پایگاه خبری جماران – سارا معصومی: بیش از هشت ماه از آغاز جنگ غزه می گذرد و همزمان با افزایش حملات بی امان رژیم اسرائیل به رفح، آخرین پناهگاه آوارگان فلسطینی محصور در این منطقه، اعتراض ها و انتقادها به ادامه این جنگ و تداوم کمک های تسلیحاتی برخی کشورهای غربی به اسرائیل ادامه دارد. اصرار بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل برای با خاک یکسان کردن نوار غزه به بهانه پایان دادن به عمر حماس به شکل گیری بی سابقه ترین اجماع در افکار عمومی جهان علیه اسرائیل منتهی شده است. همزمان پرونده ها و دستورهای قضائی کم سابقه ای نیز در دیوان بین المللی کیفری و دیوان بین المللی دادگستری علیه مقام های ارشد اسرائیل به شمول نخست وزیر و وزیر دفاع تشکیل و صادر شده است.
با حمید رضا دهقانی پوده، سفیر سابق ایران در قطر که سابقه سالها کار حوزه منطقه غرب آسیا وزارت خارجه را دارد، درباره تأثیر این آگاهی عمومی در سطح جهانی بر پرونده فلسطین، تغییر معادله های منطقه ای در نتیجه آن و همچنین نقش پررنگی که شبکه خبری الجزیره در کمک به این آگاهی بخشی عمومی ایفا کرد، گفت و گو کردیم.
در بیش از شش ماه گذشته از آغاز جنگ در غزه ما به شکل بی سابقه ای شاهد واکنش افکار عمومی در سطح جهانی به جنایت های رخ داده در نوار غزه از سوی رژیم اسرائیل بوده ایم. از اعتراض های دانشجویی در دانشگاه های کشورهای غربی تا معترضانی که خیابان های پایتخت های کشورهای اروپایی را ترک نمی کنند. فکر می کنید شکل گیری چنین فضایی در سطح جهانی تا چه اندازه می تواند بر سیاستگذاران غربی در مسئله فلسطین فشار وارد کرده و این پرونده را در راستای منافع فلسطینی ها به حرکت درآورد؟
بنای رژیم صهیونیستی بر پایه یک جعل تاریخی درباره مظلومیت صهیونیست ها استوار بوده است. البته ما آسیب رساندن به یهودی ها را از سوی اروپایی ها انکار نمی کنیم، اما اینکه رژیم صهیونیستی بر استناد آن سابقه تاریخی برای یهودیان در اروپا، نسبت به مردم فلسطین ظلم روا دارد و سرزمین آنها را اشغال و آنها را آواره کند و کشتار دسته جمعی و نسل کشی به راه بیندازد، غیر قابل قبول است و یک جعل تاریخی هم محسوب می شود.
واکنش تاریخی مردم جهان و به ویژه در آمریکا و اروپا، این جعل تاریخی «مظلومیت اسرائیلی ها» را کنار زد و پرده از این دروغ آشکار که «من نماینده یهودیانی هستم که به آنها ظلم شده»، برداشت. وضعیت جنایت های رژیم صهیونیستی در حق مردم فلسطین، یک آگاهی عمومی در سطح جهانی ایجاد کرده است. به نظر من یکی از اساسی ترین بندهایی که در سلسله پیروزی مردم فلسطین می توانیم به آن اشاره کنیم، آگاهی عمومی و جهانی نسبت به مظلومیت ملت مقاوم فلسطین و ماهییت جنایتکارانه رژیم صهیونیستی است. این آگاهی بخشی عمومی یکی از بزرگترین دستاوردهای ملت فلسطین در طول این سالها است. شاید برخی بتوانند در سایر دستاوردهای ملت فلسطین در این سالها تردید کنند، اما در این مورد بی شک، تردید ممکن نیست. آگاه بخشی به افکار عمومی و نسل جوان در دنیا، ثمره خون شهدای فلسطین است. شاید بتوان گفت که بیش از 30 هزار شهیدی که مردم غزه تقدیم کردند، شهدای آگاهی بخشی برای جهانیان درباره ماهیت ظالمانه و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی است.
