اکنون الجولانی رهبر تحریر الشام که بر ویرانه های سوریه مسلط شده به صورت مدیریت شده توسط حامیان خود به اظهارنظرهای مخاطب پسند و امیدوار کننده می پردازد ولی معلوم نیست که واقعا سرانجام سوریه با همین اتحاد سرزمینی با رعایت حقوق قومیت های خود باقی خواهد ماند یا به جهنم تبدیل خواهد شد که بقیه کشورهای منطقه را نیز به آتش خواهد کشید.
محمد حسین بنی اسدی، کارشناس سیاست خارجی و دیپلمات بازنشسته در یادداشت اختصاصی برای جماران نوشت:
در سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۹ شمسی توفیق حاصل شد که در بلوک شرق سابق، دیکتاتوری کمونیسم و پرولتاریا را از نزدیک تجربه و آنچه را در کتب چپ زده زمان دانشجویی در تجلیل از سوسیالیسم خوانده بودم، عملا مشاهده کنم. البته مدح و قبح آن نظام در این مختصر نمی گنجد، از بد حادثه این سالها مصادف با شکستن صدای استبداد و استشمام رایحه خوش اراده ملت در خلاص شدن از این نظام های دیکتاتوری بود و سرعت سیر تحولات به اندازه ای بود که دیکتاتورها، مجال فکر کردن هم نمی یافتند.
به یاد دارم نیکولای چائوشسکو(۱۹۱۸-۱۹۸۹) دیکتاتور رومانی حتی مجال عوض کردن لباس خود در بازگشت از ایران را پیدا نکرد و با همان کلاه، پالتو و شالگردن به جوخه مرگ سپرده شد و قالیچه ای که در ایران به او هدیه شده بود نیز به تاراج رفت. بیچاره چائوشسکو که در بازگشت از سفر به ایران در بدو ورود به رومانی ابتدا فکر می کرد مردم با تجمع به استقبال او آمده اند. بر خلاف تصور ما دیکتاتورها آنقدر هم دانا نیستند که خیر و صلاح خود را بدانند و همیشه بر اسب مراد ناشی از جهالت توده ها سوار و با تازیانه قدرت به پیش می رانند و امان از آن روزی که این اسب چموش به پوشالی و تو خالی بودن دیکتاتور راکب پی ببرد .
آنچه که باعث شد این یادداشت را بنویسم، تحولات بلوک شرق بود که بوی فروپاشی کمونیسم و استبداد و خودکامگی به نیابت از خلق ها را به مشام متبادر می کرد. فراموش نمی کنم که در این کشورها بعضا رادیویی ساخت شوروی سابق وجود داشت که تنها یک موج داشت و استفاده کننده تنها حق کم و زیاد کردن صدای آن را داشت نه بیشتر(البته بعدها بلوک شرق هم اقدام به تولید رادیوهای چند موج کرد).
در حالی که مردم در بلوک شرق با ترس و لرز در حسرت داشتن وسایل الکتریکی ساخت ژاپن و غرب بودند افسوس می خوردند که چگونه آلمان غربی، اتریش، یونان و سایر کشورهای غربی از نعمت آزادی و توسعه برخوردارند و بلوک شرق در حصار و چنبره استبداد و خودکامگی کمونیسم اسیر شده است. در اثنای همین سالها بحث از فروپاشی دیوار آهنین و کمونیسم در جراید غربی و اندیشکده های این کشورها نیز باب شده بود و گویی فرصتی برای غرب پیش آمده که پیشانی دشمن دیرین خود را به خاک بمالد.
در این میان مطلبی از یکی از کارشناسان آمریکا به نام «گراهام فولر» خواندم دایر بر اینکه قومیت ها در جهان به دنبال تشکیل کشورهای ملی خود هستند و این کمربند تجزیه کشورها از اروپا تا چین و هند به صورت گام به گام ادامه خواهد یافت. به هر حال این روند تجزیه در یوگسلاوی سابق به صورت خشن و در چکسلواکی به صورت مسالمت آمیز اروپا را تحت تاثیر قرار داد و اتحاد شوروی را به ۱۵ کشور تقسیم کرد. پیش بینی می شد که این کمربند تجزیه، بلغارستان با ده در صد جمعیتترک تبار و ترکیه را در نوردد و به خاورمیانه برسد، اما به علت ادغام بلغارستان در اروپا و پیوستگی ترکیه با بلوک غرب و ناتو فعلا این دو کشور از دام تجزیه گریخته اند و از طرف دیگر روسیه نیز چنانچه دارای سلاحهسته ای نبود تا کنون به چند کشور تقسیم شده بود. اکنون به نظر می رسد کمربند تجزیه بعد از اینکه در قفقاز خودی نشان داد و گرجستان و ارمنستان را متاثر کرد فعلا در سوریه و عراق رحل اقامت افکنده تا اینکه سرانجام آن چه شود .
