ایران در تعامل با سوریه و خاندان اسد در دوره قبل بیش از اینکه روند تحولات سوریه و همکاری با این کشور را چهارچوب سیاسی تعریف کند، به دلیل موقعیت این کشور و همجواری اش با اسرائیل، تحولات را از لنز نظامی دید که این سیاست جواب هم نداد.

نصرت الله تاجیک ، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن در یادداشت اختصاصی برای جماران می نویسد:  تن مجروح و روح آسیب دیده مردم سوریه آنقدر نحیف و رنجور است که سوریه نباید جنگ دیگری را تجربه کند. گذشته از اشتباهات حکومت سوریه متاسفانه جامعه بین المللی هم اهتمامی به التیام این جراحات نداشت لذا واگذاری مسالمت آمیز قدرت از سوی بشار اسد شرط لازم جلوگیری از این جنگ بود اما کافی نه.  شرط کافی، همزیستی قریب به یکصد و بیست گروه کوچک و بزرگ اسلحه بدست در این کشور به شدت متکثر قومی و نژادی است که هم جبر جغرافیا آنها را رها نکرده و هم چنین سابقه ای در مدارا نیز نداشته اند.  اگرچه هنوز در ابتدای بازی و تغییرات آینده هستیم اما کارتهای زیادی برای ادامه بازی در اختیار همه بازیگران است. اوضاع به شدت مبهم ، ژله ای و لرزان و هر آینده ای برای سوریه محتمل است.  اینکه ایران دوز دیپلماسی را در آستانه سقوط حکومت بشار اسد زیاد کرد جای خوشحالی دارد. باید منتظر بود و دید چگونه اهداف، منافع و سیاستهای متفاوت بازیگران داخلی و خارجی صحنه بازی را عوض خواهد کرد؟

درست است که اوضاع از منظری به ضرر ایران رقم خورده و در مقابل ، یک تهدید جدی برای اسراییل تبدیل به فرصت شد و این همه از تبعات پسا هفت اکتبر و دخالت بدون محاسبات استراتژیک ایران در این روند است اما درک هم میکنیم که فرق است بین عملیاتی که حماس در 7 اکتبر 2023 انجام داد و تبعات آن عملیات و در هیچ عملیاتی هم نمیتوان به تمامی جنبه های پیامدهای گوناگون آن پرداخت. چون عامل انسانی در تصمیمات دخیل است. مهمترین عامل دخیل در این مورد روحیات و ویژگیهای شخص نتانیاهو بود که بسیاری از بازی ها را بر هم زد و این نیاز به بررسی و مقاله جداگانه ای دارد.

 اما اگر قرار باشه با یک جمله نسبت ایران و اوضاع سوریه و مخصوصا سقوط حکومت بشار اسد را تعریف کنیم: ایران در تعامل با سوریه و خاندان اسد در دوره قبل بیش از اینکه روند تحولات سوریه و همکاری با این کشور را چهارچوب سیاسی تعریف کند، به دلیل موقعیت این کشور و همجواری اش با اسرائیل، تحولات را از لنز نظامی دید که این سیاست جواب هم نداد. اما برای ایران، سوریه و اسد مثل لب و دندان هستند، لب بود که دندان آمد. برای ایران و سرمایه گذاری اش ، سوریه مهم است و بشار اسد وسیله ای برای اجرای سیاستهایش بود. چه بسا ایران با درس گرفتن و پیدا کردن فرصت از درون تهدیدات بتواند در آینده کار را به دست دیپلماسی بسپرد تا با تفکر سیاسی بجای نظامی با سوریه تعامل سازنده داشته باشد. دیپلماتها در سیاست صبور هستند، سر گردنه کشتی نمیگیرند و تا قله درمورد کارتهای بازی خود فکر میکنند ، ناامیدی را بد و سم مهلک می دانند و از اشتباهات درس میگیرند،  ازجنگ روانی و روایتها نمیترسند و پاتک آنها را طراحی و اجرا میکنند و همانند آنچه در اقتصاد عمل میشود راههای سودآور کردن سرمایه گذاری را روزآمد و در این راه یارگیری میکنند.

تغییر حکومت و احتمالا تغییرات سرزمینی و تجزیه سوریه ، صرفا در ظرفیت منطقه نیست، اگر چه کارگزارش در منطقه باشد.  در منطقه هیچ قدرت و بازیگری امکانات مادی و معنوی و توان هماهنگ کردن این همه گروه معارض و مخالف با اهداف و وابستگی  های گوناگون را ندارد. عربستان اولویتش داخلی شده و گوشه عزلت اختیار کرده،  ترکیه توان اقتصادی لازم  و اسرائیل هم مشروعیت انجام آن را در اختیار ندارند.  روسیه رسما نگفت نمی خواهد بشار را حفظ کند یا به دلیل اولویتهایش که حل مساله اوکراین است، نمی تواند او را حفظ کند اما آیا ناچارا تن به معامله ای با آمریکا داده است؟

 به نظر می رسد این لشگر 40-50 هزار نفره با ‌‎پول اعراب، لجستیک ترکیه مانند دوران داعش واستراتژی اسرائیل و چتر حمایتی آمریکا تجهیز شده است.  البته قراین زیادی از نقش آمریکا در این ماجرا وجود دارد: پولیتیکو نوشته است که دولت بایدن در تلاش است تا در شش هفته باقیمانده به پیروزی هایی در خاورمیانه دست یابد. ترامپ هم دیروز گفت آمریکا نباید در سوریه دخالت کند. یعنی بدون دخالت آمریکا قرار است پیروزیهایی نصیب آمریکا شود.