مسأله فلسطین در افکار عمومی داخل ایران با واکنش های متفاوتی رو به رو بوده است. شما به آگاهی سازی عمومی به عنوان یکی از دستاوردهای این مقاومت در غزه اشاره کردید، اما برخی با اشاره به تعداد بالای شهدا و ویرانی تقریبا کامل غزه این پرسش را مطرح می کنند که آیا حماس در 7 اکتبر پیش بینی چنین واکنشی را نمی کرد؟ به زبان ساده تر آیا هزینه این عملیات برای فلسطینی ها بیش از دستاوردهای آن نبوده است؟
قطعا آگاهی عمومی یکی از دستاوردها این عملیات و بویژه عکس العمل جنایتکارانه اسرائیل بدان است. اما در مورد تلفات انسانی بسیار بالای فلسطینی های بی گناه غزه، باید گفت: زمانی شما در فضای آرام در کشورتان نشسته اید و مشکلی با همسایه خود دارید و مثلا تعدادی اسیر نزد این کشور دارید و تلاش می کنید با کم هزینه ترین روش ها حق خود مسترد کنید. اما زمانی شما در یک منطقه بسیار محدود ۳۶۴ کیلومتر مربعی و با جمعیت دو میلیون و سیصد هزار نفری و محاصره از زمین و دریا و هوا قرار دارید و به هیچ وجه، امکان دریافت کمک ندارید و با یک مرگ خاموش و تدریجی مواجه هستید.
غزه از منظر حقوق بین الملل، همچنان یک سرزمین اشغالی محسوب می شود. آریل شارون نخست وزیر اسرائیل در سال ۲۰۰۵ از درون غزه عقب نشینی کرد و سالهاست هیچ اسرائیلی در درون غزه وجود ندارد. اما وقتی سرزمینی همچون غزه از زمین، هوا و دریا توسط اسرائیل محاصره شده و اشغالگر، کنترل موثری بر آن دارد، این منطقه، همچنان اشغالی محسوب می شود.
در چنین شرایطی، مردم محاصره شده و گرفتار شده در منطقه محصور غزه، حق دارند از خود دفاع کند و اشغالگر حق ندارد به اصل دفاع مشروع استاند کند. همچنین عملیات دفاعی مردم و مقاومت مشمول حساب و کتاب های یک جنگ معمول میان دو همسایه نیست. مجموعه ای که در داخل غزه علیه اشغالگر اقدام کرد، مجموعه مقاومت، چریکی، محدود و کوچک بود. غزه منطقه کوچکی است و جمعیت محدودی هم دارد و این گروه مقاومت هم در مقایسه با ارتش های تعریف شده سایر کشورها، بسیار کوچک است و امکانات دفاعی محدودی دارد.
این جمعیت محصور، بین مرگ خاموش و تدریجی از یکسو و مرگ در حین دفاع از خود و گشودن راهی برای برون رفت از وضعیت بغرنج و غیر انسانی از سوی دیگر، راه دیگری نداشت و به ناچار راه حل دوم را انتخاب کرد.
شاید پرسشی که در این چندماه، مطرح شده که آیا رهبرات حماس سیاسی و نظامی حماس از عکس العمل رژیم صهیونیستی خبر داشته اند و باز هم به این عملیات دست زده اند یا خیر. به نظر می رسد این سوال را رهبران حماس پاسخ دهند. شاید علت این پرسش به نقل قولی بازگردد که پس از جنگ ۳۳ روزه از آقای سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان نقل شد. بهتر است این سوال از رهبران مقاومت و بویژه مسئولان سیاسی و نظامی حماس پرسیده شود.
به هرحال به نظر می رسد که نباید هدف حماس از عملیات هفت اکتبر را صرفا دریافت مابه ازایی برای آزادی 11 هزار اسیر فلسطینی دانست. بلکه باید گفت ملت مظلوم فلسطین در غزه، در حال مبارزه با گرسنگی و محاصره و دست و پنجه نرم کردن با مرگ تدرجی بودند. آنها آن مرگ تدریجی را به یک قیام و فریاد تبدیل کردند.
در قرآن کریم آیه ای داریم که خدای مهربان می فرماید : لا یحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم. ( خدا دوست ندارد کسی صدای خود را به بدی بلند کند؛ مگر آن کس که مورد ظلم و ستم واقع شده باشد. ) این عبارتی نمادین است و اصل موضوع این است که اگر چه خداوند دوست ندارد فردی اقدامی را انجام دهد که در وضعیت عادی آن اقدام چندان پسندیده نیست اما مجوز چنین اقدامی را برای مظلوم صادر کرده است. خداوند برای مظلوم چند مجوز صادر کرده و یکی دیگر از آنها کمک طلبیدن از غیر است و می گوید که کسی که مظلوم واقع شده حق دارد از دیگران کمک طلب کند.
