او که از سال 1344 نشر اشعارش را در نشریههای مطرح ایران مانند فردوسی، روشنفکر، چاپار، صدا و آغاز کرده بود از سال 1370 به شعر ترکی روی آورد و در اندک زمانی توانست نقش بارز خود را ایفا کند. او با شعر خویش دردهای مردم خویش را فریاد کرد و در راه دوستی و عشق، محبت و آشتی گام نهاد و در راه گسترش انسانیت تلاش نمود. نخستین کتاب شعر او در سال 1350 با نام 'چراغ و چاه' منتشر شد اما توسط اداره نگارش گردآوری و به کارخانه کارتونسازی سپرده شد.
بابایی با شرکت فعالانهاش در انجمن ایشیق، و نشریات مختلف زنجان مانند امید زنجان، بهار زنجان و غیره محبوبیت یافت. از او دو دفتر شعر: 'گلیرم' و 'آییق گئجهلر' به زبان ترکی و یک دفتر فارسی با نام'رد خون بر سنگ' منتشر شده است و اینک با چهارمین دفتر شعرش با نام 'دئمه سم اؤللم' عرصه عرفان را درنوردیده است. او با نظریههای مختلف ادبی عمیقا آشنا و در شعر فارسی و ترکی صاحبنظر بود.
او، با بالهای خیال در فضای شاعرانهای پرواز میکند. در غزلیات او محبتی صاف و تمیز، احساسی پاک و افکار والا پردههای رنگارنگ الهام را میگشاید و تار و پود اندیشههای عمیقش را به شعر میبافد. در شعر او آرمانهای مقدس موج میزند، در عشق وطن و بستگی به ملت خویش شعر میسراید و محبت انسانها را ترنم میکند هرچند که غمی درونی و تاریخی حزن و اندوه خاصی به شعر او بخشیده است:
بیر تحفه سازیم وار، سسی زیردن بمه غمدیر،
شنلیک هاواسی چالماغا شاید سیمی کَمدیر؛
سؤیلردی آنام: قالدی بابامین باباسیندان،
دیندیرمه کؤکون، هر سیمی بیر نسله حَکَمدیر.
گاهدان سالیرام چیگنیمه بندین، چالیرلم دا،
هر سیم سئچیرم نغمهسی ماتمله ستمدیر.
زیباییهای طبیعت،کوهها، رودها، باغها در چشم شاعر جلوه میکنند و از دل و زبانش بر روی کاغذ جاری میشوند. بابایی شاعر عشق و آشتی، محبت و دوستیهاست. دارای اندیشههای والا و احساسات پاک انسانی است. ریاکاری، کین و حسد در شعر او جایی ندارد. در تمام اشعار او محبت به انواع مختلف از دل تمیز و بیآلایش او جاری شده و بر روی کاغذ میریزد. او شعر میسراید تا محبت را در دلها بکارد، انسانها را به هم آشتی دهد. شعر او دنیای محبت است و آشتی. محبتی که نور خدایی دارد. در این زمانه تنها محبت است که به داد انسانها میرسد. از اینکه خدا این نگاه و این محبت را در دل او کاشته است شکرگذار خداست:
باخیش آدلی معجزه دن
گؤزلریمده
دوروش آدلی طاقت دیزلرمده
شاکیرم تانریم!
براستی هم نگاه زیبای او، جهانبینی و گشادی دلش است که خوانندگانی را طلسم کرده است. در دل او رودی بجز محبت جاری نیست. دلش آتشکده محبت است و آتش عشق در آن سوزان و در گداز است:
بو اود یالنیز اورهکلر داغلاییردی
اوره ک یاندیقجا گؤزلر آغلاییردی
سو خاصیتده آتش سؤندورندی
بو آتشلن بولاقلار چاغلاییردی.
شاعر بدنبال عدالت است، شعرش را برای عدالت سروده است. او در حالیکه انسانها را به عدالت و محبت فرا میخواند برای مبارزه با بیعدالتی و ظلم نیز آماده میکند و روحیه مبارزه را نیز میآفریند:
قیام ائیله سن شانلی آزادلیغا
آچیقدیر زامان وارسا بابک یولو.
اگر کسدیلر بابکین قوللارین
سنین قوللارین اولدو بابک قولو.
