مسئله جزایر سه گانه، روز هیرمند، دالان موسوم به زنگه زور، کریدور شمال و جنوب همه و همه وابسته به وزن کلی است که ایران در روابط بین الملل دارد و بخش عمده ای از این وزن کلی وابسته به توسعه یا عدم توسعه اقتصادی کشور است.
نشست گفت و گوی آزاد سیاسی، از مجموعه نشستهای مشترک هفتهنامه نیمروز و موزه تصاویر معاصر که به موضوع «جزایر ایرانی خلیج فارس» و تحولات سیاسی اخیر که پیرامونِ آن شکل گرفته، اختصاص داشت عصر شنبه در محل موزه تصاویر معاصر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه و تحلیل گر سیاست خارجی در این نشست با اشاره به اینکه مسئله تکرار ادعاهای امارات متحده عربی درباره جزایر سه گانه ایرانی و همراه شدن روسیه و چین با این روایت در بیانیه های مشترک با کشورهای عربی به نظر من خطرناک است، گفت:
امارات این مسأله را با جدیت پیگیری می کند و یک دفتر حقوقی بزرگ هم در لندن با حضور کارشناس های برجسته جهانی راه اندازی کرده و در این باره مشغول رویه سازی هستند. در یک شرایط حاد و اضطراری امکان دارد این پرونده حتی به شورای امنیت سازمان ملل متحد هم ارجاع داده شده و ذیل فصل ششم پیگیری شود. در حال حاضر تمام اعضای دائم شورای امنیت هم به نوعی این ادعای امارات درباره جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس را تایید کرده اند و از این نظر می تواند موضوع حساسی تلقی شود.
سیاست شرقی ایران همواره مشکلاتی داشته است
سوال این است که چرا در اوج سیاست شرقی جمهوری اسلامی ایران و در حالی که ما روابط بسیار نزدیکی با روسیه و چین داریم و قرارداد همکاری های راهبردی بیست ساله با مسکو در آستانه نهایی شدن میان دو کشور است و همزمان به عضویت سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس درآمده ایم، روسیه چنین بیانیه هایی را امضا می کند و تمامیت سرزمینی ایران را زیر سوال می برد.
به نظر من اقدام روسیه در همراهی با امارات درباره جزایر سه گانه تعرض به تمامیت ارضی ایران است. البته شاید جالب باشد بدانید که هرگاه ایران سیاست شرقی را به طور جدی دنبال می کند، با چنین واکنش هایی از سوی روسیه و نیز چین روبرو می شود. در دوره 1384 تا 1392 هم باز این اتفاق رخ داد و روسیه با سایر کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره برنامه هسته ای ایران در شورای امنیت ملل متحد همراه شده و به ضرر ایران به هفت قطعنامه که شش مورد آن تحریمی بود، رای داد. تجربه دیروز و امروز نشان می دهد سیاست شرقی به شکلی که ما در گذشته و حال دنبال کرده و می کنیم مشکلاتی جدی دارد و نیازمند بررسی و بازینی است. اما اینکه چرا چنین رفتاری را از سوی کرملن شاهدیم، دلایل مختلفی دارد.
از نگاه روس ها، محوریت جهان اسلام حوزه خلیج فارس است
نخستین دلیل این واکنش روسیه بازمی گردد به اهمیت کشورهای عربی برای روسیه در شرایط امروز. در اولویت پنجم سند تدبیر سیاست خارجی روسیه در سال 2023 موضوع جهان اسلام قید شده است. کلماتی که در جمله بندی این اولویت ذکر شده این است که جهان اسلام در حال تبدیل شدن به یک مرکز مستقل سیاست جهانی و بازیگری بین المللی است و شرکای قابل اعتمادی در امنی و توسعه و تجارت برای روسیه هستند و روسیه باید رابطه متعادل و متوازن را با این کشورها برقرار کند.