به نظر من، فلسطینی ها، در چارچوب تلاش برای به گوش جهانیان رساندن فریاد مظلومیت خود، دست به این اقدام زدند. طبیعی است که نباید در این عملیات، حساب سود و زیان مالی را مطرح کنیم. طبیعی است که رساندن صدای مظلومیت و شکستن افسانه شکست ناپذیری و افشای دروغ بزرگ حقانیت اسرائیل در دفاع مشروع، و پرده برانداختن از ماهیت جنایتکارانه اسرائیل، با وحشی گری این رژیم مواجه می شود و هزینه های بسیار زیادی را به ملت مظلوم فلسطین تحمیل می کند و از این حیث باید گفت فلسطینی ها اگر در حجم عکس العمل جنایتکارانه اسرائیل تردید داشتند، در اصل جنایتکاری آن تردید نداشته اند.
در روزهای اخیر، مراکز ذی ربط دولت خودگردان فلسطینی آماری از وضعیت جمعیت و شهدای فلسطینی ارائه کرده بود که قابل توجه است: از زمان اشغال فلسطین در 1948 تاکنون 134 هزار فلسطینی شهید شده اند. از این تعداد اگر 34 هزار شهید هم نتیجه عملیات اخیر باشد، 100 هزار نفر قبل از این دوره به شهادت رسیده اند. این شهدا فقط نتیجه عملیات های حماس نبوده اند چرا که حماس در سال 1987 متولد شده است. تنها کسی که باید پاسخگوی این وضعیت باشد، رژیم صهیونیستی و طرفداران آن هستند.
تا پیش از این عملیات ما شاهد پیشبرد روند عادی سازی رابطه میان اسرائیل و کشورهای عربی بدون در نظر داشتن ضرورت کشور مستقل فلسطین بودیم. آیا عملیات 7 اکتبر می تواند به شکل گیری فضایی کمک کند که در آن سایرین بخصوص ایالات متحده ضرورت شکل گیری کشور مستقل فلسطین را بیشتر احساس کرده و در این مسیر گام بردارند؟
از ابتدای طرح موضوع فلسطین طرح دو دولت هم مطرح بوده است. از ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ که قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی به نام قطعنامه تقسیم تصویب شد و حتی قبل از آن، تا امروز بنا بوده است که در بخشی از این سرزمین دولت یهودی تشکیل شود و در بخش دیگری هم دولت عربی اعم از مسلمان و مسیحی تشکیل شود.
رژیم صهیونیستی همچنان که از آن روز تا به امروز به این قطعنامه و قطعنامه 194 درباره بازگشت آوارگان، عمل نکرده در آینده هم به اختصاص بخشی از سرزمین فلسطین برای تشکیل دولت فلسطین رضایت نخواهد داد. حتی به عقب نشینی از ۲۲ درصد سرزمین های اشغالی در سال ۱۹۶۷ و برپایی دولت در این محدوده نیز رضایت نخواهد داد. قطعنامه های ۱۸۱ و ۱۹۴ مجمع عمومی، قطعنامه هایی بود که اجرای آن شرط پذیرش اسرائیل به عنوان عضو سازمان ملل بود. مفاد قطعنامه ای که به عنوان عضو سازمان ملل پذیرفته شد.
قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد، اسرائیل را موظف می کند در اسرع وقت نیروهای نظامی خود را از مناطق اشغالی جنگ ژوئن ۱۹۶۷ خارج کند. حامیان اسرائیل از ابتدا با حیله های مختلف تلاش کردند که متن این قطعنامه را به گونه ای تنظیم کنند تا راه فراری برای خود باقی بگذارند و به رغم نادرستی این استدلال به این قطعنامه عمل نکردند. آنها تا به امروز تلاش می کنند کرانه باختری، قدس شرقی و نوار غزه را به فلسطینی ها و جولان را به سوزی ها بازنگردانند.