او به بابکهای زمانه رو کرده و میخواهد مبارزه را تا پیروزی ادامه دهند:
ایشیقلیق دیاریندا سئیر ائیلهین
ارنلر، ایگیدلر، گؤزهللر هانی؟
ثمر یوخ قارانلیقدا آختارمادان
مگر بیر ده تکرار ائدهک دؤورانی!
و در نهایت در این راه باده کهن میخواهد تا آینه دل را با آن بشوید:
گتیر کؤهنه کوپدن مغان بادهسین،
اورهک آیناسین پاس – پاخیردان سیلک.
ایشیق یاردیم ائتسین ظفر یوللارین
بو ظلمت قارانلیقدا آیدین گؤرهک.
عباس بابایی با چهرهای مهربان، لبی خندان و صمیمیت انسانی با مردم برخورد میکرد. با کودکان کودک بود و با بزرگان بزرگ. همواره دغدغه خانواده داشت و پدری دلسوز و مهربان که لحظهای از فرزندانش غافل نشد. او نه تنها خواستار سربلندی فرزندانش بود بلکه برای هموطنانش نیز محبت پدری را داشت. درِ خانهاش به روی دوستان باز بود و خانه پر از صفایش همواره محل تجمع دوستانش بود. هر وقت به خانهاش میرفتی کمال مهماننوازی را نشان میداد، خود پذیرایی میکرد و با اخلاق نیک و صمیمیتش دوستان را مورد لطف قرار میداد.
او نگاهی زیبا به خلقت داشت و تنوع را میپسندید و مثال میآورد از گلها با همه رنگارنگیاش، تنوع پرندگان، تفاوتهای درختان تا نتیجه اصلی در پذیرش تفاوت انسانها را نشان دهد. و زیباست تعریف تنوع را از زبان او خواندن:
خلقتین دامنی پام – پاک دولودور
جور به جور گوللر ایله
یام – یاشیل اوتلار ایله
یاخشی چمنلیک لریله:
لاله نین اوچ پری وار
یاز گولونون یئددی پری
سوسنین یوز پری وار
سارماشیغین بیرجه پری
یاسمن سالخیمینین
سایقیما گلمزدی پری.
بئله گوللر، بو تفاوتلر ایله –
- نه گؤزل قونشودولار!
بیر بولاقدان سو ایچرکن
بیر گونشدن پای آلارکن
بیر چمنده بوی آتیرلار
یاناشیق بیر – بیرینه
خوش یاشاییرلار.
او تنوع پرندگان را نیز بسیار زیبا به تصویر میکشد:
ماوی گؤیلر دولودور
جور به جور قوشلار ایله
تلگراف سیملرینین اوستونده
سئرچهلر چؤرتا گئدیب،
قیرقی قیقاجه گلیب،
باشلاری نین اوستونده
قارقالار های باساراق سالمادادی
قار قار ایله.
بیر قاتار دورنا اوزاقلاشمادادی
ماوی گؤیلرده اوچان
منتظم صفلی قارانقوشلار ایله
چایلاغین دؤیرهورینده
حاجی لئیلک دولانیر
اوپ – اوزون قیشلار ایله
قیچی آلچاق سونا حیرتله باخیر
بلکه آلقیشلار ایله.
همانگونه تنوع درختان و گلها نیز میستاید:
جور به جور سایقیا گلمز شئیدن
خلقتین دامنی پام – پاک دولودی
نئچه مین جوردور آغاجلار؟
اوتلار؟
نئچه رنگده توخویور
باهارین قیزلاری
گؤی قورشاغینی؟
نئچه مین شکله دؤنور گؤیده
بولودلار سوروسو:
بیریسی یئپ – یئکه فیلجه
بیریسی فنجان جا!
شاعر این تنوع را یادآوری کرده و لذا به تفاوت انسانها نیز با احترام مینگرد و هرگونه تبعیض و نژادپرستی را نفی میکند و پیام خداوند را در این تنوع میبیند:
بو تفاوتلار
الوانلیقلار
یاشاییش قایناغیدی
تانرینین سئومهلی
آیتلری، پئیغاملاریدی
نه گؤزهل!
بلکه گؤزللیکلرین اصلا جانیدی
هامی بیر رنگده، بیر شکلده اولسایدی
اورهک پارتلاردی!!
دای گؤزهللیک قیراغین قاتلاردی!!
سؤیلر با چنین نگاه زیبایی به دنیا مینگرد. این تنوع را میپسندد و دل بدان میبندد. جهانبینی و اندیشههای شاعرانه او زیباست و نگاه اجتماعیاش نیز برخاسته از همین نگاه او به طبیعت نشآت گرفته است. با انتشار آخرین دفتر شعرش 'دئمه سم اؤللم' پنجرهای زیبا به روی خوانندگانش گشود. یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد!
