پایگاه خبری جماران – سارا معصومی: تداوم جنگ اسرائیل در نوار غزه، توسعه دامنه این جنگ به لبنان، تبادل آتش مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل و نگرانی کشورهای منطقه از گرفتار شدن در جنگی گسترده یک سال پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ و حمله حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطینی به خاک سرزمین های اشغالی به انگیزه هایی قوی برای آغاز یک تور منطقه ای نسبتا طولانی مدت توسط سیدعباس عراقچی وزیر خارجه ایران تبدیل شدند. وزیر خارجه ایران از هفته اول مهرماه تاکنون به یازده کشور منطقه سفر کرده است. در جریان این تور منطقه ای، مصر پس از ۱۲ سال میزبان وزیر خارجه ایران بود. دیدار سیدعباس عراقچی با رئیس جمهور و وزیر خارجه مصر که پس از آن با دیدار روسای جمهور ایران و مصر در حاشیه نشست بریکس در کازان روسیه تکمیل شد، خبر از دور جدیدی از تلاش تهران و قاهره برای عادی سازی رابطه دارد.
محمد محسن أبو النور، کارشناس مصری و رئیس انجمن عربی تحلیل سیاست ایران "افایب" و دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکترا در مسائل ایران از دانشگاه الازهر در پاسخ مکتوب به پرسش های جماران از چرایی اهمیت این سفر و اراده سیاسی شکل گرفته در تهران و قاهره برای پایان دادن به سکون چند دهه ای در روابط دوجانبه گفته است:
سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به مصر و دیدارهای او با مقامات ارشد این کشور پس از سالها سردی در روابط دوجانبه دو کشور انجام شد. اهمیت این سفر در این وضعیت خاص که منطقه در آن به سر میبرد را در چه می دانید؟
به نظر من، بازدید مهمی که دکتر عباس عراقچی از قاهره داشت و ملاقاتهای او با رئیسجمهور مصر، عبدالفتاح سیسی و وزیر خارجه، دکتر بدر عبدالعاطی و همچنین گشتوگذار او در مکانهای تاریخی و مردمی در قلب قاهره و صرف یک وعده غذای محلی در مرکز پایتخت، به چند دلیل از اهمیت خاص برخوردار است که میتوان آنها را در هفت نکته زیر خلاصه کرد:
۱. اهمیت مصر و ایران به عنوان دو قدرت منطقهای مستحکم در جغرافیای خاورمیانه که از مهمترین موازین ثبات و صلح و امنیت منطقهای به شمار میروند، بهویژه در شرایطی که منطقه در یکی از خطرناکترین مراحل خود قرار دارد و دامنه جنگهای منطقهای بین اسرائیل و چندین کشور عربی و اسلامی گسترش یافته است.
۲. جایگاه بالایی که مصر در نگاه ایرانی ها دارد و اهمیتی که مصری ها برای ایران در نظر دارند، هر دو کشور را به این نتیجه رسانده که بدون توافق مصر و ایران در پروندههای مرتبط نمیتوان جنگی را پایان داد یا صلحی را برقرار ساخت.
۳. چند پرونده حساس که برای دو کشور بزرگ منطقه اهمیت دارد، عبارتند از شامل وضعیت نوار غزه، طوفان الاقصی، تجاوزات اسرائیل علیه غیرنظامیان در سرزمینهای اشغالی فلسطینی، نقش محوری مصر در پرونده نزاع عربی-اسرائیلی در طول تاریخ معاصر، بهویژه در شرایط کنونی که روابط مصری-اسرائیلی در یکی از پرتنشترین دورانها پس از امضای توافق صلح کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ قرار دارد.
۴. تجاوزات اسرائیل به لبنان، ترور رهبران حزبالله، حمله اسرائیل به نیروهای حافظ صلح بینالمللی یونفیل در جنوب لبنان و نقض قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل توسط اسرائیل و تمایل مصر و ایران برای توقف جنگ اسرائیل علیه لبنان.
۵. امنیت دریای سرخ و تأمین مسیرهای دریایی از و به کانال سوئز که پس از حملات مکرر حوثیها به کشتیهای اسرائیلی در جنوب دریای سرخ مصر تقریباً نیمی از درآمد خود را از دست داده و تمایل مصر و ایران برای رسیدن به نقاط توافق حول ضرورت دستیابی به آتشبس جامع در تمامی عرصههای درگیری در خاورمیانه.
