نیم قرن از آغاز داستان بیابان‌زدایی در خوزستان می‌گذرد. اکنون ۶۳ هزار هکتار از شن‌زارهای خوزستان تبدیل به جنگل‌های دست کاشت «کهور پاکستانی» شده‌اند. مهمترین بازیگر این سناریو «مالچ نفتی» بوده است. اما حالا فعالان محیط زیست می‌گویند «وقت آن رسیده که با مالچ پاشی خداحافظی کنیم».

«مالچ» نوعی پوشش برای تثبیت شن‌های روان در مناطق بیابانی است. در خوزستان ۵۰ سال است که از نوع مالچ نفتی برای این کار استفاده می‌شود. عملیات مالچ پاشی در نیمه دوم سال، بعد از شروع باران‌های پائیزه که خاک رطوبت کافی به دست می‌آورد، آغاز می‌شود و بعد از آن نهال‌های کهور در منطقه کاشته می‌شود.

حدود ۱۰ سال است که کارشناسان و دوستداران محیط زیست نسبت به زیان‌های استفاده از مالچ نفتی در عملیات بیابان‌زدایی هشدار داده و خواستار جایگزینی روش‌های بی‌خطر شده‌ند. اما از پارسال انتشار تصاویر لاشه جانورانی که در منطقه حفاظت شده میشداغ (به زبان محلی مشداخ) در دشت آزادگان در زیر لایه‌ای از نفت مدفون شده‌ بودند، توسط یک محیط بان خوزستانی، وجه دیگری از آسیبهای ناشی از پاشیدن مالچ نفتی در شن‌زارهای خوزستان را نشان داد.

امسال نیز اگر چه اعتراض فعالان محیط زیست، سازمان جنگل‌ها را وادار به عقب نشینی از پاشیدن مالچ نفتی در مناطق حفاظت شده کرده اما گزینه مالچ نفتی هنوز روی میز است. برخی از اهالی دشت آزادگان از آمادگی پیمانکاران برای تجهیز کارگاه‌های مالچ پاشی در دشت آزادگان و ادامه کار نهالستان‌های کهور خبر می‌دهند.

بهشت بیابان

سید باقر موسوی محیط بان و فعال محیط زیست از پارسال فعالیت گسترده‌ای در فضای مجازی برای نشان دادن تبعات مالچ نفتی در منطقه حفاظت شده میشداغ آغاز کرده است. او در صفحه اینستاگرام خود تصاویر متعددی از حیات وحش منحصربفرد این منطقه حفاظت شده و گونه‌هایی که بر اثر مالچ نفتی جان خود را از دست داده‌اند منتشر کرده است.

این محیط بان خواستار توقف استفاده از مالچ نفتی در شن زارها می‌شود و می‌گوید: زیست بوم ماسه‌ای «مشداخ» با تنوع زیستی غنی و منحصربفرد، با پاشیدن مالچ نفتی در معرض نابودی است، آنهایی که می‌گویند بیابان خشک و مرده و بی‌جان است، دانش زیست محیطی ندارند و قصد دارند طبیعت را مطابق میل خودشان تغییر دهند.

وی می‌افزاید: اجساد تعدادی از این جانوران را پارسال در میان تپه‌هایی که با مالچ سیاه و بدبو پوشیده شده بود پیدا کردیم، اینکه گفته می‌شود مالچ نفتی مضراتی ندارد صحیح نیست زیرا تاکنون به جز وزارت نفت هیچ سازمانی درباره مالچ نفتی مطالعه نکرده، در حالیکه مطالعات باید توسط یک نهاد بیطرف انجام شود، با این حال همین مطالعات نیز برخی تبعات منفی را تایید کرده است.

موسوی تعدادی از خزندگان خاص منطقه دشت آزادگان را که در معرض نابودی ناشی از مالچ پاشی هستند برمی شمرد و می‌گوید: «افعی شاخدار عربی»، «بوای شنی عربی» ، «سوسمار انگشت شانه‌ای اشمیت» و «آگامای سر وزغی عربی» گونه‌های منحصربفردی هستند که فقط در خوزستان زندگی می‌کنند؛ «مارمولک کرمی شکل زارودنی» و «اسکینگ شن زار» (یک نوع زیرگونه بزمجه) فقط در ۲ نقطه از ایران (دشت آزادگان و مرز خوزستان و ایلام) گزارش شده‌اند؛ «آگامای سر وزغی اهوازی» تنها در میشداغ و روستای الباجی گزارش شده است؛ «جکوی انگشت کوتاه خاورمیانه» تنها در شن‌زارها و «جکو پلنگی» نیز گونه خاص پوشش گیاهی اطراف شن‌زارها است. تمام این گونه‌ها فقط در شن‌زارها زندگی می‌کنند و با از بین رفتن و یا آلوده شدن ماسه‌زارها به مواد نفتی می‌میرند.