به نظر می رسد از نگاه روس ها، محوریت جهان اسلام حوزه خلیج فارس است. شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس و در مرحله بعد اتحادیه عرب که شامل 37 کشور است و سپس همه 57 کشور اسلامی اهمیت دارند. روسیه می داند که وزن این کشورها در حوزه روابط بین الملل افزایش پیدا کرده است. در جنگ اوکراین هم شاهد قدرت داشتن این کشورها و تاثیرگذاری آنها بر این روند بودیم. این کشورهای اسلامی در مجامع بین المللی هرجا مسئله محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین مطرح بوده ، عموما به نفع اوکراین رای داده اند اما زمانی که بحث تحریم روسیه به واسطه این تجاوز مطرح شد با آن همراهی نکردند.
این رویکرد برای روسیه در شرایط فعلی که اقتصاد آن بسیار آسیب پذیرتر شده اهمیت زیادی دارد. در دو سال اخیر رابطه اقتصادی روسیه با امارات به افزون بر ده میلیارد دلار رسیده و این در حالی است که حجم روابط تجاری ایران با روسیه در سی سال اخیر در برخی دوره ها به سختی به چهار میلیارد دلار رسیده است. در حال حاضر هم حجم این رابطه حدود چهار میلیارد دلار است.
این نشان می دهد که چه تفاوتی میان وزن اقتصادی ایران و امارات در مواجهه با روسیه وجود دارد. همزمان ارزش روابط اقتصادی روسیه با کشورهای مسلمان بیش از 40 میلیارد دلار ارزیابی می شود و 25 میلیارد دلار از این میزان با کشورهای عربی است.
اهرم فشاری در برابر روسیه نداریم
موضوع بعدی تاثیر گذار بر مواضع روسیه به نظر می رسد که وزن ایران از نگاه مسکو باشد. وزن کلی ایران از نگاه دولت روسیه چندان بالا نیست. موضوعاتی که ما فکر می کنیم می تواند اهرم فشار ما در رابطه با روسیه باشد تا حد زیادی از دست ما خارج شده است. حوزه آسیای مرکزی که با بودن در سازمان همکاری شانگهای ما به دلایل مختلف در حال همکاری هستیم. در حوزه دریای خزر هم به خاطر وضعیت کنوانسیون حقوقی و تا تکلیف آن مشخص نشود نوع تعامل ما با کشورهای منطقه چندان روشن نخواهد بود.
در حوزه قفقاز هم، هیچ همکاری مشخصی میان ایران و روسیه وجود ندارد. روسیه مسأله قفقاز را به نوعی به تعامل های دوجانبه با جمهوری آذربایجان و ترکیه دنبال کرده و علت آن هم به مسائل اقتصادی روسیه بازمی گردد. وزن تعامل اقتصادی روسیه با جمهوری آذربایجان و ترکیه حدود چهل میلیارد دلار بوده و از اهمیت بسیاری هم برخوردار است. لذا با توضیحاتی که ارائه شد، متأسفانه وزن ایران در معادلات منطقه ای و بین المللی در مقایسه با رقبای منطقه ای آن از نگاه روسیه محدود است.
با مفهوم استقلال صفر و صدی برخورد نکنیم
اما از نگاه من عمده مشکل را متاسفانه در قدرت بازیگری رقبای منطقه ای و محدودیت های خودمان می بینم. به طور طبیعی طرف روسی مشغول بازی گری برای تامین منافع ملی خود است و ماهیت سیاست خارجی آن نیز همیشه همین بوده است. همزمان، وزنی هم که کشورهای عربی مثل امارات و عربستان و حوزه خلیج فارس و اتحادیه عرب برای روسیه دارند سیاست جاری اتخاذ شده از سوی روسیه را توجیه می کند. اما چرا وضعیت ما به اینجا رسیده که نه وزن لازم را داریم و نه توان اثر گذاری برای جلوگیری از بیانیه های ضد منافع ملی خودمان را می توانیم داشته باشیم.
نخستین مسئله به نظر من پیچیدگی امر استقلال طلبی در دنیای واقعی بین المللی است . واقعیت های بین المللی نشان می دهند که استقلال کشورها عددی نسبتا ثابت است. استقلال و وابستگی کشورها کمتر تغییر می کند و این وضعیت هم وابسته به وزن آنها از منظر ژئوپلیتیک ، اقتصادی، نظامی و اجتماعی است. میزان استقلالی که کشورها دارند شرایطی را برای آنها ایجاد می کند که هرچقدر به بازیگران قدرتمند دیگر پشت کنند و از آنها فاصله بگیرند ناگزیر به نزدیک شدن پراکنده به بازیگران دیگر هستند.
