به گزارش ایرنا، در فضای اختناق، خفقان، ترس و دلهره و تلاش برای رهایی، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، انقلابی که مردم برای پیروزی آن پیرو سخنان امام خمینی (ره) شدند، ارزش های اسلامی را می خواستند در شرایط که هیچ کس فکر نمی کرد نام میدان پهلوی زنجان بشود میدان انقلاب؛ این سخنان را مسعود بابازاده خبرنگار انقلاب زنجان می گوید.
بابازاده می گوید: پاتوق انقلابیون زنجان مسجد ولیعصر بود، پای سخنرانی های هادی غفاری یا سید هاشم موسوی یا علی اکبر رضوانی و پای حمایت از آنان هم می ایستادند، سخنرانی تمام نشده، چراغ ها خاموش می شد و سخنران فرصت تغییر لباس یا عمامه را پیدا می کرد و به آرامی از مسجد خارج می شد تا ماموران گارد آنان را دستگیر نکنند.
وی که در مدرسه پهلوی آن زمان تحصیل می کرد، می گوید: اسم این مدرسه شریعتی نبود، دانش آموزان اعتراض کردند و کنار همین حوض وسط حیاط اعتراض خود را به گوش مسئولان رساندند و نامش به مدرسه دکتر شریعتی تغییر یافت.
خانواده ها مخالف حضور جوانان و نوجوانان در تظاهرات و فعالیت های سیاسی بودند، فعالیت سیاسی دردسرهای خودش را داشت و بازگشت به منزل هم دردسرهای دیگر، این سخن را هم بابازاده به سخنان خود اضافه می کند و می گوید: خریدن دستگاه ضبط صوت همان و شنیدن سخنرانی های انقلاب همان و پیوستن به صف انقلابیون هم همان.
بابازاده چند بار همراه هیاتی به تهران سفر می کند و در اعتراض های پایتخت حاضر و کم کم با فعالان سیاسی تهران آشنا می شود، نوجوانی که به سبب بچه میدان پهلوی بودن، در اغلب صحنه های انقلاب زنجان حضور می یابد.
مسعود بابازده می گوید: آن زمان به میدان انقلاب کنونی زنجان می گفتند، میدان پهلوی و در آن مجسمه محمدرضا شاه نصب شده بود، میدانی که مثل حریم سلطنت از آن محافظت می شد و کسی جرات پایین آوردن مجسمه را نداشت.
این نوجوان انقلابی می گوید: تمام مراسم های رسمی رژیم در همین میدان اجرا می شد با حضور زنان بد حجاب و کم حجاب و پایین آوردن مجسمه وسط میدان برای مردم انقلابی زنجان یک آرزو شده بود.
وی می افزاید: مردم برای پایین آوردن مجسمه رضا شاه که در میدان 15 خرداد کنونی نصب بود، دست به کار شدند اما رژیم و گارد حاضر در میدان اجازه نزدیک شدن شخصی به مجسمه میدان پهلوی آن دوران و میدان انقلاب کنونی را نمی داد.
بابازاده ادامه می دهد: به خاطر دارم پایین آوردن مجسمه رضاشاه در میدان 15 خرداد کنونی، کار آسانی نبود، با همه تلاش هایی که شد و مردم بدست به دامن لودر هم شدند مجسمه خم شد اما کنده ند.
این نوجوان انقلاب می گوید: نخستین شهدای این شهر همچون شهید مرتضایی در شهریور سال 57 تقدیم انقلاب شد، در مراسم سوم یا هفتم همین شهدا بود که 16 نفر از زنان چادری شهر، حرکت اعتراضی به راه انداختند و این به نخستین حرکت زنان انقلابی کشور تبدیل شد.
وی اضافه می کند: حرکت های انقلابی که شروع می شد، روز بعد چنان گسترش می یافت که 2 نفر تبدیل به 50 نفر و روز بعد 50 نفر تبدیل به هزار نفر می شد این موضوع در مورد راهپیمایی زنان هم صدق می کرد، روز بعد از حرکت آن 16 زن، گروه انبوهی از زنان در تظاهرات شرکت کردند و پس از آن در کل کشور زنان کنار مردم شعار می دادند و فریاد می زدند.