وی اضافه می‌کند: مهمترین پستانداری که در ماسه‌زارهای میشداغ زندگی می‌کند، آهو است، مالچ‌ها آهوان را نمی‌کشند اما باعث مهاجرت آنها می‌شوند زیرا مالچ یک ماده سمی و بدبو است که آثارش چند سال باقی می‌ماند و پوشش گیاهی منطقه را که آهوها از آن می‌خورند، آلوده می‌کند، گرگ و کفتار و روباه هم جزو جانورانی هستند که با مالچ پاشی کوچ می‌کنند، «جربیل پاسفید» نوعی موش است که تنها در خوزستان پیدا می‌شود و از حشرات و گیاهان منطقه تغذیه می‌کند که در زمین‌های مالچ پاشی شده می‌میرد، خرگوش وحشی هم از زیستمندان این منطقه است که اجساد آنها را در سال گذشته در میان مالچ های نفتی پیدا کردیم.

این فعال محیط زیست تصریح می‌کند: مالچ نفتی به مرور زمان پوشش گیاهی منطقه را از بین می‌برد، از سوی دیگر کاشت درختان کهور آمریکایی در مناطق مالچ پاشی شده باقیمانده گیاهان منطقه را نیز می‌خشکاند و جنگل‌های کهور جایگزین ماسه‌زارها و پوشش گیاهی آنها می‌شوند، برخلاف تصور برخی که بیابان‌ها را محلی خشک می‌دانند، ماسه‌ها می‌توانند رطوبت را درخود نگهدارند، به همین دلیل اطراف شن‌زارها پوشش جنگلی غنی مشاهده می‌شود؛ در شن‌زارهای دشت آزادگان نیز گونه‌های گیاهی گز شاهی، اسکنبیل، رملیک، تراث (رمث) و لگجی وجود دارد، اما کهور با ریشه‌های بلند ۸۰ متری خود همه رطوبت خاک را می‌مکد و منطقه خالی از سکنه می‌شود؛ در واقع بعد از مالچ پاشی، ماسه‌زارها به زیستگاه مرده تغییر کاربری داده می‌شود.

موسوی تاکید می‌کند: در منطقه دشت آزادگان تاکنون با ماسه‌زارها مشکلی نداشتیم و وجود روستاهای اطراف آن نیز این مساله را تایید می‌کند بنابراین بهترین راه برای مقابله با بیابان‌زایی در منطقه «قرق» است.

مالچ نفتی در انتظار اعتبار

اگر چه حدود یک ماه از آغاز بارش‌های پاییزه خوزستان می‌گذرد اما رئیس اداره بیابان منابع طبیعی و آبخیزداری خوزستان تجهیز کارگاه مالچ پاشی را تکذیب می‌کند و می‌گوید: امسال عملیات مالچ پاشی در بیابان‌های دشت آزادگان، باوی و شوش انجام می‌شود اما سطح و محل آن هنوز مشخص نشده و منتظر ابلاغ اعتبارات هستیم.

امیرحسین رجایی با اشاره به مخالفت‌های محیط زیست خوزستان با مالچ پاشی در مناطق حفاظت شده می‌افزاید: مقرر شده است که مالچ پاشی در خارج از مناطق حفاظت شده محیط زیست و مناطق دارای پوشش گیاهی (اعم از درخت و درختچه) اجرا شود.

وی با بیان اینکه مخالفان استفاده از مالچ نفتی باید ادعای خود را ثابت کنند می‌گوید: اثرات جانبی حتی در مصرف داروها هم مشاهده می‌شود، در حالی که مالچ نفتی از سال ۱۳۴۷ استفاده شده و طبق تحقیقات تاکنون اثر سوء آنچنانی گزارش نشده، البته ما اصراری به استفاده از این نوع مالچ نداریم، اما در حال حاضر به غیر از مالچ نفتی گزینه دیگری وجود ندارد و تعدادی مالچ طبیعی یا گیاهی که معرفی شده، تایید نشده است بنابراین هر نوع مالچ که تاییدیه دریافت کند، می‌توانیم جایگزین کنیم.

