به دعوت یکی از نیکان روزگار به تماشای فیلم' تنگه ابوقریب' نشستم. از شمایل مخاطبان سینما و حامی مالی فیلم این پیش داوری میشد که شاید این فیلم برآمده از اذهانی باشد که هنوز به شعار ' جنگ جنگ تا پیروزی ' قبطه می خورند.
سکانس ها یکی پس از دیگری سپری میشود.تصویری شفاف از جنگ.پیر و جوان و نوجوان و کودک حتی زن.پزشک و کارمند و راننده وحتی لات.ارتشی ،بسیجی و پاسدار.همه در جنگند.سکانس ها میروند و از هرسکانسی بوی باروت نیز استشمام میشود.
بوی باروت و خون.بوی باروت و سرمایه های یک ملت.بوی باروت و خرابی با هر انفجار.فیلم به جایی میرسد که جواد عزتی خود را متهم در برابر کودکی عکاس که چند سالی پدر خود را قطع نخاع جنگ و زمین گیر در خانه است می بیند،کودک با طلبکاری میگوید باید بجنگیم تا پیروز شویم،جواد عزتی در نقش دانشجوی پزشکی، ارام به آون نگاه می کند ،اینجاست که تیر مخفی کارگردان در میان انبوه دود و گلوله نه به سمت دشمن بلکه به سمت مخاطب و مسئولین شلیک می شود'در جنگ هیچکس پیروز نیست'.همین جمله مخاطب را ساعت ها به فکر می برد در جنگ هیچکس پیروز نیست.
در میان انبوه خمپاره و تانک، انبوه یتیمان و بمب و موشک و حتی مجروحان شیمیایی در انبوه دست و پای قطع شده پیکر ها بر زمین افتاده،در میان همه صحنه هایی که از پرده سینما میگذرد یک تصویر به چشم میخورد.ما خاک را ندادیم،تنگه ابوغریب سقوط نکرد، اما خیلی ها که می توانستند سرمایه امروز جامعه باشند در بین ما نیستند.این یک شاهکار اکشن یا درام نیست حتی همه یک واقعیت هم نیست تنها گوشه ای از یک رخداد است.
مخاطب این فیلم مردم عادی نیستند چرا که آنها سالهاست که فهمیده اند در جنگ هیچ کس پیروز نیست، مخاطب اما سیاستمداران ما هستند که باید بدانند جنگ واقعی برای صلح و مذاکره است نه برای خمپاره و خون، برای این که بدانند جنگ راهکار نیست حتی یک پایان هم نیست.
شهیدی که بر خاک می خفت
سر انگشت در خون خود می زد و می نوشت
دو سه حرف بر سنگ :
به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ،
که بر جنگ!
'قیصر امین پور'
9887/6002
سکانس ها یکی پس از دیگری سپری میشود.تصویری شفاف از جنگ.پیر و جوان و نوجوان و کودک حتی زن.پزشک و کارمند و راننده وحتی لات.ارتشی ،بسیجی و پاسدار.همه در جنگند.سکانس ها میروند و از هرسکانسی بوی باروت نیز استشمام میشود.
بوی باروت و خون.بوی باروت و سرمایه های یک ملت.بوی باروت و خرابی با هر انفجار.فیلم به جایی میرسد که جواد عزتی خود را متهم در برابر کودکی عکاس که چند سالی پدر خود را قطع نخاع جنگ و زمین گیر در خانه است می بیند،کودک با طلبکاری میگوید باید بجنگیم تا پیروز شویم،جواد عزتی در نقش دانشجوی پزشکی، ارام به آون نگاه می کند ،اینجاست که تیر مخفی کارگردان در میان انبوه دود و گلوله نه به سمت دشمن بلکه به سمت مخاطب و مسئولین شلیک می شود'در جنگ هیچکس پیروز نیست'.همین جمله مخاطب را ساعت ها به فکر می برد در جنگ هیچکس پیروز نیست.
در میان انبوه خمپاره و تانک، انبوه یتیمان و بمب و موشک و حتی مجروحان شیمیایی در انبوه دست و پای قطع شده پیکر ها بر زمین افتاده،در میان همه صحنه هایی که از پرده سینما میگذرد یک تصویر به چشم میخورد.ما خاک را ندادیم،تنگه ابوغریب سقوط نکرد، اما خیلی ها که می توانستند سرمایه امروز جامعه باشند در بین ما نیستند.این یک شاهکار اکشن یا درام نیست حتی همه یک واقعیت هم نیست تنها گوشه ای از یک رخداد است.
مخاطب این فیلم مردم عادی نیستند چرا که آنها سالهاست که فهمیده اند در جنگ هیچ کس پیروز نیست، مخاطب اما سیاستمداران ما هستند که باید بدانند جنگ واقعی برای صلح و مذاکره است نه برای خمپاره و خون، برای این که بدانند جنگ راهکار نیست حتی یک پایان هم نیست.
شهیدی که بر خاک می خفت
سر انگشت در خون خود می زد و می نوشت
دو سه حرف بر سنگ :
به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ،
که بر جنگ!
'قیصر امین پور'
9887/6002
کپی شد