پایگاه خبری جماران: آیا حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق، پایتخت سوریه می تواند جرقه یک جنگ منطقه ای را بزند؟ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل چه هدفی را از تلاش برای کشاندن پای ایران به رویارویی مستقیم دنبال می کند؟ واکنش جمهوری اسلامی ایران به این حمله چگونه می تواند هم سیاست عدم رویارویی مستقیم با اسرائیل را همچنان حفظ کند و هم مانع از تضعیف بازدارندگی ایران در این مقطع شود.
پرسش هایی از این دست را با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت امورخارجه در میان گذاشتیم.
شش ماه پس از آغاز جنگ در غزه وضعیت اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا می توان حمله روز دوشنبه به ساختمان امور کنسولی سفارت ایران در دمشق را بخشی از تلاش برای تغییر وضعیت جاری نتانیاهو دانست؟
شرایط فعلی به این شکل است که یکی از طرف هایی که خواهان گسترش دامنه جنگ غزه است، دولت فعلی حاکم بر اسرائیل است. دلایل آنهم مشخص است: فشارهای منطقه ای و فرامنطقه ای بر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل افزایش پیدا کرده، جنگ طولانی و فرسایشی شده، ایالات متحده از وضعیت موجود راضی نیست و در داخل اسرائیل هم نارضایتی ها افزایش پیدا کرده و مخالفان هر روز در اسرائیل تظاهرات می کنند. یکی از انگیزه ها این است که با گسترش دامنه جنگ غزه و تغییر زمین بازی از منطقه محدود در غزه به سطح گسترده تر، هم وضعیت داخل اسرائیل را تغییر شکل بدهند، هم در آن صورت اعراب در منطقه بی طرف خواهند شد و ممکن است پای آمریکایی ها و حتی اروپایی ها هم به جنگ کشیده شود چرا که آنها به طور طبیعی در کنار اسرائیل قرار می گیرند.
چرا در این مقطع زمانی اسرائیل حمله به اماکن دیپلماتیک ایران در سوریه را در برنامه قرار داد؟
اسرائیلی ها به دلیل شرایطی که توضیح دادم یا باید این جنگ بی سرانجام را ادامه دهند و یا تصمیم جدیدی درباره آن بگیرند که شاید دولت نتانیاهو به پایان جنگ علاقه مند نباشد. به هرحال پایان جنگ می تواند سرنوشت او را تعیین کند.
مسئله دیگری که می تواند تاثیرگذار باشد سفر غیرمنتظره رهبران حماس و جهاد اسلامی به تهران و دیدار با مسئولان ایرانی و پس از آن جلسه در روز تعطیل و غیرمعمول در محل دفتر کنسولی ایران در دمشق است که احتمالا اسرائیلی ها یا مستقیم یا از طریق دوستان خود در داخل سوریه متوجه برگزاری آن شده اند و تصور کردند که ممکن است خروجی این رایزنی های فشرده یک عملیات نظامی جدید علیه اسرائیل باشد.
به هرحال این یک اقدام نسبتا بی سابقه است؛ علیرغم اینکه اسرائیل بارها به نیروهای ایرانی در سوریه حمله کرده بود اما تاکنون احتیاط به خرج داده بود و به اماکن رسمی و دیپلماتیک ایران حمله نکرده بود. در داخل دمشق، سفارتخانه ایران بسیار نزدیک به وزارت خارجه سوریه و حتی به کاخ بشار اسد، رئیس جمهور است و اسرائیلی ها تا دیروز احتیاط کرده و به اماکن حساسیت برانگیز حمله نمی کردند. این بار به یک مرکز رسمی و دیپلماتیک که مصونیت سیاسی دارد حمله کردند و این یک نقطه عطف در حملات اسرائیل علیه حضور ایران در سوریه است.
