به گفته مشاوران خانواده، یکی از مسائلی که در میان زوجهای جوان مبتلا به زیادی دارد، گلایه از عدم حضور همسر است که البته این موضوع بیشتر از ناحیه خانمها مطرح میشود که از حضور کم همسرشان در خانه شکایت میکنند. موضوع گاهی تا آنجا پیش میرود که خانم یا آقا این موضوع را به حساب کممحلی و کملطفی از ناحیه همسرش میگذارد؛ اما آیا واقعا لازم است که همسران در همه حال باهم باشند و اگر نباشند، به معنی بیمهری از سوی همسر است؟ از آنجا که برای هر امری تعادل لازم است و اگر از حد تعادل خارج شود، آثار زیانبار بهجا خواهد گذاشت، سوال اساسی این است که همسران تا چه اندازه باید در کنار هم حضور داشته باشند تا از آثار افراط و تفریط در امان بمانند.
در این رابطه سخنان حجتالاسلام علیاکبر مظاهری، مشاور حوزه و دانشگاه قابل تامل است. او که در حوزه جوانان و خانواده تالیفات متعددی دارد، با توجه به تجربههای مشاورهای خود، موضوع را چنین حلاجی میکند: «یکی ازمسائل دو پهلو در فرهنگ خانواده و رفتار همسران،این است که همسر، بهویژه خانم، هم دوست دارد همسرش نزدش باشد، هم میخواهد نزدش نباشد.
این دو حالت، بهظاهر ناهمسازند و عمل به آن، ناممکن است؛ اما به واقع، چنین نیست و به خوبی قابل فهم و عمل است.»
نویسنده کتاب «نبرد بیبرنده» موضوع را اینگونه تبیین میکند: «همسران،چون همدیگر را دوست دارند، به هم نیاز دارند، همدم میخواهند و تکیه گاه میطلبند، از باهم بودن لذت میبرند و میتوانند درکارها به هم کمک کنند و به هزار ویک هدف دیگر برسند، طبیعی است که خواهان حضور همسر درنزدشان باشند. حال اگرهرکدام، دراین«حضور»کوتاهی کند، دیگری دلتنگی وگلایه میکند و از همسرش میطلبدکه بیشتر نزد او باشد.»
مظاهری ادامه میدهد:«اما بهدلیل آنکه هر چیز اندازهای دارد و اگر از آن اندازه بگذرد، ناپسند میشود و هرکدام ازهمسران، نیاز به خلوت باخویشتن دارد، اگرهمسران بیش ازاندازه لازم نزد هم بمانند، حضورشان جاذبه نخستین را میبازد و ملالت میآورد. همچنین همسران با حضور بیش از اندازه، به عیبهای پنهان یکدیگر پی میبرند و از هم عیبجویی و انتقاد میکنند و در کارهای همدیگر دخالتهای بیجا انجام میدهند. در مجموع به هزار و یک دلیل، زیاد ماندن همسران نزد همدیگر، مطلوب نیست؛ بهویژه خانمها، بااینکه بهشدت خواهان حضور همسرشان در نزدشان هستند، اگر این حضور، طولانی شود، به ستوه میآیند.
زان عزیزاست آفتاب که او
گاه پیدا وگاه ناپیداست»
حجتالاسلام مظاهری در ادامه به جملاتی از کتاب «بهشت خانواده» اشاره کرده و میگوید: «دکتر جواد مصطفوی در این کتاب تاکید میکند که همسران را شایسته است گاه در فراق باشند وگاه در وصال. ساعتی دور باشند و محجوب و ساعتی درکنار،چون حبیب و محبوب.»
تجربههای مشاورهای
حجتالاسلام علیاکبر مظاهری در ادامه، به تجربههای عینی مشاورهای خود اشاره کرده و میگوید: «ما در تجربههای مشاورهای خانوادگی، شاهد یک اندازه گلهمندی همسران، به خصوص خانمها، ازحضور وعدم حضور همسران هستیم. خانمهای بسیاری،ازکم وقت گذاشتن شوهرانشان برای حضور در کنار ایشان گلهمندند، همچنین آقایانی که ازکم پرداختن خانمهایشان به ایشان، درد دل دارند. اماازسویی دیگر شاهدیم که خانمهایی از حضور دائمی یا بیش از حد نیاز شوهرانشان در منزل، مینالند و نیز آقایانی که ازخانمهایشان میخواهند همیشه و در همه جا همراهشان باشند و مجال تنها بودن را به آنان نمیدهند و ایشان را اندکی به حال خود وا نمیگذارند، شکایت دارند.»