بابازاده می گوید: بعد از آن روزهای شهریور سال 57، زنان پیش قدم در راهپیمایی ها بودند، زنان در اول صف حرکت می کردند و بعد مردها، حضور زنان جسور زنجانی چنان بود که گاه حتی برخی از آنها برای جلوگیری از درگیری نیروهای گارد با مردان انقلاب، چادر خود را در مقابل نیروهای گارد می گرفتند و مانع درگیری می شدند و گاه درهای خانه هایشان را علیرغم مخالفت همسرانشان باز می گذاشتند و به سیاسیون پناه می دادند.
این خبرنگار دوران انقلاب می گوید: مردم در حرکت های انقلاب نمادهای پهلوی را که اسامی اماکن عمومی بود، تغییر می دادند، از بلندگوی در اختیار کسی که شعارها را تکرار می کرد، نام جدید اعلام می شد و مردم هم با فریاد 'صحیح است' آن را تایید می کردند، از جمله این اماکن 'میدان پهلوی' بود که نامش شد 'میدان انقلاب'، بیمارستان 'شهناز' بود که ابتدا شد 'سعید محسن' و بعدا ها شد 'شهید دکتر بهشتی' خیابان ' شمشیر بود که شد خیابان 'شهدا'.
آن روزها میدان پهلوی حریم سلطنت پهلوی در زنجان بود، میدانی که تمام انقلابیون فکر پایین آوردن مجسمه محمدرضا پهلوی را در سر داشتند اما به خاطر حضور ماموران امنیتی و گارد کسی جرات نزدیک شدن به آن مجسمه را نداشت، بهمن 57 بود، درگیری های سنگین انقلاب در همین روزهای دهه فجر که آغاز شد، میدان پهلوی هم شد میدان انقلاب، این سخنان را هم بابازاده به حرف های خود اضافه می کند.
بابازاده از هر درس سخنی و خاطره ای به خاطر دارد و برخی خاطرات و مصاحبه های خود با چهره انقلابی زنجان را در کتاب 'خبرنگار نیمه جنگی' و 'جرعه آخر' تالیف و روایت کرده است.
3001/8068
خبرنگار: مینا افشاری** انتشار: اسماعیل جهانبخش
بابازاده می گوید: پاتوق انقلابیون زنجان مسجد ولیعصر بود، پای سخنرانی های هادی غفاری یا سید هاشم موسوی یا علی اکبر رضوانی و پای حمایت از آنان هم می ایستادند، سخنرانی تمام نشده، چراغ ها خاموش می شد و سخنران فرصت تغییر لباس یا عمامه را پیدا می کرد و به آرامی از مسجد خارج می شد تا ماموران گارد آنان را دستگیر نکنند.
وی که در مدرسه پهلوی آن زمان تحصیل می کرد، می گوید: اسم این مدرسه شریعتی نبود، دانش آموزان اعتراض کردند و کنار همین حوض وسط حیاط اعتراض خود را به گوش مسئولان رساندند و نامش به مدرسه دکتر شریعتی تغییر یافت.
خانواده ها مخالف حضور جوانان و نوجوانان در تظاهرات و فعالیت های سیاسی بودند، فعالیت سیاسی دردسرهای خودش را داشت و بازگشت به منزل هم دردسرهای دیگر، این سخن را هم بابازاده به سخنان خود اضافه می کند و می گوید: خریدن دستگاه ضبط صوت همان و شنیدن سخنرانی های انقلاب همان و پیوستن به صف انقلابیون هم همان.
بابازاده چند بار همراه هیاتی به تهران سفر می کند و در اعتراض های پایتخت حاضر و کم کم با فعالان سیاسی تهران آشنا می شود، نوجوانی که به سبب بچه میدان پهلوی بودن، در اغلب صحنه های انقلاب زنجان حضور می یابد.
مسعود بابازده می گوید: آن زمان به میدان انقلاب کنونی زنجان می گفتند، میدان پهلوی و در آن مجسمه محمدرضا شاه نصب شده بود، میدانی که مثل حریم سلطنت از آن محافظت می شد و کسی جرات پایین آوردن مجسمه را نداشت.