رجایی ادامه می‌دهد: تاکنون ۱۵۰ هزار هکتار جنگل دست کاشت در خوزستان به واسطه مالچ پاشی ایجاد شده که عمده آن در ماسه‌زارها بوده، عملیات بیابان‌زدایی به درخواست مردم اجرا می‌شود زیرا اگر ماسه‌های اکوسیستم بیابان، تثبیت و در آن درختکاری نشود، روستاها و خطوط لوله نفت و جاده‌ها را تهدید می‌کنند.

درختان بومی جایگزین مالچ نفتی

خوزستان یک میلیون و ۲۵۷ هزار هکتار اراضی بیابانی دارد که ۳۵۰ هزار هکتار از آن را کانون‌های بحرانی گرد و غبار (رسی) و ۳۵۰ هزار هکتار از آن را عرصه‌های ماسه‌ای تشکیل می‌دهد. این بیابان‌ها در شهرستان‌های اهواز، کارون، باوی، حمیدیه، دشت آزادگان، هویزه، شوش، رامشیر، ماهشهر، امیدیه و هندیجان قرار دارند. در نیم قرن گذشته عملیات بیابان‌زدایی در ماسه‌زارها انجام می‌شد اما از سال ۱۳۹۵ با وقوع طوفان‌های شدید در خوزستان، اولویت نخست به مهار بیابان در کانون‌های فوق بحرانی ریزگرد در اهواز و کارون اختصاص داده شد با این حال روال معمول اداره کل منابع طبیعی برای مالچ پاشی هنوز ادامه دارد.

آنچه بیش از همه اعتراض فعالان محیط زیست را به دنبال داشته، پاشیدن مالچ نفتی روی زیستگاه‌های حساس و مناطق حفاظت شده محیط زیست است. از جمله آن میشداغ (به زبان محلی مشداخ) که یکی از مناطق کویری منحصربفرد با وسعت ۶۰ هزار هکتار است که در غرب خوزستان بین شهرهای بستان و عبدالخان در شهرستان دشت آزادگان (منطقه مرزی فکه) قرار دارد. شهرت این منطقه بیشتر به دلیل وجود یک گونه خاص و در معرض انقراض آهو یا «غزال مشداخ» است که آبان ماه پارسال در بانک ژن جهانی ثبت شده اما این زیستگاه به دلیل خزندگانش هم باارزش شناخته شده است.

معاون محیط زیست طبیعی حفاظت محیط زیست خوزستان می‌گوید: استفاده از مالچ نفتی در مناطق حفاظت شده از سال گذشته متوقف و مقرر شده کاشت درختان بومی جایگزین آن شود.

سید عادل مولا می‌افزاید: در منطقه حفاظت شده میشداغ طرح کاشت ۲ هزار هکتار درخت بومی ارائه شده و منابع طبیعی نیز با آن موافقت کرده است.

مولا حساسیت به منطقه حفاظت شده میشداغ را به دلیل حساسیت این زیستگاه می‌داند و می‌افزاید: این منطقه زیستگاه آهو و تعدادی از جانوران و خزندگان منحصربفرد است.

به گفته وی ماسه‌زارهای دشت آزادگان از جمله منطقه حفاظت شده میشداغ بخشی از کانون‌های ریزگرد معرفی شده، وگرنه زیستگاه بیابان اگر آثار منفی نداشته باشد و کانون ریزگرد نباشد، نیازی به مالچ پاشی ندارد.

وقت خداحافظی با مالچ نفتی

محمد درویش عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور توقف استفاده از مالچ نفتی را مطالبه جدی و اول امروز فعالان محیط زیست می‌داند و معتقد است وقت آن رسیده که با خاکپوش‌های نفتی خداحافظی کنیم.

وی می‌گوید: مالچ از مشتقات نفت و تیره رنگ است، به همین دلیل وقتی روی زمین پاشیده می‌شود، میزان جذب اشعه خورشید و در نتیجه دما را افزایش می‌دهد، در مناطق بیابانی این مساله بحرانی‌تر است و ذرات ریز خاک را از بین می‌برد.