می دانیم که جمهوری اسلامی ایران سیاست عدم مداخله مستقیم در جنگ غزه از 7 اکتبر را در پیش گرفته بود. برخی در ساعات گذشته از این حمله این سیاست ایران را عامل تضعیف بازدارندگی تهران در برابر اسرائیل دانسته و یا واکنش های پیشین ایران به حملات به فرماندهان ایرانی در سوریه و لبنان را سیگنالی مبنی بر بی هزینه بودن این حملات برای اسرائیل دانسته اند. با چنین تعابیری از سیاست جاری ایران در مقابل اسرائیل موافق هستید؟
اگر کمی به عقب بازگردیم متوجه می شویم که از زمان بهار عربی در سوریه و ورود ایران به این صحنه، این برداشت و تصور وجود داشت که حضور ایران ممکن است روزی به درگیری مستقیم ایران و اسرائیل و حتی ایران و آمریکا منجر شود. طبیعتا این احتمال باید در ملاحظه های افرادی که این میزان از حضور ایران در سوریه را برنامه ریزی کردند، در نظر گرفته شده باشد.
حضور در سوریه و عدم درگیری یا مواجهه مستقیم با اسرائیل سیاستی بوده که ایران از ابتدا اتخاذ کرده و تلاش داشت این سیاست را ادامه هم بدهد. ترجیح ایران این بود که به جای درگیری مستقیم با اسرائیل، حزب الله یا سایر گروه های مقاومت این مسئولیت را برعهده داشته باشند و ایران در پشت صحنه قرار داشته باشد. سوریه هم پس از جنگ رمضان همواره از نیروهای نیابتی در جنوب لبنان یا سایر نقاط استفاده می کرد و شخصا و رأسا به حمله های اسرائیل پاسخ نمی داد. با وجود آنکه اسرائیل در آن سالها به دمشق، حلب یا تأسیسات در حال احداث هسته ای سوریه حمله کرده بود اما هیچ گاه با پاسخ مستقیم سوری ها روبه رو نشد. سیاست ایران در سوریه همان سیاستی است که سوری ها از 1973 تاکنون در مقابل اسرائیل اتخاذ کرده بودند. اما یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن هم این است که اسرائیل در آن سالها به دنبال بر هم ریختن کلی اوضاع سوریه نبوده است، اما اکنون علاقه مند است که ایران را در منگنه قرار دهد.
به هرحال شرایط منطقه به گونه ای است که ایران در انزوا قرار دارد و اسرائیل هم برای ایجاد تغییر در میدان فعلی به دنبال کشاندن پای ایران به میدان جنگ است. این محاسبه باید از ابتدا مورد توجه ایران قرار می گرفت.
ورود به درگیری مستقیم با اسرائیل را به نفع ایران می دانید؟
خیر. جنگ مستقیم با اسرائیل به هیچ وجه به نفع ایران نیست. نکته اینجاست که ورود به این صحنه صرفا با جنگ با اسرائیل تمام نمی شود و جنگ می تواند گسترش پیدا کند و سایر بازیگران مانند آمریکا را هم درگیر کرده و نه تنها وضعیت ایران بلکه وضعیت منطقه را هم دچار تغییراتی بکند.
بنابراین، جنگ به نفع ایران نیست و این تصور حتما در محاسبه های نهادهای تصمیم گیر ایرانی هم هست که جنگ مستقیم با اسرائیل در راستای منافع ایران نیست. به نظر من ایران همان سیاست جنگ غیرمستقیم یا نامتوازن را دنبال خواهد کرد و اگر هم به دنبال پاسخ دادن به حمله اسرائیل باشد آن را به شکل غیر مستقیم انجام می دهد که مسئولیت آن هم بر عهده ایران نباشد. اسرائیل هم این روش را تاکنون دنبال کرده و هیچ کدام از مقام های این رژیم در سطح رسمی اعلام نکردند که حملاتی را علیه ایران انجام داده اند. البته مشخص است که پشت پرده این حملات به ایران چه در داخل ایران و چه در سوریه اسرائیل است. سیاست عدم رویارویی مستقیم ایران با اسرائیل تاکنون ادامه داشته و اینکه تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد بحث دیگری است و به یک راهبرد اساسی بازمی گردد.