وی تصریح میکند:«دراینگونه مشاورهها، معیار را «نیمهعطشان نگهداشتن همسر» قرار میدهیم؛ نه چندان از او فاصله بگیریم که ازعطش، به هلاکت افتد، نهچندان با او درآمیزیم که دلزده شود و لذت حضور ازجانش برود و حلاوت انس از دلش زایل شود و سطح روابط به حد «عادی» برسد.»
این مشاور خانواده تاکید می کند: «عادیشدن سطح روابط، درمعاشرت همسران، هرگز پسندیده نیست. کشش عاطفی و احترام عقلی، همیشه باید در حد بالایی وجود داشته باشد. عادیشدن رابطه همسران،یعنی چیزی نزدیک به بیخاصیت شدن و بیروح شدن آن است واین، هرگزمباد!»
اتاقکی روی بام
نویسنده کتاب «جوانان و انتخاب همسر» در ادامه به یک تجربه مشاورهای اشاره کرده و میگوید: «زن و شوهری جوان، به مشاوره آمدند. ازیکنواختی زندگیشان مینالیدند. ازهم عیبجویی میکردندومسائلی دیگر.
به علتیابی پرداختیم. تااینکه شغل آقا را پرسیدم. کارهای حرفنگاری و گرافیکی میکرد. محل کارش اتاقی درمنزل مسکونیشان بود.
ازآقا و خانم خواستم وقایع یک شبانه روز از زندگیشان را برایم بیان کنند وآنان چنین کردند. آشکارشد که زندگیشان وشغل آقا وکارهای خانم و حضورشان نزد هم،چنان در هم تنیده که کلافهشان کرده است. آن دو در تمام ساعتهای شبانهروز در جلوی چشم هم بودند و همه اعمال و گفتار یکدیگر را میدیدند و میشنیدند و حتی گاهی مزاحم کار هم میشدند.
پس از شنیدن سخنان بسیار هر دو، به آقا گفتم: میشود کارتان را به بیرون ازمنزل منتقل کنید؟
گفت: «فعلا نه.»
گفتم: خانهتان طبقه بالا یا پایین دارد؟
گفت: «نه.»
گفتم: میشود اتاقی مناسب کارتان، روی بام منزلتان بسازید؟
گفت: «اتاقکی روی بام داریم، اماچندان مناسب سکونت نیست. آن را انباری کردهایم.»
گفتم: از هر دوی شما میخواهم که همین امروز آن اتاقک را برای کار آقا آماده وکامپیوتر و لوازم کار را به آنجا منتقل کنید.
سپس آقا، هر روز صبح، پس ازصبحانه، درساعتی معین، مانند یک کارمند اداری و کارگر کارخانه و کاسب بازار،به اتاق کارش برود و تا ظهر، وقت ناهار، پایین نیاید. فرض کنیدکه چندکیلومتر دور از خانه،کار میکند. خانم هم به سراغ آقا نرود. وقت ناهار، آقا پایین بیاید و پس از ناهار و استراحتی کوتاه، به اتاق کارش برود...
هر دو خواستندکه دلیل این پیشنهاد و راهکار مرا برایشان توضیح دهم. گفتم:
1-زن و شوهر نباید همیشه پیش چشم هم باشند و همه رفتار و گفتارشان در منظر همسرشان باشد. اینکارباعث دلزدگی وکلافگی میشود؛امااگرمدتی ازهم دورباشند، دلشان هوای هم را میکند و آنگاه که نزد هم میآیند،با هم بودنشان تازگی وطراوت دارد.
2-هرکس دوست دارد،بلکه نیاز دارد، زمانی را تنها باشد و زیر نگاه کسی نباشد. فرض کنید اگر هر جا که باشید، دوربینهایی شما را زیر نظر بگیرد،بهزودی به ستوه میآیید.
3-نزدهم بودن همیشگی، عیبهای پنهان را آشکارمیکند. هرکسی حالت ها وعادتهایی داردکه دوست ندارد دیگران بدانند و ببینند.
ازاینرو، آنها را نزد دیگران مخفی میکند، اما اگرکسی همیشه نزد او باشد و او بخواهد همواره مراقب خودباشد ،به ستوه میآید.
درست است که زن وشوهر، همدم هم هستند و نباید چیز پنهانی ازهم داشته باشند، اما برخی از اوصاف و کردارها وجود داردکه آدمی دوست ندارد هیچ کس آنها را ببیند و از آنها مطلع باشد. بهعلاوه، برخی ازکارها طبیعتشان چنان است که باید دور از منظر دیگران،حتی همسر، انجام گیرد.