این پژوهشگر بخش بیابان می‌افزاید: مالچ به دلیل چسبندگی و غیرقابل نفوذ بودن، مانع جذب آب باران در خاک و باعث هدر رفت آب می‌شود، علاوه بر این پاشیدن مالچ روی گیاهان سبب می‌شود، جانوران منطقه نتوانند از این گیاهان تغذیه کنند و یا اگر آنها را بخورند مسموم می‌شوند و جان خود را از دست می‌دهند، در نهایت اکوسیستم مختل می‌شود.

وی تصریح می‌کند: سال‌هاست که متخصصان برای تثبیت بیولوژیک ماسه‌ها راه‌های دیگری پیشنهاد می‌دهند، به طور مثال استفاده از مالچ بیولوژیک که آثار سوء ندارد و چند نمونه از تحقیقات آن تایید شده است، یا «قرق کردن» منطقه برای چند سال تا پوشش گیاهی آن دوباره بازگردد، این روش‌ها به مراتب سودمندی بیشتری دارد و خطراتش کمتر است؛ مالچ نفتی فقط در موارد اندکی که هیچ چاره‌ای جز درمان سریع وجود ندارد و حرکت ماسه‌ها به سمت سکونتگاه‌های انسانی و یا تاسیسات ارزشمند زیربنایی مثل راه آهن تهدیدکننده باشد، می‌تواند استفاده شود.

به گفته وی دلیل طرفداران مالچ نفتی این است که راه‌های جایگزین گرانتر است، اما در جایی مثل خوزستان و غرب کرخه مساله با قرق حل می‌شود، یعنی کافی است با دامداران به تعامل برسند و اجازه چرای دام را دو سه سال در منطقه ندهند.

این فعال محیط زیست تاکید می‌کند: بیابان‌زدایی به مفهوم نابودی اکوسیستم‌های طبیعی بیابانی کار غلطی است همچون جنگل‌زدایی و یا تالاب‌زدایی، زیرا بیابان‌ها واجد تنوع زیستی خاص خود هستند که باید حفظ شود، اما بیابان‌زدایی به معنی زدودن بیابان‌های دست‌ساز و زمین‌هایی که قبلا بیابان نبوده‌اند و به دلیل نابخردی مدیریتی بیابان شده‌اند، صحیح است، به طور نمونه تالاب هورالعظیم خشک و تبدیل به بیابان شده که این بیابان باید مهار شود و با تامین حقابه، تاب‌آوری آن دوباره بازگردد، ولی هرگز نباید بیابان‌های طبیعی را تغییر کاربری دهیم و منجر به نابودی ذخایر ژنتیکی خود شویم، بسیاری از خزندگان و گونه‌های مار و عقرب و گونه‌های خشبی خاردار در بیابان‌ها زندگی می‌کنند که با از بین رفتن آنها ذخایر ژنتیکی هم از بین می‌رود.

وی ادامه می‌دهد: کانون‌های گرد و غبار باید مهار شوند اما نه با مالچ پاشی، برای تثبیت این کانون‌ها راه‌های خردمندانه‌تری همچون تثبیت بیولوژیک و قرق وجود دارد؛ باید به سمت استفاده از گونه‌های بومی منطقه برویم، بودجه‌هایی که خرج مالچ پاشی می‌شود را باید به دامدارانی بدهند که پروانه چرا دارند.

درویش تاکید می‌کند: شن‌زارها چون ذرات درشت دانه هستند نمی‌توانند از زمین بلند شوند، در حالی که کانون‌های ریزگرد ذرات با اندازه ۲.۵ میکرون است که قابلیت بلند شدن را دارد، مکان‌هایی که تالاب بوده و اکنون خشک شده یا زمین‌هایی که شخم زده و رها شده هستند که قابلیت تبدیل شدن به چشمه گرد و خاک را دارند، البته مهار اینها مالچ پاشی نمی‌خواهد بلکه باید حقابه آنها را بازگردانیم.

بیگانه در بیابان

عضو دیگر هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور همچنین معتقد است: مالچ نفتی یک عنصر بیگانه است بنابراین پاشیدن آن در طبیعت مردود است، این روش از ۵۰ سال پیش ادامه داشته و باید حذف شود، در صحبت‌هایی با سازمان محیط زیست نیز بر حذف مالچ نفتی اتفاق نظر داشتیم.