آیا ایران احساس می کند سیاستی که در سوریه و لبنان داشته قابل ادامه دادن است و همچنان منافع و اهداف مدنظر ایران را تامین می کند یا خیر؟ اگر تامین می کند که سیاست صبر استراتژیک باید ادامه پیدا کند، اما اگر احساس می کند که ادامه این سیاست تامین کننده اهدافش نیست باید یا تصمیم بگیرد که وارد درگیری مستقیم با اسرائیل شود که بعید می دانم سوریه لبنان و یا حتی روسیه با چنین سیاستی موافق باشند. سوری ها و لبنانی ها مانند عراق علاقه ای ندارند که خاک آنها به محل درگیری میان ایران و امریکا یا ایران و اسرائیل تبدیل شود. رویارویی مستقیم ایران با اسرائیل به چند موشک پرانی محدود نخواهد شد و به یک جنگ گسترده تبدیل خواهد شد.
پس از تشدید تنش میان گروه های مقاومت در سوریه و عراق با ایالات متحده و هدف قرار گرفتن پایگاه های امریکا در منطقه ما شاهد توقف ناگهانی این تبادل آتش بودیم و به نظر می رسید که تهران و واشنگتن تفاهم نانوشته ای را با هم پیش بردند. فکر میکنید این حمله اسرائیل در سوریه می تواند حیات آن توافق را از بین ببرد؟
دولت جو بایدن در سال انتخابات قرار دارد و می داند که ورود به درگیری به نفع دموکراتها نیست بنابراین علاقه مند به گسترش دامنه جنگ غزه نیست. در حالی که احتمالا نتانیاهو علاقه مند به ادامه جنگ در غزه و گسترش دامنه آن در منطقه است اما آمریکا با این سیاست موافق نیست. واشنگتن هرگونه حمایت نظامی و اطلاعاتی و تسلیحاتی از اسرائیل می کند، اما هم خواهان پایان جنگ در غزه و هم مخالف گسترش دامنه جنگ به منطقه است. این سیاست آمریکایی ها دوگانه است که همزمان تلاش می کنند در مورد ایران و گسترش جنگ احتیاط به خرج دهند و از سوی دیگر هم اقداماتی که انجام می دهند احتمال توسعه دامنه جنگ را بالا می برد. در عراق نه دولت عراق تمایلی به میزبانی از این تنش مستقیم ایران و آمریکا داشت و نه ایران تمایلی به تشدید تنش داشت؛ چرا که اگر روند شکل گرفته پس از هفت اکتبر ادامه پیدا می کرد احتمال رویارویی مستقیم تهران و واشنگتن در عراق وجود داشت.
بنابراین، توصیه ایران به گروه های مقاومت عراقی برای عدم ادامه روند تشدید تنش با آمریکا به مصلحت ایران بود و آمریکایی ها هم هدف قرار دادن اماکن متعلق به گروه های مقاومت در عراق را متوقف کردند. بنابراین، مسلما تفاهمی به قول شما نانوشته شکل گرفته بود که دو طرف عملیات ها علیه یکدیگر را متوقف کنند.
سیاست آمریکا تا زمان برگزاری انتخابات و مشخص شدن وضعیت جو بایدن همان سیاست عدم گسترش دامنه جنگ و رویارویی مستقیم با ایران است. البته شاید جمهوری خواهان و دونالد ترامپ علاقه مند به ورود بایدن به درگیری مستقیم باشند؛ چرا که می تواند به پیروزی آنها در انتخابات کمک شایانی بکند. نتانیاهو هم طبیعتا از روی کار آمدن دونالد ترامپ شادمان خواهد شد. اینجا شکافی در سیاست آمریکا وجود دارد که آمریکا مجبور است سیاست دوگانه ای را دنبال کند: حمایت از اسرائیل در عمل و ارسال کمک های انسان دوستانه به غزه و عدم وتوی قطعنامه مربوط به ضرورت برقراری آتش بس در شورای امنیت ملل متحد. این سیاست دوگانه و دو وجهی تا زمان طی پروسه انتخاباتی در آمریکا ادامه خواهد داشت.