صغری گنج خانلو، روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه این صحنه بسیار سخت و ناخوشایند را هرگز فراموش نخواهم کرد، افزود: کودکان خودم و بچه برادرم با خیالی آسوده و آرام در مقابل درب خانه مشغول بازی های کودکانه بودند که ناگهان مورد هجوم یک قلاده گرگ قرار گرفتند.
وی اظهار کرد: چون پشتم به کودکان بود بنابراین نحوه آمدن و طریق حمله این گرگ وحشی و درنده را ندیدم و فقط صدای ناله ضعیف کودک 1/5 ساله ام را شنیدم و چون برگشتم، کودکم را در دهان این حیوان دیدم و جیغ و فریادهایم نیز حاصلی نداشت.
گنج خانلو افزود: چند دقیقه ای را دنبال گرگ دویدم تا شاید این حیوان وحشی از روی ترس، جگرگوشه ام را بر زمین گذاشته و پا به فرار بگذارد اما خسته شدم و گرگ مهاجم در دل صحرای وسیع، فاصله اش را بیشتر کرد و هرلحظه نیز دور و دورتر شد و دیگر چیزی ندیدم.
وی تصریح کرد: یکی از اهالی روستا که شاهد صحنه بود دوان دوان به کمکم آمد و به تعقیب گرگ پرداخت اما در میانه راه چون از نزدیک شدن به گرگ ناامید شد بنابراین با استفاده از تلفن همراه از یکی دیگر از اهالی روستا که موتورسیکلت داشت درخواست کمک کرد.
این مادر که هنوز هم نگران سلامتی فرزندش بود گفت: با خود فکر می کردم که این حیوان وحشی پس از دور شدن، فرزندم را به زمین گذاشته و بدنش را خواهد درید و به همین خاطر به روزگار تلخ خود فکر کرده و شیون و زاری می کردم.
گنج خانلو افزود: از دور، موتورسیکلت را دیدم و تا به من برسند هزاران بار مردم و زنده شدم اما وقتی به من رسیدند در کمال ناباوری کودک دلبندم را در آغوش این 2 مرد فداکار دیدم و خطاب به من که به شدت نگران بودم می گفتند که نترس، کودک سالم است.
وی تصریح کرد: ناباورانه کودکم را به آغوش کشیدم و بلافاصله با یک دستگاه خودرو شخصی راهی بیمارستان امیرالمومنین خدابنده شدیم و پس از چند ساعتی به منظور ادامه مداوا و درمان به بیمارستان آیت الله موسوی انتقال داده شد.
گنج خانلو افزود: کودکم، امروز به هوش آمده، اما سخت ترسیده است و از پزشک معالج (دریاباری) و کارکنان بیمارستان آیت الله موسوی به ویژه پرسنل بخش مراقبت های ویژه 'PICU' که برای نجات جان فرزندم تلاش وافر کردند بسیار سپاسگزارم.
وی یادآور شد: پارسال نیز، یک قلاده گرگ به روستای زواجر آمده و به یک گوساله حمله کرده بود که این گوساله با کمک برادرم از معرکه جان سالم بدر برد.
پدر این بچه نیز گفت: وقتی خبر دریده شدن فرزندم را شنیدم بسیار ترسیدم و بلافاصله خود را به بیمارستان امیرالمومنین خدابنده رسانده و جگرگوشه ام را بیهوش بر روی تخت دیدم.
وحید گنج خانلو افزود: این گرگ وحشی و درنده، فرزندم را حدود سه کیلومتری با خود برده بود و اگر فداکاری این 2 نفر نبود به حتم گرگ کودکم را می درید.
یکی از اهالی روستای زواجر شهرستان خدابنده نیز از مسئولان ذیربط (محیط زیست) خواست این گرگ مهاجم را به دام اندازند تا مردم این روستا به ویژه کودکان از گزندش در امان بمانند.
اباذر گنج خانلو افزود: پارسال نیز یک قلاده گرگ، گوساله ای را از ناحیه گلو گرفته بود که سر رسیدم و هر طوری بود این حیوان بخت برگشته را از میان دندان های تیزش بیرون کشیدم اما فردای آن روز این حیوان وحشی باز هم وارد حیاط شده و یک قطعه خروس را به دهان گرفت و با خود برد.