ایران در حال حاضر این نزدیکی را با چین و روسیه تجربه می کند. به زبان ساده ، به همان میزان که ما از کشورهای غربی فاصله گرفتیم به همان میزان به کشورهای شرقی بویژه روسیه و چین یا حتی کشورهای دیگر مانند پاکستان ، اندونزی و هند نزدیک شدیم. این نشان می دهد که میزان وابستگی و استقلال ما متغیری نیست که تغییرهای آنچنانی را تجربه کند و وابسته به مجموعه شرایط در گذر زمان است که این وزن را افزایش داده یا کاهش دهد. لذا امر استقلال که بسیار هم مهم است اما در عصر وابستگی متقابل و با توجه وزن نسبتا ثابت آن، پیچیدگی هایی دارد که نباید آن را ساده بگیریم و با نگاهی صفر و صدی با آن برخورد داشته باشیم.
ایران، کشور پرمسأله ای است
نکته دیگر مسئله پرمسئله بودن کشورمان است. ایران متاسفانه حسب شرایط متفاوت داخلی، منطقه ای و بین المللی و تحت فشارهای طولانی مدت خارجی، کشور پر مسأله شده است. مسائل ما با دنیای پیرامون زیاد شده و به نوعی است که تکثر مسائل این مشکل را ایجاد کرده که همه این بازیگران می توانند با تمرکز بر برخی این مسائل ما از هم امتیازهایی به زیان ما بگیرند. به عنوان نمونه در بحث هسته ای به خاطر شبح بازگشت قطعنامه های شورای امنیت، وضعیت ما در خیلی از موضوع ها وابسته به نظر مساعد روسیه و چین در شورای امنیت شده است .لذا عملا در شرائطی قرار گرفته ایم که همیشه باید منت دار قدرت های بزرگ بمانیم و این وضعیت عواقب گوناگونی داشته و خواهد داشت.
ایران توان استفاده از جهان چندقطبی را ندارد
مساله ی دیگر به محدودیت های ما در بازیگری در شرایط تحول سیستمی است. ایران از جمله کشورهایی بوده که همواره با نظام بین المللی تک قطبی مشکل داشته است و همواره هم تاکید داشته که بایستی یک نظام بین المللی چند قطبی وجود داشته باشد ولی در عمل زمانی که سیستم چند قطبی می شود به دلایل مختلف رقبای ما توان استفاده از این شرایط را بهتر از ما دارند. در حال حاضر عربستان و امارات بسیار بهتر از ما در سیستم متکثر بین المللی بازی می کنند. چرا ؟ به این دلیل که این تکثر شرایط را برای ما تغییر نمی دهد.
ما قبلا به چین و روسیه نیاز داشتیم و اکنون هم همان نیاز برقرار است. تکثر زمانی اهمیت دارد که شما بتوانید بازیگری کنید و با دور و نزدیک شدن به بازیگران قدرتمند از طریق توازن و تعادلی که ایجاد می کنید منافع خود را حفظ کنید. با اینکه ایران از کشورهایی است که برای ایجاد تکثر در سیستم بین المللی هزینه های مهمی را پرداخت کرده و می کند اما به همان دلایلی که عرض مردم نمی تواند از شرایط پس از شکل گیری این تکثر استفاده کند.
امنیت فقط نظامی نیست
از دیگر مسائل یکی هم این است که ما واقع گرایی، عملگرایی و راهبردی نگری را فقط به منطق بقا تقلیل داده ایم در حالی که این رویکرد محدودیت هایی دارد. در حقیقت، امر بقا صرفا مربوط به امر امنیت نیست، بلکه بقای موثر و پایدار وابسته به مولفه های بیشتری از قدرت است. واقع نگری صرفا به قدرت نظامی ختم نمی شود و بلکه واقعیت های مربوط به قدرت اقتصادی لازمه یک قدرت نظامی موثر خواهد بود.