در پایان، قرارگذاشتیم که پیشنهاد و راهکار مرا بهمدت دوهفته، بهگونه ای آزمایشی،انجام دهند،آنگاه نتیجه را بررسی کنیم.
آنان رفتند وپس از دو هفته آمدندوتجربه «اتاقکی روی بام»رامطلوب دانستند و ثمره آن تجربه را فوق انتظار و باورخویش بیان کردند.»
/6085/7312
دریافت: حسن اکبری** انتشار: رویا رفیعی
در این رابطه سخنان حجتالاسلام علیاکبر مظاهری، مشاور حوزه و دانشگاه قابل تامل است. او که در حوزه جوانان و خانواده تالیفات متعددی دارد، با توجه به تجربههای مشاورهای خود، موضوع را چنین حلاجی میکند: «یکی ازمسائل دو پهلو در فرهنگ خانواده و رفتار همسران،این است که همسر، بهویژه خانم، هم دوست دارد همسرش نزدش باشد، هم میخواهد نزدش نباشد.
این دو حالت، بهظاهر ناهمسازند و عمل به آن، ناممکن است؛ اما به واقع، چنین نیست و به خوبی قابل فهم و عمل است.»
نویسنده کتاب «نبرد بیبرنده» موضوع را اینگونه تبیین میکند: «همسران،چون همدیگر را دوست دارند، به هم نیاز دارند، همدم میخواهند و تکیه گاه میطلبند، از باهم بودن لذت میبرند و میتوانند درکارها به هم کمک کنند و به هزار ویک هدف دیگر برسند، طبیعی است که خواهان حضور همسر درنزدشان باشند. حال اگرهرکدام، دراین«حضور»کوتاهی کند، دیگری دلتنگی وگلایه میکند و از همسرش میطلبدکه بیشتر نزد او باشد.»
مظاهری ادامه میدهد:«اما بهدلیل آنکه هر چیز اندازهای دارد و اگر از آن اندازه بگذرد، ناپسند میشود و هرکدام ازهمسران، نیاز به خلوت باخویشتن دارد، اگرهمسران بیش ازاندازه لازم نزد هم بمانند، حضورشان جاذبه نخستین را میبازد و ملالت میآورد. همچنین همسران با حضور بیش از اندازه، به عیبهای پنهان یکدیگر پی میبرند و از هم عیبجویی و انتقاد میکنند و در کارهای همدیگر دخالتهای بیجا انجام میدهند. در مجموع به هزار و یک دلیل، زیاد ماندن همسران نزد همدیگر، مطلوب نیست؛ بهویژه خانمها، بااینکه بهشدت خواهان حضور همسرشان در نزدشان هستند، اگر این حضور، طولانی شود، به ستوه میآیند.
زان عزیزاست آفتاب که او
گاه پیدا وگاه ناپیداست»
حجتالاسلام مظاهری در ادامه به جملاتی از کتاب «بهشت خانواده» اشاره کرده و میگوید: «دکتر جواد مصطفوی در این کتاب تاکید میکند که همسران را شایسته است گاه در فراق باشند وگاه در وصال. ساعتی دور باشند و محجوب و ساعتی درکنار،چون حبیب و محبوب.»
تجربههای مشاورهای
حجتالاسلام علیاکبر مظاهری در ادامه، به تجربههای عینی مشاورهای خود اشاره کرده و میگوید: «ما در تجربههای مشاورهای خانوادگی، شاهد یک اندازه گلهمندی همسران، به خصوص خانمها، ازحضور وعدم حضور همسران هستیم. خانمهای بسیاری،ازکم وقت گذاشتن شوهرانشان برای حضور در کنار ایشان گلهمندند، همچنین آقایانی که ازکم پرداختن خانمهایشان به ایشان، درد دل دارند. اماازسویی دیگر شاهدیم که خانمهایی از حضور دائمی یا بیش از حد نیاز شوهرانشان در منزل، مینالند و نیز آقایانی که ازخانمهایشان میخواهند همیشه و در همه جا همراهشان باشند و مجال تنها بودن را به آنان نمیدهند و ایشان را اندکی به حال خود وا نمیگذارند، شکایت دارند.»
وی تصریح میکند:«دراینگونه مشاورهها، معیار را «نیمهعطشان نگهداشتن همسر» قرار میدهیم؛ نه چندان از او فاصله بگیریم که ازعطش، به هلاکت افتد، نهچندان با او درآمیزیم که دلزده شود و لذت حضور ازجانش برود و حلاوت انس از دلش زایل شود و سطح روابط به حد «عادی» برسد.»