حسین لقمان می‌گوید: در شن‌زارها اصلا نیازی به استفاده از مالچ نفتی نیست و احیای این عرصه‌ها با روش‌های خاص و بکارگیری ظرفیت‌های طبیعی منطقه قابل انجام است، برای احیای بیولوژیک شن‌زارها می‌توان بوته‌کاری و درختکاری را جایگزین کرد، نمونه آن در ۲۶۵ هزار هکتار از شن‌زارهای کاشان (ارگ کاشان) و ماسه‌زارهای جنوب خراسان، سمنان، قم، یزد و سیستان اجرا شده و موفقیت آمیز بوده است.

وی می‌افزاید: در این روش از گیاهان بومی منطقه برای احیا استفاده می‌کنیم و گونه‌ای را می‌کاریم که طبیعت انتخاب کرده، نه گونه‌های بیگانه مثل کهور پاکستانی و یا آمریکایی؛ البته منظور این نیست که بخواهیم یک درخت را مردود کنیم بلکه حرف ما این است که گیاه بیگانه نباید صاحبخانه شود، می‌توانیم به عنوان میهمان در سطح محدود از آن استفاده کنیم ولی اینکه تمام منطقه را از گونه‌ای خارج از گونه‌های بومی خوزستان بپوشانیم، تایید نمی‌کنیم؛ ما با مسئولان خوزستانی صحبت کردیم و چند نوع گیاه بومی خوزستان را هم معرفی کردیم، تا منطقه از انحصار کهور پاکستانی درآید.

لقمان با تاکید بر اینکه احیای شن‌زارها باید با مطالعه و به صورت گام به گام انجام شود، ادامه می‌دهد: در احیای بیولوژیک اصلا به دنبال تغییر کاربری شن‌زارها نیستیم، هدف این است که اکوسیستم را پایدار کنیم بنابراین در جهتی حرکت نمی‌کنیم که به نظام اکوسیستم خدشه‌ای وارد شود، راه آن بسیار ساده است و با تفکر و تعقل می‌توان بیابان‌ها را با گونه‌های بومی آن احیا کرد.

وی تاکید می‌کند: من اصلا مالچ نفتی را تایید نمی‌کنم و در صورت نیاز به استفاده از مالچ، فقط باید مالچ طبیعی بکارگیری شود، البته باید توجه داشت که مالچ پاشی (نفتی یا غیرنفتی) هزینه بسیای سنگینی دارد، این در حالیست که در حال حاضر شن‌های روان خطری جدی به شمار نمی‌آیند و با مدیریت حفاظتی و جلوگیری از ورود ماشین آلات و تردد به این مناطق می‌توان این عرصه‌ها را قرق کرد تا طبیعت خود را احیا کند و اصلا نیازی به اینهمه هزینه نیست.

از خشکی تالاب‌ها تا نفت پاشی در بیابان‌ها

سازمان زمین شناسی منطقه جنوب باختری (مرکز اهواز) که مسئولیت مطالعات منشاءیابی کانون‌های گرد و غبار را بر عهده داشت، در سال ۹۴ اعلام کرد که ۳۵۰ هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی، مراتع و تالاب‌های خوزستان به کانون بحرانی تولید گرد و غبار تبدیل شده است که این کانون‌ها به جز کانون‌های فرسایش بادی و ماسه‌ای است.

تفکیک کانون‌های بحرانی گرد و غبار بر اساس نوع کاربری آنها نشان می‌دهد که ۲۰۵ هزار هکتار از اراضی مرتعی تخریب شده، ۵۶ هزار هکتار از اراضی کشاورزی دیم، ۴۵ هزار هکتار از بدون پوشش گیاهی (آبگیرهای قدیمی)، ۳۱ هزار هکتار از اراضی کشاورزی آبی و ۷۰۰ هکتار از سایر اراضی اکنون به کانون شکل‌گیری این پدیده تبدیل شده‌اند. این آمار ادعای کارشناسان محیط زیست را که ثابت می‌کند که می‌گویند تامین حقابه، مهمترین مانع برای بیابان‌زایی در خوزستان است.

آیا عمر مالچ نفتی در خوزستان به پایان نرسیده است؟

گزارش از : نادره وائلی زاده

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.