6084/6085
خبرنگار: پرویز غفاری ** انتشار دهنده: رویا رفیعی
وی اظهار کرد: چون پشتم به کودکان بود بنابراین نحوه آمدن و طریق حمله این گرگ وحشی و درنده را ندیدم و فقط صدای ناله ضعیف کودک 1/5 ساله ام را شنیدم و چون برگشتم، کودکم را در دهان این حیوان دیدم و جیغ و فریادهایم نیز حاصلی نداشت.
گنج خانلو افزود: چند دقیقه ای را دنبال گرگ دویدم تا شاید این حیوان وحشی از روی ترس، جگرگوشه ام را بر زمین گذاشته و پا به فرار بگذارد اما خسته شدم و گرگ مهاجم در دل صحرای وسیع، فاصله اش را بیشتر کرد و هرلحظه نیز دور و دورتر شد و دیگر چیزی ندیدم.
وی تصریح کرد: یکی از اهالی روستا که شاهد صحنه بود دوان دوان به کمکم آمد و به تعقیب گرگ پرداخت اما در میانه راه چون از نزدیک شدن به گرگ ناامید شد بنابراین با استفاده از تلفن همراه از یکی دیگر از اهالی روستا که موتورسیکلت داشت درخواست کمک کرد.
این مادر که هنوز هم نگران سلامتی فرزندش بود گفت: با خود فکر می کردم که این حیوان وحشی پس از دور شدن، فرزندم را به زمین گذاشته و بدنش را خواهد درید و به همین خاطر به روزگار تلخ خود فکر کرده و شیون و زاری می کردم.
گنج خانلو افزود: از دور، موتورسیکلت را دیدم و تا به من برسند هزاران بار مردم و زنده شدم اما وقتی به من رسیدند در کمال ناباوری کودک دلبندم را در آغوش این 2 مرد فداکار دیدم و خطاب به من که به شدت نگران بودم می گفتند که نترس، کودک سالم است.
وی تصریح کرد: ناباورانه کودکم را به آغوش کشیدم و بلافاصله با یک دستگاه خودرو شخصی راهی بیمارستان امیرالمومنین خدابنده شدیم و پس از چند ساعتی به منظور ادامه مداوا و درمان به بیمارستان آیت الله موسوی انتقال داده شد.
گنج خانلو افزود: کودکم، امروز به هوش آمده، اما سخت ترسیده است و از پزشک معالج (دریاباری) و کارکنان بیمارستان آیت الله موسوی به ویژه پرسنل بخش مراقبت های ویژه 'PICU' که برای نجات جان فرزندم تلاش وافر کردند بسیار سپاسگزارم.
وی یادآور شد: پارسال نیز، یک قلاده گرگ به روستای زواجر آمده و به یک گوساله حمله کرده بود که این گوساله با کمک برادرم از معرکه جان سالم بدر برد.
پدر این بچه نیز گفت: وقتی خبر دریده شدن فرزندم را شنیدم بسیار ترسیدم و بلافاصله خود را به بیمارستان امیرالمومنین خدابنده رسانده و جگرگوشه ام را بیهوش بر روی تخت دیدم.
وحید گنج خانلو افزود: این گرگ وحشی و درنده، فرزندم را حدود سه کیلومتری با خود برده بود و اگر فداکاری این 2 نفر نبود به حتم گرگ کودکم را می درید.
یکی از اهالی روستای زواجر شهرستان خدابنده نیز از مسئولان ذیربط (محیط زیست) خواست این گرگ مهاجم را به دام اندازند تا مردم این روستا به ویژه کودکان از گزندش در امان بمانند.
اباذر گنج خانلو افزود: پارسال نیز یک قلاده گرگ، گوساله ای را از ناحیه گلو گرفته بود که سر رسیدم و هر طوری بود این حیوان بخت برگشته را از میان دندان های تیزش بیرون کشیدم اما فردای آن روز این حیوان وحشی باز هم وارد حیاط شده و یک قطعه خروس را به دهان گرفت و با خود برد.
6084/6085
خبرنگار: پرویز غفاری ** انتشار دهنده: رویا رفیعی
کپی شد