اما از سوی دیگر غرب و امریکا گروههای اسلامگرای تند رو را به دلیل عدم تمرکز رهبریت و تکثر و تعدد گروهها و اهداف و منافع بازیگران، آنها را متحدی قابل اطمینان نمیبینند.  گسترده شدن حضور اسلامگراها و مخصوصا جایگزینی نیروهای تند رو آنها بجای حکومتهای موجود بعید است برای غرب راحت الحلقوم باشد. البته بعید نیست در قدم اول آمریکا هیئت تحریر الشام را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف ‌کند اما اولا این کمکی به برطرف کردن اختلافات داخلی حدود یکصد و بیست گروه نیست و ثانیا به راحتی قابل برگشت است. آنچه مهم است باقی ماندن سوریه به عنوان یک جبهه پر تنش با تاثیرات منطقه ای و بین المللی است که میتواند دردسر جدید برای کشورهای منطقه و غرب باشد. 

اسرائیل و غرب به اردوغان هم اعتماد ندارند چه رسد به گروهی که در لیست ترویسم غرب و سازمان ملل است. چه بسا غرب از این شرایط و فضا برای گذر از دوران تخریب به سازندگی استفاده ابزاری می کند و در مرحله بعد حکومت را به دست دیگران خواهد سپرد.  اما اینهم راه  ساده ای نیست و با مقاومت این گروهها روبرو خواهد شد. شاید اینگونه اقدامات وصله پینه ای برای جلوگیری از خلا قدرت در سوریه باشد که تحقق این خلا امری خطرناک است. زیرا تغییرات زیاد و چشمگیر می تواند به خلاء قدرت خطرناک منجر شود و در نهایت منجر به هرج و مرج و حتی خشونت بیشتر گردد که مانند ویروسی قابل انتقال است و آمریکا نمی تواند از پذیرش مسئولیت آن شانه خالی کند. درست است که بسیاری از مردم سوریه از رفتن اسد خوشحال هستند اما پاسخ به این سوال که در آینده چه رخ خواهد داد بسیار مهم است. همه مشکلات هم به هیات تحریر الشام که ریشه در القاعده و گذشته خشونت آمیز دارد، باز نمی گردد.  آنها سال های گذشته را صرف تلاش برای تغییر نام خود به عنوان یک نیروی ملی گرا کرده اند و پیام های اخیر آنها لحنی دیپلماتیک و آشتی جویانه دارد، اما هم بسیاری این تغییر رویه را باور نکرده اند و هم سایر گروهها و تعدد آنها  اوضاع را پیچیده و دسترسی به ثبات و امنیت را کمی سخت می کند.

اگرچه شایع شده که روسیه پشت اسد را خالی کرد اما او پیشنهادات دیگر هم داشت ولی این بار خود بشار هم نمیخواست به هر قیمتی بماند و بجنگد. او تصمیم گرفت قدرت را مسالمت آمیز واگذار کند تا شاید بعدا با درخواست مردم بازگردد. جدای از این احتمال هر چند کم و اینکه اصولا سیاستها نباید بر مبنای افراد طراحی و اجرا شوند و گذشته از اینکه شایعاتی هم در زمینه تماسهای ایران و هیات گروه تحریر الشام وجود دارد که تعهداتی درباره حفاظت از شیعیان و اماکن مذهبی از آنها گرفته شده و در مقابل نیز ایران متعهد شده نیروهایش با تحریرالشام وارد جنگ نشوند ، اقای ابو محمد الجولانی در مصاحبه با سی ان ان اعلام کرده که آمادگی دارد با ایران تعامل راهبردی داشته باشد و از سوی دیگر وزارت امور خارجه کشورمان نیز اعلام کرده به انتخاب مردم سوریه احترام میگذارد. این چهارچوب خوبی برای همکاری دیپلماتیک دو کشور در آینده است به شرطی که هم بازیگران خارجی بگذارند و هم بازیگران داخلی بتوانند همدیگر را تحمل کنند.  در هر دوی این موارد شک دارم ولی در این شک ندارم که با اقداماتی که اسرائیل در این دو روز انجام داده اعم از اشغال بخشی از جبل شیخ در جولان، یا بمباران دمشق و هدف قرار دادن هواپیماهای سوریه روی زمین و فرصت طلبی و سوء استفاده از این شرایط سوریه،  استراتژی بجا گذاشتن زمین سوخته و کلنگی کردن آن را آغاز کرده است.  حالا باید دید اعراب حساسیتی از خود نشان میدهند یا نوبت به اولیاء چو رسید آسمان تپید؟! احتمالا و قاعدتا ایران باید به این رسیده باشد که برای کسی بمیرد که برایش تب کند، انشاالله!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.