۶. روابط مصر-ایران در سطح دوجانبه که هر دو کشور تمایل دارند روابط قطع شده خود را از سر بگیرند اما با جستجوی فرصتهای بیشتر برای نزدیکی و رفع نقاط اختلاف و هماهنگی بین قاهره و تهران در پروندههای بینالمللی بزرگ، از جمله عضویت دو کشور در گروه بریکس. برهمین مبنا روسای جمهور مصر و ایران برای در کازان روسیه دیدار کردند.
۷. امکان وقوع جنگ شدید بین تلآویو و تهران در شرایطی که احتمال حمله نظامی تخریبی اسرائیل به ایران وجود دارد، بهویژه پس از عملیات وعده صادق دو که از ایران در شب اول اکتبر ۲۰۲۴ آغاز شد و نیروی هوایی ایران آسمان اسرائیل را با حدود ۲۰۰ موشک بالستیک هدف قرار داد. این سفر نشان میدهد که تهران میخواست موضع حمایتی مصر را نسبت به خط سیاسی و نظامی خود در جنگ علیه اسرائیل و مقابله با هرگونه تجاوز احتمالی از سوی رژیم اشغالگر به دست آورد.
آیا نظام سیاسی حاکم در مصر اراده سیاسی برای عادیسازی روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران دارد؟ اگر پاسخ شما بله است، چرا قاهره در این زمان خاص چنین تصمیمی گرفته است؟
البته که مصر در شرایط کنونی تمایل جدی به ازسرگیری روابط قطع شده با ایران دارد. دلیل این امر به تغییر لحن تهران نسبت به مسائل سیاسی قاهره، بهویژه مشکلات داخلی مانند رابطه بین جماعت اخوان المسلمین و جامعه مصر برمیگردد. جماعت اخوان المسلمین سالهاست که با مردم و دولت مصر دشمنی کرده و در سال ۲۰۱۳ تهران موضع حمایتی از اخوان گرفته بود، اما اکنون متوجه شده که منافع سیاسی مستقیمش با مصر ایجاب میکند که از حمایت از جماعت اخوان دست بردارد و دست همکاری به سمت قاهره دراز کند. همچنین چالشهای مشترک زیادی در سطوح امنیتی و سیاسی وجود دارد که تنها از طریق همکاری و هماهنگی نزدیک بین تهران و قاهره قابل حل است.
دیدار وزیر امور خارجه ایران از مصر با استقبال زیادی در داخل ایران روبرو شد، اما واقعیت این است که چالشهای زیادی در مسیر عادیسازی روابط بین دو کشور وجود دارد. به نظر شما مهمترین این چالشها چیست؟
البته چالشهای زیادی وجود دارد که روند بازگشت روابط بین مصر و ایران را سخت میکند، از جمله اختلاف دیدگاههای دو کشور در زمینه برخی مسائل منطقهای. به عنوان مثال، در مورد مناقشه عربی-اسرائیلی و حقوق تاریخی و سیاسی مردم فلسطین. کافی است بدانیم که مصر به اصل حل دو دولتی بر اساس مرزهای چهارم ژوئن ۱۹۶۷ اعتقاد دارد، در حالی که ایران همچنان این راهحل را رد کرده و خواستار ایجاد یک دولت ملی واحد است که همه ادیان و اقوام را در بر بگیرد، که از نظر قاهره قابل تحقق نیست. همچنین، بسیاری از پروندههای امنیتی و دیپلماتیک هنوز هم محل اختلاف هستند، از جمله مسئله نامگذاری یک خیابان مشهور در مرکز تهران به نام "خالد اسلامبولی"، که مجرم محکوم به اعدام در پرونده ترور رئیسجمهور محمد انور سادات است. اکثریت قاطع مردم مصر معتقدند که او تنها رهبر عرب و مسلمان بود که با اسرائیل جنگید و بر آن پیروز شد و تمام خاک وطنش را با جنگ و صلح توامان بازگرداند.