تحولات سوریه که منجر به سقوط بشار اسد شد چنانچه به فروپاشی جغرافیایی و جمعیتی سوریه منجر شود بدون شک تاثیر مشابهی بر عراق نیز بر جای خواهد گذاشت. آنچه که این روزها در سوریه شاهد آن هستیم خاطره سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶ را یادآوری می کند، با این تفاوت که بازیگران آن تنها انگلیس و فرانسه نیستند، بلکه ترکیه که در سایکس-پیکو قربانی اصلی بود، اکنون فرصت تاریخی برای بازیگری یافته تا حوزه نفوذ خود و اولویت های سیاسی- امنیتی خود را به کرسی بنشاند. علاوه بر ترکیه اکنون آمریکا، اتحادیه اروپا، عربستان، امارات، قطر، اردن و اسرائیل نیز بر نقشه و سفره چرب سوریه چنبره زده اند تا چه خوراکی عاید مردم سوریه شود .
اکنون الجولانی رهبر تحریر الشام که بر ویرانه های سوریه مسلط شده به صورت مدیریت شده توسط حامیان خود به اظهارنظرهای مخاطب پسند و امیدوار کننده می پردازد ولی معلوم نیست که واقعا سرانجام سوریه با همین اتحاد سرزمینی با رعایت حقوق قومیت های خود باقی خواهد ماند یا به جهنم تبدیل خواهد شد که بقیه کشورهای منطقه را نیز به آتش خواهد کشید. بی شک خاندانهای حاکم بر برخی کشورهای مسلمان به ویژه سه کشور لیبی، سوریه و عراق در تمام جنایتهایی که در این کشورها رخ داده و می دهد سهیم هستند، زیرا این دیکتاتورها طی چند دهه زمامداری، کوچکترین اقدامی در جهت ایجاد ساختارهای مدنی چون حزب و رسانه آزاد نکردند و گامی در جهت دموکراسی پارلمانی و احقاق حقوق مردم برنداشتند و هر کدام چون قذافی، صدام، بن علی، بشار اسد و غیره با نفرت و لعنت مردم مواجه و نام های ننگینی در تاریخ از خود برجای گذاشتند؛ بسوزند چوب درختان بی بر / سزا خود همین است مر بی بری را.
اکنون که نقشه و سفره چرب سوریه پهن شده، در نتیجه هر دستپختی توسط بازیگران که هرکدام ذائقه و اشتهای خود را دارند می تواند این کشور را در چارچوب نظم نوین خاورمیانه توسط آمریکا و اسرائیل آرام کند یا اینکه سوریه و عراق و سپس دیگر کشورهای منطقه را با آتش و خشم قومیت ها مواجه سازد.
به نظر می رسد نظم نوین مورد نظر، بر پایه نابودی توان نظامی و اقتصادی کشورهای منطقه است که بازسازی آنها رونق اقتصادی در کشورهای غربی را به دنبال خواهد داشت. امید است مسئولین جمهوری اسلامی ایران با بررسی دقیق تحولات میدانی، در یک حرکت سرنوشت ساز با تمرکز بر منافع ملی، ایجاد همبستگی و اتحاد ملی، رفع شکاف بین ملت و دولت و حاشیه پیرامون در داخل و همچنین سیاست عاقلانه و متوازن در جهان و رفع خصومت با کشورهای مهم غرب به ویژه امریکا و نهادهای اقتصادی و آژانس انرژی اتمی و غیره جایگاه واقعی ایران را به معرض نمایش بگذارند که در نتیجه این سیاست داهیانه، سایه شوم ناامنی و بی ثباتی و تهدید یکپارچگی کشور از ایران عزیز دور شود.
این نکته قابل توجه است که اتکا به هیچ کشوری نجات بخش نیست، بلکه تنها تکیه گاه، مردم و ملت ها هستند.
خداوند ایران را از جنگ، دروغ و قحطی در امان بدارد.