دهها بلکه صدها قطعنامه توسط سازمان ملل به شمول مجمع عمومی و شورای امنیت و سایر نهادهای بین المللی وابسته به سازمان ملل صادر شده و در همه آنها به نقض قواعد بین الملل توسط اسرائیل تاکید شده اما اسرائیل به هیچکدام توجهی نکرده است. اسرائیلی ها در طول سالهای اشغال، اقدام هایی برخلاف روند مطلوب این قطعنامه ها انجام داده اند. مثلا در کرانه باختری شهرک سازی کردند و در نوار غزه هم ۱۷ شهرک ساخته بودند که در سال ۲۰۰۵ برداشتند. اکنون بیش از نیم میلیون نفر از شهرک نشین ها داخل کرانه باختری هستند و این در حالی است که این مناطق به اعتراف همه دولتها و از جمله آمریکا، مناطق اشغالی محسوب میشود.
آمریکا در دوره دونالد ترامپ، قانونی که در سال 1995 برای انتقال سفارتخانه آمریکا به قدس تصویب شده بود را اجرایی کرد. این در حالی بود که همه روسای جمهور امریکا از 1998 به بعد با این انتقال، مخالفت کرده بودند و اجرای شدن آن را به تاخیر می انداختند.
آمریکا با این اقدام، نخست، قدس را به عنوان یک مجموعه واحد شناخت در حالی که براساس قطعنامه های سازمان ملل ، غرب و شرق قدس دو ماهیت کاملا جدا دارند. دوم اینکه قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد و سومین نکته هم اینکه سفارت امریکا را به قدس منتقل کرد. تمام این اقدام ها، در قالب نقض آشکار مفاد قطعنامه های سازمان ملل و روندی که برای رسیدن به صلح مشخص شده بود، انجام شد.
در اسرائیل قانونی تصویب شده دال بر ضرورت ماهیت یهودی دولت اسرائیل. این به چه معنا است؟ یعنی ما نه تنها کشور مستقل فلسطین را به رسمیت نمی شناسیم و طرح دو دولت را قبول نداریم بلکه مجموعه ای که در داخل سرزمین های ۱۹۴۸ هستند را هم نادیده می گیریم چرا که ۲۰ درصد از این جمعیت عرب های فلسطینی هستند. اسرائیلی ها همین تعداد را هم به عنوان شهروند قبول ندارند. ماهیت یهودی دولت به این معنا است که دولت باید کاملا یهودی باشد.
به نظر من، بعد از عملیات ۷ اکتبر که مورد اشاره شما در سوال بود، تلاش ها برای پیشبرد راهکار دو دولتی گسترش پیدا خواهد کرد اما به نتیجه نخواهد رسید.
به عنوان نمونه قطعنامه ای که چندی پیش از سوی مجمع عمومی صادر شد و در آن به شورای امنیت توصیه شد که عضویت فلسطین در سازمان ملل را بپذیرد، نشان می دهد که نه تنها در سطح افکار عمومی ملت ها، بلکه در سطح دولت ها نیز شاهد نوعی تغییر نگرش، به نفع موضوع فلسطین، هستیم.
این تلاش ها گسترده تر خواهند شد اما من با تندروی که از رژیم صهیونیستی سراغ دارم می گویم که بعید است که اسرائیلی ها بدون فشار بین المللی در این مسیر قدم بگذارند. بزرگترین مخالف طرح دو دولت و یا دولت فلسطینی، خود رژیم صهیونیستی است.
بنابراین، فکر می کنید که در توافق عادی سازی میان اسرائیل و عربستان سعودی که اخیرا ایالات متحده با جدیت پیگیری می کند هم وعده تشکیل کشور مستقل فلسطین یک فریب بوده و در میدان از قابلیت اجرایی برخوردار نیست؟
ممکن است امریکایی ها دولت های اسلامی را فریب بدهند و به جای پذیرش دولت فلسطینی و یا پذیرش دو دولت، «وعده پذیرش دولت» و قرار گرفتن در این مسیر را به جای اجرایی کردن طرح دو دولت بدهند. ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی در دوره ولیعهدی، در سال ۲۰۰۲، طرحی را به نام ابتکار صلح عربی به سران عرب در بیروت ارائه کرد و آنها این طرح را تصویب کردند. مفاد این طرح این بود که اگر اسرائیل به مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ بازگردد، ما رابطه خود را با اسرائیل عادی خواهیم کرد. خلاصه این طرح این بود : پذیرش دولت فلسطین در چارچوب مرزهای ۱۹۶۷. در آن مقطع آریل شارون این موضوع را نپذیرفت و ۱۴ اصلاحیه به این طرح وارد کرد. در واقع اسرائیل قصد پذیرش چنین چیزی را نداشته و ندارد.