* روزنامه صدای زنجان، محمدرضا کریمی، 1397،8،3.
3088/8068
بابایی با شرکت فعالانهاش در انجمن ایشیق، و نشریات مختلف زنجان مانند امید زنجان، بهار زنجان و غیره محبوبیت یافت. از او دو دفتر شعر: 'گلیرم' و 'آییق گئجهلر' به زبان ترکی و یک دفتر فارسی با نام'رد خون بر سنگ' منتشر شده است و اینک با چهارمین دفتر شعرش با نام 'دئمه سم اؤللم' عرصه عرفان را درنوردیده است. او با نظریههای مختلف ادبی عمیقا آشنا و در شعر فارسی و ترکی صاحبنظر بود.
او، با بالهای خیال در فضای شاعرانهای پرواز میکند. در غزلیات او محبتی صاف و تمیز، احساسی پاک و افکار والا پردههای رنگارنگ الهام را میگشاید و تار و پود اندیشههای عمیقش را به شعر میبافد. در شعر او آرمانهای مقدس موج میزند، در عشق وطن و بستگی به ملت خویش شعر میسراید و محبت انسانها را ترنم میکند هرچند که غمی درونی و تاریخی حزن و اندوه خاصی به شعر او بخشیده است:
بیر تحفه سازیم وار، سسی زیردن بمه غمدیر،
شنلیک هاواسی چالماغا شاید سیمی کَمدیر؛
سؤیلردی آنام: قالدی بابامین باباسیندان،
دیندیرمه کؤکون، هر سیمی بیر نسله حَکَمدیر.
گاهدان سالیرام چیگنیمه بندین، چالیرلم دا،
هر سیم سئچیرم نغمهسی ماتمله ستمدیر.
زیباییهای طبیعت،کوهها، رودها، باغها در چشم شاعر جلوه میکنند و از دل و زبانش بر روی کاغذ جاری میشوند. بابایی شاعر عشق و آشتی، محبت و دوستیهاست. دارای اندیشههای والا و احساسات پاک انسانی است. ریاکاری، کین و حسد در شعر او جایی ندارد. در تمام اشعار او محبت به انواع مختلف از دل تمیز و بیآلایش او جاری شده و بر روی کاغذ میریزد. او شعر میسراید تا محبت را در دلها بکارد، انسانها را به هم آشتی دهد. شعر او دنیای محبت است و آشتی. محبتی که نور خدایی دارد. در این زمانه تنها محبت است که به داد انسانها میرسد. از اینکه خدا این نگاه و این محبت را در دل او کاشته است شکرگذار خداست:
باخیش آدلی معجزه دن
گؤزلریمده
دوروش آدلی طاقت دیزلرمده
شاکیرم تانریم!
براستی هم نگاه زیبای او، جهانبینی و گشادی دلش است که خوانندگانی را طلسم کرده است. در دل او رودی بجز محبت جاری نیست. دلش آتشکده محبت است و آتش عشق در آن سوزان و در گداز است:
بو اود یالنیز اورهکلر داغلاییردی
اوره ک یاندیقجا گؤزلر آغلاییردی
سو خاصیتده آتش سؤندورندی
بو آتشلن بولاقلار چاغلاییردی.
شاعر بدنبال عدالت است، شعرش را برای عدالت سروده است. او در حالیکه انسانها را به عدالت و محبت فرا میخواند برای مبارزه با بیعدالتی و ظلم نیز آماده میکند و روحیه مبارزه را نیز میآفریند:
قیام ائیله سن شانلی آزادلیغا
آچیقدیر زامان وارسا بابک یولو.
اگر کسدیلر بابکین قوللارین
سنین قوللارین اولدو بابک قولو.
او به بابکهای زمانه رو کرده و میخواهد مبارزه را تا پیروزی ادامه دهند:
ایشیقلیق دیاریندا سئیر ائیلهین
ارنلر، ایگیدلر، گؤزهللر هانی؟
ثمر یوخ قارانلیقدا آختارمادان
مگر بیر ده تکرار ائدهک دؤورانی!
و در نهایت در این راه باده کهن میخواهد تا آینه دل را با آن بشوید:
گتیر کؤهنه کوپدن مغان بادهسین،
اورهک آیناسین پاس – پاخیردان سیلک.