این مشاور خانواده تاکید می کند: «عادیشدن سطح روابط، درمعاشرت همسران، هرگز پسندیده نیست. کشش عاطفی و احترام عقلی، همیشه باید در حد بالایی وجود داشته باشد. عادیشدن رابطه همسران،یعنی چیزی نزدیک به بیخاصیت شدن و بیروح شدن آن است واین، هرگزمباد!»
اتاقکی روی بام
نویسنده کتاب «جوانان و انتخاب همسر» در ادامه به یک تجربه مشاورهای اشاره کرده و میگوید: «زن و شوهری جوان، به مشاوره آمدند. ازیکنواختی زندگیشان مینالیدند. ازهم عیبجویی میکردندومسائلی دیگر.
به علتیابی پرداختیم. تااینکه شغل آقا را پرسیدم. کارهای حرفنگاری و گرافیکی میکرد. محل کارش اتاقی درمنزل مسکونیشان بود.
ازآقا و خانم خواستم وقایع یک شبانه روز از زندگیشان را برایم بیان کنند وآنان چنین کردند. آشکارشد که زندگیشان وشغل آقا وکارهای خانم و حضورشان نزد هم،چنان در هم تنیده که کلافهشان کرده است. آن دو در تمام ساعتهای شبانهروز در جلوی چشم هم بودند و همه اعمال و گفتار یکدیگر را میدیدند و میشنیدند و حتی گاهی مزاحم کار هم میشدند.
پس از شنیدن سخنان بسیار هر دو، به آقا گفتم: میشود کارتان را به بیرون ازمنزل منتقل کنید؟
گفت: «فعلا نه.»
گفتم: خانهتان طبقه بالا یا پایین دارد؟
گفت: «نه.»
گفتم: میشود اتاقی مناسب کارتان، روی بام منزلتان بسازید؟
گفت: «اتاقکی روی بام داریم، اماچندان مناسب سکونت نیست. آن را انباری کردهایم.»
گفتم: از هر دوی شما میخواهم که همین امروز آن اتاقک را برای کار آقا آماده وکامپیوتر و لوازم کار را به آنجا منتقل کنید.
سپس آقا، هر روز صبح، پس ازصبحانه، درساعتی معین، مانند یک کارمند اداری و کارگر کارخانه و کاسب بازار،به اتاق کارش برود و تا ظهر، وقت ناهار، پایین نیاید. فرض کنیدکه چندکیلومتر دور از خانه،کار میکند. خانم هم به سراغ آقا نرود. وقت ناهار، آقا پایین بیاید و پس از ناهار و استراحتی کوتاه، به اتاق کارش برود...
هر دو خواستندکه دلیل این پیشنهاد و راهکار مرا برایشان توضیح دهم. گفتم:
1-زن و شوهر نباید همیشه پیش چشم هم باشند و همه رفتار و گفتارشان در منظر همسرشان باشد. اینکارباعث دلزدگی وکلافگی میشود؛امااگرمدتی ازهم دورباشند، دلشان هوای هم را میکند و آنگاه که نزد هم میآیند،با هم بودنشان تازگی وطراوت دارد.
2-هرکس دوست دارد،بلکه نیاز دارد، زمانی را تنها باشد و زیر نگاه کسی نباشد. فرض کنید اگر هر جا که باشید، دوربینهایی شما را زیر نظر بگیرد،بهزودی به ستوه میآیید.
3-نزدهم بودن همیشگی، عیبهای پنهان را آشکارمیکند. هرکسی حالت ها وعادتهایی داردکه دوست ندارد دیگران بدانند و ببینند.
ازاینرو، آنها را نزد دیگران مخفی میکند، اما اگرکسی همیشه نزد او باشد و او بخواهد همواره مراقب خودباشد ،به ستوه میآید.
درست است که زن وشوهر، همدم هم هستند و نباید چیز پنهانی ازهم داشته باشند، اما برخی از اوصاف و کردارها وجود داردکه آدمی دوست ندارد هیچ کس آنها را ببیند و از آنها مطلع باشد. بهعلاوه، برخی ازکارها طبیعتشان چنان است که باید دور از منظر دیگران،حتی همسر، انجام گیرد.
در پایان، قرارگذاشتیم که پیشنهاد و راهکار مرا بهمدت دوهفته، بهگونه ای آزمایشی،انجام دهند،آنگاه نتیجه را بررسی کنیم.
آنان رفتند وپس از دو هفته آمدندوتجربه «اتاقکی روی بام»رامطلوب دانستند و ثمره آن تجربه را فوق انتظار و باورخویش بیان کردند.»
/6085/7312
دریافت: حسن اکبری** انتشار: رویا رفیعی
کپی شد