صهیونیست ها برخی دیدگاه های توراتی دارند مبنی بر اینکه کرانه باختری، سرزمین یهودا و سامرا است و سرزمین موعود است و متعلق به قوم یهود است و بنابراین قابل عقب نشینی نیست. توافق اسلو، که صرفا یک سری وعده هایی را در این رابطه شامل می شد، با مخالفت سرسختانه صهیونیست ها روبه رو شد و به ترور اسحاق رابین منتهی شد.
البته ممکن است، تاسیس دولت فلسطینی و یا پذیرش طرح دو دولت، جای خود را به التزام به طرح دو دولت و یا پذیرفتن طرح دو دولت در آینده بدهد و نه عملیاتی کردن آن.
در شرایط پس از جنگ غزه و خشم عمومی در جهان عرب، افکار عمومی عربستان سعودی با چنین اقدامی از سوی حاکمان این کشور موافقت خواهند کرد؟
این برای عربستان سخت خواهد بود.
حتی در ازای امتیازهای امنیتی که از ایالات متحده دریافت خواهد کرد؟
واگذاری برخی امتیازات به عربستان سعودی برای آمریکا آسان نخواهد بود. مطالبه های عربستان چه در حوزه اتمی و چه در بحث هواپیماهای اف 35 و چه در مورد تضمین امنیتی همه سخت هستند.
اخیرا شاهد حمله رژیم اسرائیل به مقر دیپلماتیک ایران در سوریه و پاسخ نظامی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل به شکل مستقیم بودیم. پس از این پاسخ گفته شد که اسرائیل نیز عملیاتی محدود در اصفهان انجام داده است. شاید بدون اغراق بتوان گفت که حاشیه های سیاسی و رسانه ای که این حمله و پاسخ ها ایجاد کرد کم از فضای به وجود آمده در هفت اکتبر نبود. بسیاری از کارشناسان معتقدند که تهران و تل آویو سطح درگیری را پس از بیش از چهار دهه تخاصم تغییر داده و به آستانه جدید و البته خطرناکی رساندند. فکر می کنید دو طرف به جنگ مستقیم نزدیک تر شدند و یا با به چشم دیدن تبعات آن که یکی از آنها گسترش جنگ در منطقه است اتفاقا بازدارندگی خود را هر کدام به شکلی و در سطحی احیا کرده و به جنگ در سایه بازمی گردند؟
عملیات وعده صادق در احیاء بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران موفق بوده و از نوع عکس العملی که اسرائیلی ها انجام دادند مشخص شد که عملیات وعده صادق چه تأثیری داشته است. بنابراین، می توانم بگویم که تا اطلاع ثانوی، تنش میان دو طرف، تا حدودی کاهش پیدا خواهد کرد، اما ماهیت این رژیم بر تجاوز استوار است و از ابتدای امر هم اینگونه بوده است. رژیم صهیونیستی هربار هم بهانه ای پیدا می کند و به عنوان نمونه در سال ۱۹۸۲ که به لبنان حمله کرد گفت که فلسطینی ها، برنامه ترور سفیرشان را در لندن داشته اند.
یا به عنوان نمونه حضور ایران در سوریه برای مبارزه با تروریسم است و ما بابت این مسئله نه فقط بر کشورهای عربی و منطقه که بر کل دنیا منت داریم. ما برای عدم رشد تروریسم در این کشورها از سوریه تا عراق خون داده و هزینه داده ایم. اگر مبارزه حقیقی ما با تروریسم نبود نه سوریه و نه عراق هیچکدام از کشورهای عربی منطقه در آرامش نبودند. در چنین شرایطی زمانی که صهیونیست ها به سفارت ما در سوریه حمله می کنند نخست به خاک سوریه تجاوز کرده اند و این محکوم است. دوم به یک منطقه دارای مصونیت دیپلماتیک متعلق به ایران حمله کرده اند و این هم محکوم است. باید به چنین حمله ای پاسخ داده شود. به نظر من تا حدودی پاسخ نظامی ایران بازدارندگی ما را احیا کرد.
