سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر در پیش است. جای جای این شهر که در پیشینه‌ی کهنش سه بار به دست بیگانگان افتاده است٬ گواه جانبازی و دلاوری زنان و مردان گمنامی است که برای ماندگاری این خاک سپندینه پنچه در پنجه‌ی دشمن افکندند. بی‌آن که کسی بداند آنان که بودند٬ چه کردند و چه می‌خواستند.
سوم شهریور 1320 خورشیدی وقتی که متفقین نابهنگام به ایران تاختند٬ سرلشکر احمد نخجوان در همراهی با روس و انگلیس فرمان داد سربازان ایرانی از پادگان‌ها بیرون غلامعلی بایند فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران با نادیده گرفتن این فرمان به خرمشهر رفته در برابر ناوگان دریایی بریتانیا که می‌خواست با عملیات جنگی به نام کانتنس( contence) خرمشهر٬ آبادان و بندر امام‌خمینی (بندرشاهپور) را از آن خود کند٬ ایستادگی کرد.
وی که زاده‌ی تهران بود درسال 1299 خورشیدی توانست با درجه‌ی ستوان دومی آموزش نظامی را از مدرسه‌ی مشیرالدله به پایان ببرد. سپس برای آموزش دوره‌های بالاتر به فرانسه و ایتالیا فرستاده شد‌.
بایندر زبان‌های انگلیسی٬ فرانسه٬ روسی و ترکی را به خوبی سخن می‌گفت و چندین کتاب درباره خلیج فارس و دانش دریانوردی نوشته بود٬ از این‌رو به شوند(دلیل) داشتن این شایستگی‌ها و پیروزی در جنگ‌هایی با اسماعیل سیمیتقو و شکریازی با روس‌ها بالاترین نشان نظامی٬ یعنی ذوالفقار را به دست آورده٬ در سال 1310خورشیدی به فرماندهی نیروی دریایی ایران برگزیده شد.
سرانجام غلامعلی بایندر در سپیده دم روز سوم شهریور در حالی که می‌توانست مانند سرلشکر نخجوان و سرلشکر ریاضی از جنگ کناره‌گیری کند درنزدیکی رود چاسبی کوی حفار در رویارویی با ارتش بریتانیا به همراه سروان ولی‌الله مکری‌نژاد دلیرانه به پیشواز مرگ رفت.
هم‌زمان با او٬ برادر دیگرش به نام یدالله بایند در انزلی٬ سه مرزبانی ایرانی در مرز جلفا و استوار عنایت‌الله گنجی فرمانده‌ی ژاندارمری هفتکل دومین شهر نفتی ایران در خوزستان نیز چنین کرده بودند.
31 شهریور 59 ارتش عراق که آمده بود تا خرمشهر را یک روزه و خوزستان را سه روز به چنگ آورد٬ با فداکاری سربازان پادگان دژ به فرماندهی سرهنگ محمد قمری٬ مردم و سپاه خرمشهر به فرماندهی محمد جهان آرا و به ویژه گردان یکم تکاوران نیروی دریایی به فرماندهی ناخدا هوشنگ صمدی که تنها یگان آماده و کارآمد در آن روز‌ها بودند 34 روز پشت دروازه‌های این شهر زمین‌گیر شدند.
هوشنگ صمدی که در نخستین روز جنگ نامه‌ی بازنشستگی‌اش آمده بود و می‌توانست زندگی آرامی را در پیش گیرد٬ از پذیرش آن نامه خودداری کرده٬ به همراه 600 تکاور برای جلوگیری از آفند ( حمله) دشمن رهسپار خرمشهر شد.
آنان در جنگ‌های تن به تن و خانه به خانه تنها با تفنگ و تیربار ژ3 ٬ آرپی‌جی7٬ موشک‌انداز تاو و توپ 106 بدون پشتیبانی زرهی و هوایی در رویارویی با 5 لشکر زرهی و مکانیزه و چندین تیپ ویژه ارتش عراق که از پوشش هوایی و توپخانه هم بهره می‌بردند حماسه‌ آفریدند.
همچنین محمد مختاری کرچگانی در شمار نخستین گروهی بود که آموزش دوره‌‌ های برترکماندویی را در انگلستان با رتبه‌ی یکم استادی به پایان برد.
وی در سال1352 در جایگاه استاد ومربی آموزش دهنده تکاوران نیروی دریایی در پادگان منجیل برگزیده شد و تا سال1359همه‌ی تکاوران مانند دریادار حبیب الله سیاری٬ فرمانده پیشین نیروی دریایی ارتش را آموزش داد .
با آغاز جنگ ناوسروان محمد مختاری چون در پادگان منجیل دارای مسئولیت بود می‌توانست به خرمشهر نیاید٬ اما او به شوند (دلیل) دلبستگی به میهنش وبه گفته‌ی خودش چون برای این‌روزها آموزش دیده بود٬ داوطلبانه به جنگ آمد.
علی سمیعی راد خاطره یی را درباره وی این‌گونه بازگو می کند «پس از ناکامی های بسیاری که عراقی از تکاوران درخرمشهر ٬دیده بودند 24 مهر 59 یورش تازه‌یی را از بامداد آغاز کرده٬ آتش توپخانه‌ی سنگینی بر روی شهر می‌ریختند٬ اوج درگیری‌ها در خیابان چهل متری بود٬ محمد در جنگی تن به تن٬ با آن که دست راستش آسیب دیده بود٬ افسر عراقی را اسیر کرده٬ با دست چپ یقه‌ی پیراهن او را گرفته بود.
توپخانه دشمن به یک‌باره پیرامون ما را گلوله باران کرد٬ همه دراز کشیدیم٬ افسر عراقی در همین حین فرار کرد٬ محمد به شتاب او را دنبال کرده ٬ با حرکت کاراته نقش بر زمین ساخت٬ اما با این‌حال دست چپش را زیر سر افسر عراقی گرفت تا به زمین برخورد نکند وبا زبان انگلیسی از او دلجویی کرد».
در روز سوم آبان٬ باختر «غرب» خرمشهر به دست عراقی‌ها افتاده بود و توپخانه‌ی آنان نیز پل این شهر را زیر آتش‌بار خود داشت.
چند نفر از تکاوران به همراه هوشنگ صمدی فرمانده‌ی آنان در خاور «شرق» خرمشهر درساختمان فرمانداری گرفتار شده٬ آذوقه ومهمات آنها نیز پایان یافته بود.
محمد مختاری داوطلبانه خودرویی را پر از مهمات کرده علی‌رغم آن‌که پل در تیررس عراقی‌ها بود او با شهامت وباشتاب از روی آن گذر کرده ٬خودرو را جلوی فرمانداری می‌رساند٬اما در همین هنگام تک‌تیر انداز دشمن پیشانی او را نشانه رفته و آرپی‌چی‌زن عراقی نیز خودرو را به اتش می‌کشد محمد مختاری غمگنانه در آتش سوخت تا نام خرمشهر برای همیشه‌ی تاریخ بماند و بپاید.
بی‌گمان نام خرمشهر از آن جا که نماد استواری و ماندگاری این شهر در برابر تندبادهای تاریخ بوده٬ زیباتر و برازنده‌تر از هر نامی است نام خرمشهر را نه در چهارچوب عشیره و قبیله بلکه در ساختار بزرگ ایران باید دید.
9887/6002
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.