به بیان بسیار ساده تر، امنیت، فقط نظامی نیست، ما امنیت اقتصادی، اجتماعی، اعتباری، هستی شناختی و فرهنگی و زیستی هم داریم. در دنیای امروز بزرگترین ضامن امنیت، توسعه است و وابستگی متقابل با تعداد هر چه بیشتری از بازیگران مهم بین المللی. بدون برخورداری از توسعه و قدرت متکی بر رفاه عمومی و وابسته سازی سایر بازیگران به تجارت و تعاملات اقتصادی خود، نمی توان قدرت موثر بازیگری در سایر حوزه ها را داشت و موضوع بیانیه های ضد ایرانی هم در کنه قضیه چنین آبشخوری دارند.
بنابراین، مسأله ی ناخوشایندی که همه ما را نگران کرده است، به نظر می رسد بیش از هر موضوعی به توان بازیگری رقبای منطقه ای ایران و بعد هم به مسائل مربوط به سیاست خارجی ما بازمی گردد و این سیاست خارجی ما مشکلات مهمی دارد که به بخش هایی از آن اشاره کردم.
سیاست خارجی ایران نیاز به بازنگری دارد
اما راهکارهایی که می توان پیشنهاد کرد چیست. البته شاید این راهکارها تکراری هم باشند چرا که به نظر من اجماع نظری در جامعه علمی ما وجود دارد که مسیری که در سیاست خارجی رفته ایم و می رویم محدودیت هایی می آفریند و دیر یا زود به مشکل های بیشتری برخورد می کند. به هرحال، از نگاه من، نخستین راهکار این است که ما باید در سیاست خارجی کشور بازنگری کنیم و اگر این اتفاق رخ ندهد همچنان آسیب پذیر خواهیم بود. باید از زیر سایه چپ گرایی کهنه در سیاست خارجی خارج شویم. ما همچنان حتی در قرن بیست و یک در نظام بین المللی چند قطبی، دنیا را دو قطبی، جنگ سردی و بین شرق و غرب می بینیم. این نگرش واقعی نیست و اگر اتغییری در آن رخ ندهد ما را بیش از پیش از واقع گرایی و راهبردی نگری در امور بین المللی دور می کند.
راهکار دیگر ضرورت برقراری توازن در سیاست خارجی است. لازمه استفاده از شرایط محیطی در یک نظام بین المللی چند قطبی همین برقراری توازن است و اگر این توازن را برقرار نکنیم مشکات ما پابرجا خواهند ماند و همانند دهه های اخیر دچار فشارهای بین المللی می شویم.
دیپلماسی، منبع قدرت است
تمرکز بر محیط نزدیک به جای مناطق دور دست تر، روش دیگری است که باید در پیش بگیریم. ما در مرحله اول ابتدا باید بر داخل کشور متمرکز باشیم و مردم، جوانان و نسل ها را حفظ کنیم و سپس به محیط پیرامونی وآن هم عممدتا بر محیط مرزی و همسایگان بپردازیم .باید قدرت دیپلماسی را باور کنیم. دیپلماسی یک ابزار نیست بلکه یک منبع قدرت است و کشوری که نتواند به خوبی و به درستی از این قدرت استفاده کند، تحت فشار قرار خواهد گرفت.
درباره مسئله جزایر هم باید بگویم که ما باید خط قرمزی را برای کشورهایی که با حوزه عربی در تعامل هستند، ترسیم کنیم. اتفاقا در یک مورد هم عمل شده و جواب داده است و آن هم نشست سران کشورهای آسیای مرکزی و حوزه شورای همکاری خلیج فارس است که ایران با یادآوری به آنها در شهریور گذشته کاری کرد که آنها زیر بار پذیرش این بند در بیانیه پایانی نرفتند.
این تجربه نشان می دهد که دست ما چندان خالی نیست و می توان کاری کرد. این خط قرمز را باید تعیین کرد و به این کشورها یادآور شد که اگر این مسیر را در پیش گرفتند ما ابزار تنبیهی خواهیم داشت. مسأله جزایر سه گانه، روز هیرمند، دالان موسوم به زنگه زور، کریدور شمال و جنوب همه و همه وابسته به وزن کلی است که ایران در روابط بین الملل دارد و بخش عمده ای از این وزن کلی وابسته به توسعه یا عدم توسعه اقتصادی کشور است.