یک تعبیر نادرست هم درباره گروه های مقاومت در سراسر منطقه وجود دارد که آنها را نیروهای نیابتی ایران می دانند. در حقیقت سایرین برای غیرمشروع نشان دادن فعالیت این گروه ها، آنها را نیروهای نیابتی ما می خوانند. در حقیقت اینها گروه هایی هستند که با برخی از سایر کشورهای منطقه هم ارتباط های خوب و قوی دارند . آنها مستقل هستند و تعبیر نیابتی، تعبیر درستی نیست. به عنوان نمونه جنابعالی می دانید که موضع جنبش حماس درباره بحران سوریه، با موضع ایران تفاوت داشت .
نکته دیگری که باید بگویم این است که جمهوری اسلامی ایران براساس سیاستی که مقام معظم رهبری تبیین کردند وارد جنگ غزه نشد و تا به امروز هم به این سیاست ملتزم بوده است. عملیات وعده صادق هم پاسخی به تجاوز رژیم صهیونیستی به سفارت ایران در دمشق بود.
هنگام پاسخ نظامی ایران به اسرائیل با مختصاتی که حالا همه می دانیم و مهم ترین آن اطلاع رسانی تهران به همسایگان و به تبع آن به ایالات متحده و کشورهای غربی بوده، برخی کشورهای عربی منطقه هرکدام همکاری محدودی با امریکا و فرانسه برای رهگیری موشک ها و پهپادهای ایرانی داشتند. برخی این را شکل گیری ائتلاف جدید علیه ایران می دانند و برخی آن را تلاشی برای ممانعت از گسترش دامنه جنگ و اتفاقا در چارچوب منافع ایران البته در نگاهی کلان تر. شما کدام تحلیل را به واقعیت نزدیک تر می دانید؟
آمریکایی ها همواره به دنبال این بودند که کشورهای منطقه را فریب داده و آنها را به جای پرداختن به موضوعات اساسی خودشان و فلسطین به مسائل دیگر از جمله ایران مشغول کنند. زمانی که ائتلاف قبلی هم صورت گرفت مصر رسما اعلام کرد که ما از این ائتلاف خارج خواهیم شد و همین کار را هم کرد. البته شاید اگر دولت های عربی هم آن شب می دانستند که چه چیزی در جریان عملیات وعده صادق توسط ایران در حال رخ دادن است، آن همراهی ها را با امریکا انجام نمی دادند. باید بگویم که نگاه به ایران قبل و بعد از عملیات وعده صادق متفاوت خواهد بود. اگر این کشورها نتوانستند در گذشته ائتلاف موثری را علیه ایران شکل بدهند در آینده بعد از عملیات وعده صادق نیز قطعا نخواهند توانست چنین کاری را پیش ببرند.
جمهوری اسلامی ایران در عملیات وعده صادق با هنرمندی دایره جنگ را گسترده نکرد، به متجاوز یعنی رژیم صهیونیستی فهماند که اقدام های او بی پاسخ نمی ماند، از هدف قرار دادن غیرنظامیان اجتناب کرد و در این میان دست به نقض حاکمیت سایر کشورها هم نزد. در آن زمان بحث هایی مطرح بود که ممکن است ایران در پاسخ به اقدام نظامی اسرائیل در دمشق، سفارت این رژیم را در سایر کشورها هدف قرار دهد که این می توانست نقض حاکمیت کشور فوق باشد.
شما سفیر ایران در قطر بودید. ما در این جنگ شاهد قدرت رسانه ای قطر با الجزیره و قدرت سیاسی ان با میزبانی و میانجی گری در مذاکرات سیاسی میان دو طرف منازعه بودیم. قطر این جایگاه را مرهون چه سیاست هایی در گذشته و امروز است؟
موضوع قطر برای ما درس آموز است. اگر ما هم بیاموزیم که به رسانه ها و دستگاه دیپلماسی خود اعتماد کنیم، هم رسانه ما و هم وزارت خارجه ما، همان شاهکاری که نظامی های ما خلق می کنند را می آفرینند. من به یاد دارم که زمانی کشورهای عربی به ما التماس می کردند که رسانه هایی چون العالم و پرس تی وی را کنترل کنید و این نشان می داد که دامنه تاثیرگذاری این رسانه ها تا کجا است. الان سالهاست که چنین جملاتی را درباره این رسانه های ایرانی نمی شنویم و این نشان می دهد که ما در این زمینه ها پیشرفت نکرده ایم.