ایشیق یاردیم ائتسین ظفر یوللارین
بو ظلمت قارانلیقدا آیدین گؤرهک.
عباس بابایی با چهرهای مهربان، لبی خندان و صمیمیت انسانی با مردم برخورد میکرد. با کودکان کودک بود و با بزرگان بزرگ. همواره دغدغه خانواده داشت و پدری دلسوز و مهربان که لحظهای از فرزندانش غافل نشد. او نه تنها خواستار سربلندی فرزندانش بود بلکه برای هموطنانش نیز محبت پدری را داشت. درِ خانهاش به روی دوستان باز بود و خانه پر از صفایش همواره محل تجمع دوستانش بود. هر وقت به خانهاش میرفتی کمال مهماننوازی را نشان میداد، خود پذیرایی میکرد و با اخلاق نیک و صمیمیتش دوستان را مورد لطف قرار میداد.
او نگاهی زیبا به خلقت داشت و تنوع را میپسندید و مثال میآورد از گلها با همه رنگارنگیاش، تنوع پرندگان، تفاوتهای درختان تا نتیجه اصلی در پذیرش تفاوت انسانها را نشان دهد. و زیباست تعریف تنوع را از زبان او خواندن:
خلقتین دامنی پام – پاک دولودور
جور به جور گوللر ایله
یام – یاشیل اوتلار ایله
یاخشی چمنلیک لریله:
لاله نین اوچ پری وار
یاز گولونون یئددی پری
سوسنین یوز پری وار
سارماشیغین بیرجه پری
یاسمن سالخیمینین
سایقیما گلمزدی پری.
بئله گوللر، بو تفاوتلر ایله –
- نه گؤزل قونشودولار!
بیر بولاقدان سو ایچرکن
بیر گونشدن پای آلارکن
بیر چمنده بوی آتیرلار
یاناشیق بیر – بیرینه
خوش یاشاییرلار.
او تنوع پرندگان را نیز بسیار زیبا به تصویر میکشد:
ماوی گؤیلر دولودور
جور به جور قوشلار ایله
تلگراف سیملرینین اوستونده
سئرچهلر چؤرتا گئدیب،
قیرقی قیقاجه گلیب،
باشلاری نین اوستونده
قارقالار های باساراق سالمادادی
قار قار ایله.
بیر قاتار دورنا اوزاقلاشمادادی
ماوی گؤیلرده اوچان
منتظم صفلی قارانقوشلار ایله
چایلاغین دؤیرهورینده
حاجی لئیلک دولانیر
اوپ – اوزون قیشلار ایله
قیچی آلچاق سونا حیرتله باخیر
بلکه آلقیشلار ایله.
همانگونه تنوع درختان و گلها نیز میستاید:
جور به جور سایقیا گلمز شئیدن
خلقتین دامنی پام – پاک دولودی
نئچه مین جوردور آغاجلار؟
اوتلار؟
نئچه رنگده توخویور
باهارین قیزلاری
گؤی قورشاغینی؟
نئچه مین شکله دؤنور گؤیده
بولودلار سوروسو:
بیریسی یئپ – یئکه فیلجه
بیریسی فنجان جا!
شاعر این تنوع را یادآوری کرده و لذا به تفاوت انسانها نیز با احترام مینگرد و هرگونه تبعیض و نژادپرستی را نفی میکند و پیام خداوند را در این تنوع میبیند:
بو تفاوتلار
الوانلیقلار
یاشاییش قایناغیدی
تانرینین سئومهلی
آیتلری، پئیغاملاریدی
نه گؤزهل!
بلکه گؤزللیکلرین اصلا جانیدی
هامی بیر رنگده، بیر شکلده اولسایدی
اورهک پارتلاردی!!
دای گؤزهللیک قیراغین قاتلاردی!!
سؤیلر با چنین نگاه زیبایی به دنیا مینگرد. این تنوع را میپسندد و دل بدان میبندد. جهانبینی و اندیشههای شاعرانه او زیباست و نگاه اجتماعیاش نیز برخاسته از همین نگاه او به طبیعت نشآت گرفته است. با انتشار آخرین دفتر شعرش 'دئمه سم اؤللم' پنجرهای زیبا به روی خوانندگانش گشود. یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد!
* روزنامه صدای زنجان، محمدرضا کریمی، 1397،8،3.
3088/8068
کپی شد