این نوجوان انقلابی می گوید: تمام مراسم های رسمی رژیم در همین میدان اجرا می شد با حضور زنان بد حجاب و کم حجاب و پایین آوردن مجسمه وسط میدان برای مردم انقلابی زنجان یک آرزو شده بود.
وی می افزاید: مردم برای پایین آوردن مجسمه رضا شاه که در میدان 15 خرداد کنونی نصب بود، دست به کار شدند اما رژیم و گارد حاضر در میدان اجازه نزدیک شدن شخصی به مجسمه میدان پهلوی آن دوران و میدان انقلاب کنونی را نمی داد.
بابازاده ادامه می دهد: به خاطر دارم پایین آوردن مجسمه رضاشاه در میدان 15 خرداد کنونی، کار آسانی نبود، با همه تلاش هایی که شد و مردم بدست به دامن لودر هم شدند مجسمه خم شد اما کنده ند.
این نوجوان انقلاب می گوید: نخستین شهدای این شهر همچون شهید مرتضایی در شهریور سال 57 تقدیم انقلاب شد، در مراسم سوم یا هفتم همین شهدا بود که 16 نفر از زنان چادری شهر، حرکت اعتراضی به راه انداختند و این به نخستین حرکت زنان انقلابی کشور تبدیل شد.
وی اضافه می کند: حرکت های انقلابی که شروع می شد، روز بعد چنان گسترش می یافت که 2 نفر تبدیل به 50 نفر و روز بعد 50 نفر تبدیل به هزار نفر می شد این موضوع در مورد راهپیمایی زنان هم صدق می کرد، روز بعد از حرکت آن 16 زن، گروه انبوهی از زنان در تظاهرات شرکت کردند و پس از آن در کل کشور زنان کنار مردم شعار می دادند و فریاد می زدند.
بابازاده می گوید: بعد از آن روزهای شهریور سال 57، زنان پیش قدم در راهپیمایی ها بودند، زنان در اول صف حرکت می کردند و بعد مردها، حضور زنان جسور زنجانی چنان بود که گاه حتی برخی از آنها برای جلوگیری از درگیری نیروهای گارد با مردان انقلاب، چادر خود را در مقابل نیروهای گارد می گرفتند و مانع درگیری می شدند و گاه درهای خانه هایشان را علیرغم مخالفت همسرانشان باز می گذاشتند و به سیاسیون پناه می دادند.
این خبرنگار دوران انقلاب می گوید: مردم در حرکت های انقلاب نمادهای پهلوی را که اسامی اماکن عمومی بود، تغییر می دادند، از بلندگوی در اختیار کسی که شعارها را تکرار می کرد، نام جدید اعلام می شد و مردم هم با فریاد 'صحیح است' آن را تایید می کردند، از جمله این اماکن 'میدان پهلوی' بود که نامش شد 'میدان انقلاب'، بیمارستان 'شهناز' بود که ابتدا شد 'سعید محسن' و بعدا ها شد 'شهید دکتر بهشتی' خیابان ' شمشیر بود که شد خیابان 'شهدا'.
آن روزها میدان پهلوی حریم سلطنت پهلوی در زنجان بود، میدانی که تمام انقلابیون فکر پایین آوردن مجسمه محمدرضا پهلوی را در سر داشتند اما به خاطر حضور ماموران امنیتی و گارد کسی جرات نزدیک شدن به آن مجسمه را نداشت، بهمن 57 بود، درگیری های سنگین انقلاب در همین روزهای دهه فجر که آغاز شد، میدان پهلوی هم شد میدان انقلاب، این سخنان را هم بابازاده به حرف های خود اضافه می کند.
بابازاده از هر درس سخنی و خاطره ای به خاطر دارد و برخی خاطرات و مصاحبه های خود با چهره انقلابی زنجان را در کتاب 'خبرنگار نیمه جنگی' و 'جرعه آخر' تالیف و روایت کرده است.
3001/8068
خبرنگار: مینا افشاری** انتشار: اسماعیل جهانبخش
کپی شد