اینجا تو به تماشای رنگها و قصهها میروی. قصههایی که ننه حسن میآفریند و بازگو میکند. اینجا در دل این خانه کوچک هنرمند بزرگی با 83 سال سن از زیباییهای زندگی میگوید تا به همه ثابت کند هنوز زندگی در جریان است.
قصه از کجا شروع شد؟
شاید به ذهن هیچکسی خطور نمیکرد مادربزرگ که همه حالا او را به نام ننه حسن میشناسند روزی هنرمند بزرگی شود. هنرمندی که آثارش در نمایشگاههای داخلی و خارجی به نمایش گذاشته میشود و برخی مواقع مخاطبان برای خرید آنها علاقهمندی بسیاری نشان میدهند.
اما قصه ننه حسن با دیگر نقاشان فرق دارد. قصه از جایی شروع شد که پسر ننه حسن که خود در یکی از رشتههای هنری فارغالتحصیل شده است وقتی علاقه مادر به نقاشی را دید دست به کار شد و در عرض 3 سال نقاشی کشیدن را به او یاد داد.
در این مدت ننه حسن با انواع رنگها آشنا شد و یاد گرفت که قلممو را چگونه به دست بگیرد و چگونه آنچه را در ذهن دارد به تصویر بکشد.
آنچه نقاشیهای وی را از دیگر آثار نقاشان متمایز میکند جهانبینی خاص ننه حسن است. پسر وی در این مورد میگوید: هر کدام از نقاشیهای مادرم راوی داستانها و افسانههایی است که ننه حسن آن را در دل خود دارد. از طرفی دیگر من در این مدت سعی کردهام نگذارم مادرم برای کشیدن نقاشی به الگوی خاصی روی بیاورد. به همین دلیل این نقاشیها خاص و نشاندهنده جهان بینی اوست.
وی میافزاید: ننه حسن قدرت رنگشناسی بالایی دارد و همین موضوع باعث شده آثار وی ویژگیهای خاص خودش را داشته باشد.
تابلوهایی برگرفته از داستان
اگر میخواهی تماشاگر تابلوهای ننه حسن باشی باید پای قصهای که هر کدام از تابلوها دارند، بنشینی. یکی از تابلوهای او داستان پادشاه و جام طلایی را میگوید، آن یکی از افسانه سارای حرف میزند و دیگری قصه قدیمی نجار و پری را به تصویر میکشد.
«حسن رجبی» در مورد قصههای ننه حسن میگوید: هر کدام از این تابلوها قصه خاص خود را دارند. مادرم در بعضی داستانها دست برده است مثلا داستان رستم و سهراب یکی از آنهاست. در نگاه مادرم سهراب کشته نمیشود بلکه در آخرین لحظه تهمینه از راه میسد و با گفتن حقیقت مانع از کشته فرزندش میشود.
وی ادامه میدهد: شبی مادرم در خواب 11 گنجشگ را روی شاخه درختی دید که سرشان به شکل انسان بود. تعبیر خواب را جویا شد. شخصی به او گفته بود که این 11 پرنده فرزندان تو هستند. بعد از آن مادرم این خواب را به تصویر کشید. میخواهم بگویم که آثار ننهحسن متعلق به فضای ذهنی او و بسیار بکر و دوست داشتنی هستند.
تابلوی قصهها
سال 1316 بود. « منور رمضانی» در روستای قرهمحمد از توابع خدابنده به دنیا آمد. 9 سال داشت که ازدواج کرد. او مانند دیگر زنان روستا هم کارهای خانه را انجام میداد و هم قالی میبافت. او در آن زمان به دلیل نبود امکانات بهداشتی 11 فرزند خود را از دست داد. اما بعداز چند سال وی 4 فرزند به دنیا آورد. حال از 3 پسر و یک دختر، پسر بزرگترش چشم از دنیا فرو بسته است و همین موضوع باعث شده ننه حسن این روزها حال خوشی نداشته باشد.
سال 87 بود، یکی از فرزندانش که دانشجوی رشته گرافیک و طراحی بود آینده ننه حسن را تغییر داد و او را با جهانی از رنگها آشنا کرد. جهانی نو و زیبا. اینک ننه حسن در اتاق کوچک خود در بین زنگها زندگی میکند، اما مثل سابق توانایی نقاشی کشیدن ندارد. کهولت سن و عوارض پا درد و کمردرد موجب شده بیشتر از 3 ساعت در روز دست به قلممو نبرد.
بی توجهی به هنر
فرزند ننه حسن میگوید: ننه توانسته با هنری که دارد خود را به جهانیان بشناساند. آثار وی تاکنون در لس آنجلس، لندن، هلند و کانادا به نمایش درآمده و علاقهمندان خاص خود را دارد. اما آنچه جای تامل دارد این است که در کشورهای خارجی به هنر بیش از ایران بهاء میدهند.
وی میافزاید: مسئولان استانی کمتر به آثار هنری توجه میکنند. چند سال پیش بود که تقاضای تبدیل خانه مادر را به موزه هنری دادم. استاندار سابق با این طرح موافقت کردند و دستور آن را صادر شد اما بعد از آن هیچ اتفاق عملی در این خصوص نیفتاد. به نظر میرسد چنین طرحهایی که میتواند موجب جذب گردشگر و دلگرمی هنرمندان خدابندهای شود از نظر مسئولان مهم نیست. البته به تازگی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چندین بار جویای حال ننه شدهاند اما باید گفت کسانی مانند ننه حسن که از کهولت سن رنج میبرند و نیاز به رسیدگی دارند باید مورد حمایت بیشتر مسئولان قرار گیرند.
پایان قصه
قصه ننه حسن از آن دست قصههایی است که نیازی به شنیدن ندارد. باید وقت بگذاری، پای تابلوها بنشینی و آنها را خوب ببینی. تابلوهایی که حرفها دارند و میخواهند قصههایی دور از سرزمینمان را بگویند.
46