آیا ممکن است ایالات متحده و رابطه خاص آن با دولت مصر یکی از موانع بازگشت روابط بین مصر و ایران باشد؟ آیا دولت مصر توانایی مدیریت این عامل سوم را دارد؟
در گذشته، ایالات متحده یکی از موانع اصلی در مسیر بازگشت روابط مصر و ایران بود، اما بعد از دو انقلاب ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ در مصر و شکلگیری نظام جدید به رهبری رئیسجمهور عبدالفتاح السیسی، که فردی قوی و حکیم است، مصر دیگر بهطور کامل مانند دوران رئیسجمهور حسنی مبارک به ایالات متحده وابسته نیست. بلکه سیاست تنوع روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی با غرب و شرق را در پیش گرفته است. بنابراین، مصر برای اولین بار از زمان سادات از وابستگی به واشنگتن رهایی یافته و سیاستهای خارجیاش کاملاً مستقل شده است. همه دیدند که وزیر امور خارجه مصر چندین بار به تهران سفر کرده و رهبران مصر و ایران در ریاض و کازان ملاقات کردهاند. بنابراین میتوان با اطمینان گفت که مصر کاملاً از نقش و سلطه طرف سوم که همواره سعی در ممانعت از بازگشت روابط مصر و ایران داشت، رها شده است. اکنون مصر تنها باید به منافع ملی خالص خود با ایران پرداخته و تهران هم باید مطالبه هاو ملاحظه های مصر را در نظر بگیرد تا روند عادیسازی روابط تسریع شود. ایران می تواند از فرصت به وجود آمده در دوره ریاست جمهوری عبدالفتاح السیسی برای بهبود روابط با قاهره بهرهبرداری کند.
فکر میکنید که جنگ در غزه و انگیزه مشترک برای پایان دادن به آن میتواند محرکی برای همکاری بین ایران و مصر باشد؟
از نظر من، جنگ تجاوزکارانه اسرائیل علیه غزه مهمترین محرک برای همکاری بین مصر و ایران در این لحظه تاریخی است. قاهره و تهران در سمت درست تاریخ ایستاده اند و از حقوق تاریخی مردم فلسطین در برابر دشمن اشغالگر اسرائیلی حمایت کردهاند. همچنین، روابط جداگانه قاهره و تهران با گروههای مقاومت مسلح در غزه یعنی کتائب عزالدین القسام و سرایا القدس، نیاز بیشتری به هماهنگی امنیتی و سیاسی مشترک برای رسیدن به آتشبس کامل و ورود کمکهای انسانی و امدادی به غزه و همچنین انجام معاملهای درباره گروگانها و زندانیان از هر دو طرف را تضمین میکند. این امر میتواند نقشه نتانیاهو را که به دنبال ایجاد یک خاورمیانه جدید است که در آن اسرائیل تنها قدرت کنترلکننده امور ژئو استراتژیک منطقه باشد، ناکام بگذارد.
افکار عمومی مصر به اولین سفر وزیر امور خارجه ایران و تلاشهای دو کشور برای عادیسازی روابط سیاسی چگونه نگاه میکند؟ آیا از آن استقبال میشود؟
مطمئناً افکار عمومی مصر از سفر دکتر عراقچی به مصر بسیار استقبال کرده است، زیرا این اولین سفر وزیر امور خارجه ایران به قاهره از زمان سفر دکتر علیاکبر صالحی در سال ۲۰۱۳ است. مردم مصر با احترام و ارادت زیادی به مردم ایران که دارای تاریخ غنی و فرهنگ و تمدن والایی هستند، نگاه میکنند. آنها به خوبی از جایگاه ملت ایرانی در تاریخ بشری و به ویژه در تاریخ اسلامی آگاهند، جایی که این ملت صحابی بزرگ سلمان فارسی را پرورش داده و تقریباً اکثر علمای تاثیرگذار اسلام را که احادیث نبوی را ثبت کرده و در ترجمههای مختلف از زبانهای دنیا به عربی و فارسی کمک کردهاند، پرورش داده است. علاوه بر این، مردم مصر میدانند که هر گونه نزدیکی بین قدرتهای اسلامی در خاورمیانه، یعنی قاهره، تهران و آنکارا، منجر به تقویت مواضع این پایتختها در برابر چالشهای ناشی از فعالیت های تل آویو و نقشه های کشورهای عضو ناتو به طور عام خواهد شد.