعریفش می کنند.
عابدی می افزاید: آن زمان دلخوشی خیلی زیاد بود، دل ها به هم نزدیک تر بود، شیرینی و خلعت بهانه دور هم جمع شدن و شادمانی اما این روزها همه چیز از مد افتاده حتی دلخوشی.
ناصر کلانتری از دیگر زنجانی های قدیمی هم به بازی شب چهارشنبه سوری اشاره می کند و ادامه می دهد: تخم مرغ رنگ می کردیم، تخم مرغ بازی می کردیم، به این شکل که 2 نفر تخم مرغ هایشان را محکم در دست می گرفتند و سر آن را به هم می زدند و تخم مرغ هر کسی زودتر می شکست، بازنده بازی بود.
کلانتری این را هم اضافه می کند که پسران جوان می رفتند بالای پشت بام خانه های صاحب دختران جوان و شال خود را از پاجه آویزان می کردند، عیدی می خواستند و صاحب خانه هم عیدی را می بست گوشه شال.
همه در خانه بزرگترهای فامیل یا محل، دور هم جمع می شدند و به شادی می پرداختند، این روزها دیگر خبری از آن دلخوشی ها و شادمانی ها نیست، این جمله ای است که کلانتری به صحبت های خود اضافه می کند.
عباس اسرافیلی از دیگر زنجانیان قدیمی هم می گوید: صبح همه به باغ می رفتیم و یکی یکی از روی رودخانه می پریدیم.
اسرافیلی اضافه می کند: بزرگترها می رفتند و شب در پشت بام خانه افراد صاحب عزا آتش روشن می کردند و به این طریق آنان دیگر عزادار نبودند و به خیل همه کسانی می پیوستند که به استقبال سال جدید می روند.
چهارشنبه سوری در زنجان با هر نوع آداب و رسومی که بود، فقط بهانه ای بود برای شادی و دور هم جمع شدن و دلخوشی های کوچک و بزرگ، آداب و رسومی که این روزها در سایه تکنولوژی ها و فناوری رنگ می بازد و به تدریج جای خود را در لابه لای صفحات تاریخ پیدا می کند.
3001/6085
خبرنگار: مینا افشاری** انتشار: رویا رفیعی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.