یکی از فعال ترین دیپلماسی ها در این جنگ اخیر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بود و وزارتخارجه تلاش های بسیاری انجام داد. هرکدام از این دو یعنی رسانه و دیپلماسی در کنار بعد نظامی، مجوزهای بالادستی برای ایفای نقش می خواهد .
به نظر می رسد که اگر ما بتوانیم چنین اعتمادی را به رسانه و دیپلماسی بکنیم می توانیم شاهکارهایی را به ثمر برسانیم به گونه ای که دیگران ما را الگو قرار دهند و ما را به عنوان مثال معرفی کنند. هنر دولت قطر این بوده که به این دو نهاد مهم اعتماد کرده و اجازه فعالیت آزادانه داده تا با همه طرف ها بتوانند ارتباط برقرار کنند. این رویکرد قطر، هم در داخل و هم در خارج از کشور قطر، برای آنها هزینه هایی داشته است؛ اما دوحه پای این هزینه ها هم ایستاده است. به عنوان نمونه یکی از شروط کشورهای محاصره کننده قطر، به ضرورت مهار الجزیره مربوط بود و بند دیگری هم به ارتباط این کشور با حماس و اخوان المسلمین باز می گشت. قطر تن به این خواسته ها نداد و ایستادگی کرد و اینک ثمره سیاست اعتماد به دیپلماسی و رسانه ای خود را برداشت می کند.
قدرت الجزیره به تعداد افرادی که استخدام می کند نیست. بلکه به طراحی، برنامه و باز بودن دست او در برخود با تحولات است. به خاطر دارم که در دوره حضور در دوحه وقتی از الجزیره بازدید داشتم، مسئولین ذی ربط شبکه با اشاره به ساختمان قدیمی و کوچک تر این رسانه که اکنون جای خود را به ساختمان جدید و بزرگ تری در کنار ساختمان قدیمی داده می گفتند: زمانی که حسنی مبارک به دوحه آمد و از این ساختمان بازدید کرد با تعجب به ساختمان کوچک و قدیمی الجزیره اشاره کرد و گفت: آیا الجزیره همین قوطی کبریت است؟
پس می بینید که قدرت الجزیره به ساختمان بزرگ و زمین وسیع و تعداد کارمندانش نیست بلکه به واگذاری کارها به افراد متعهد به رسالت رسانه و متخصص در امر رسانه و آزادی عمل دادن به آنها است. البته بسیاری از آنها قطری نیستند، ولی به سیاست های تدوینی، پایبند و در امر به غایت با اهمیت رسانه متخصص هستند.
در فاصله مصاحبه و انتشار، حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهور و همراهان روی داد، در هشت ماه گذشته از جنگ غزه، مرحوم امیرعبداللهیان رفت و آمدهای بسیاری را به کشورهای منطقه، ژنو و نیویورک برای برقراری آتش بس انجام داد، ارزیابی شما از این تلاش های دیپلماتیک چیست؟
این واقعه دردناک را به همه ملت بزرگ ایران و خانواده های این عزیزان تسلیت عرض می کنم. شهید امیرعبداللهیان و مجموعه وزارت خارجه، به رغم برخی محدودیت ها، تلاش کردند در گفت و گوهای دو جانبه و مشارکت در اجلاس های بین المللی، از همه توان خود برای دفاع از حقوق مردم مظلوم فلسطین بهره گیرند. شخص امیر عبداللهیان با توجه به سابقه و مسئولیت های قبلی در منطقه عربی و به ویژه ارتباط با وزرای خارجه کشورهای منطقه و رهبران مقاومت، نقش ماندگاری را در دفاع از ملت مظلوم و رنج دیده فلسطین، علی الخصوص مردم بی پناه غزه ایفاء نماید. امیدوارم تلاش های خستگی ناپذیر و شبانه روزی ایشان برای مقابله با جنایات اسرائیل در غزه، ذخیره آخرت ایشان قرار گیرد. از خدای مهربان برای رئیس جمهور محترم و هیات همراه، رحمت و مغفرت و برای بازماندگان آنان صبر و شکیبایی مسألت دارم.