این یک یادداشت نیست، یک داستان واقعی است، داستانی که هر سال همه ما را به روی صحنه نمایش میکشاند، بدون اینکه نقشمان را خودمان انتخاب کنیم، آن روز همین امروز است.
به گزارش ایسنا، منطقه زنجان، روزها و مناسبتهای زیادی در تقویم به ثبت رسیده است که هر کدام از این مناسبتها ما را بر آن میدارد تا خود را به گذشتههای دور و گاهی اوقات همین نزدیکیها پیوند بزنیم، پیوندی عمیق که شاید در بسیاری از موارد خودمان هم بر آن آگاه نیستیم که چرا اینقدر این مناسبتها برای ما اهمیت داشته و چرا یک سال به انتظارش مینشینیم و زمانی که نقش خود را به خوبی در این روز ایفا نکردیم، سرخوردهتر از همیشه، چشم به سال دیگر میدوزیم.
به داغترین ایام سال نزدیک میشویم، به نیمههای تابستان و باز هم قرار است همانند سالهای گذشته، شاهد تلاطمهای زیادی در حوزه رسانه باشیم، تلاطمهایی که گاه آزاردهنده و گاهی هم با شادی زودگذر همراه است. شادیهای این ایام برای آنهایی که در طول سال، رنجهای زیادی را بهواسطه حضور در جلسات کسلکننده متحمل شدهاند، ملالآور است؛ چرا که رمقی برای شادی کردن ندارند و همین موضوع باعث میشود تا میدان را برای جولان دادن کسانی که این روزها از آنان بهعنوان خبرنگاران آفتابی یاد میشود، خالی کنند.
17 مرداد امسال هم از راه رسید. دردهای کهنه خبرنگاران کهنهسوار و میداندیده که با داغترین اخبار نقرهداغ شدند، در این روز سر باز میزند، گویی قرار نیست زخمی که سالها است بر تن رنجور خبرنگاران نقش بسته است، التیام یابد. درمان آلام جامعه خبری هر سال سختتر و مشکلاتشان بغرنجتر میشود. این زخم زمانی عمیقتر است که 17 مرداد بهانهای برای سخنرانی کسانی میشود که قصد ندارند دست از شعارهای تکراری و ملالآور هر ساله بردارند و این خود نمکی بر زخمهای جامعه خبری است.
17 مرداد که از راه میرسد، گویی همه بیمهریها رنگ باخته و جای خود را به کارت هدیه میدهد، کارتهایی که گاهی اوقات کاردی بر زخم التیام نیافته خبرنگاران شده و آنها را وادار میکند تا نقاب واقعبینی را از چشمان خود بردارند و دنیا را آنگونه که نیست، ببینند. 17 مرداد که از راه میرسد، ارتش چند صد نفری جامعه به ظاهر خبری برای خودنمایی از راه میرسد و به قدری گرد و خاک میکند که انگشتشمار خبرنگاری که سالها رنج جلسات را به دوش کشیدهاند، توان رقابت با تازهنفسانی که فقط در این ایام طلوع میکنند را ندارند.
اگر بخواهیم «از ماست که بر ماست» را قاب کنیم، هیچ روزی مناسبتر از 17 مرداد نیست. گزارشهای تصویری یک سال گذشته را که مرور میکنم، تعداد خبرنگارانی که در جلسات متعدد حضور مییابند به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، گویی قرار است مشقتهای عرصه رسانه را این چند نفر بر دوش بکشند و ثمره این سختکوشی نصیب کسانی شود که سهم آنها از نام «خبرنگار» فقط 17 مرداد است، 17 مردادی که به جای تولدی دوباره، به جان دادنی جانکاه برایمان تبدیل شده است.
اگر از همه دغدغههایی که به واسطه بیمهری مدیران و مسئولان، نصیب جامعه خبری شده است، بگذریم، به نقطهای میرسیم که خودمان برای خودمان نسخه مرگآور میپیچیم. اگر پاسخگو نبودن مسئولان، از ادامه راهی که در پیش گرفتهایم مایوسمان میکند، اگر توهین مدیران مبنی بر ترک جلسه از سوی خبرنگاران توانمان را برای سیر و سلوک در این مسیر ناهموار از بین میبرد و اگر ... ملالی نیست، ما همه این نافرجامیها را به جان خریدهایم تا خاک خدمت به مردم بر تارکمان بنشیند اما توان به شب رساندن 17 مرداد را نداریم.
این یک داستان واقعی است و قرار نیست در جشنواره مطبوعات به دنبال لوح تقدیر باشد؛ چرا که دردهای جامعه خبری به قدری دردناک است که نمیتوان آن را در معرض قضاوت قرار داد. قضاوت داورانی که خود نیز بر این آشفته بازار آگاهاند. کدام جشنواره میتواند خاک یک سال حضور در جلسات متعدد و یک سال سرخ شدن در زیر گدازههای بیاعتمادی مسئولان نسبت به جامعه خبری را جبران کند، وقتی قرار باشد مدیران در جلسات به چشم یک نامحرم به تو نگاه کنند، با خود میگویی اینبار این درد جانکاه مجالی برای تجربه 17 مرداد به من نخواهد داد.
پنجمین سال متوالی است که آوردگاهی به نام جشنواره مطبوعات و ابوذر را تجربه میکنیم، فارغ از نفس عمل که در جای خود قابل تقدیر است، آیا کسی از خود پرسیده است که چرا خبرنگارانی که همواره در صف مقدم عرصه خبر بوده و تعداد آنها به انگشتان دو دست هم نمیرسد، باید شایستگیهای خود را در میدان رقابت با کسانی که هیج سهمی در این عرصه نداشتهاند، جستوجو کنند، گویا جشنوارهها میدانی برای حضور تازهنفسانی است که اسب خود را فقط برای حضور در این آوردگاه زین کردهاند و قرار نیست در سایر روزها جسمشان نقرهداغ شود.
تا چشم بر هم بگذاری، 17 مرداد امسال هم تا ساعاتی دیگر، جای خود را به 18 مرداد خواهد داد و این یعنی باز هم همان چند انگشتشمار خبرنگاری که در طول سال، بار سنگین این عرصه را به دوش میکشند، خواهند ماند و حوضشان. ای کاش روزی فرا برسد که خبرنگاران واقعی و نه صرفا جشنوارهای، با نزدیک شدن به 17 مرداد، لبخندی از اعماق وجودشان بزنند و امید داشته باشند که روزی روزگاری قرار است مشکلات معیشتی، بیمهای و ... حل شود و آن روز میتوان گفت که دیگر «17 مرداد؛ داغی که هر سال تازه میشود»، نیست.
یوسف قزلباش ـ خبرنگار ایسنا (منطقه زنجان)
انتهای پیام