هنر نیاکان ما و شاهکار تمدن و فرهنگ ایرانی آنجا نمایان میشود که، دو تاریخ، دو فرهنگ و دو جغرافیای مجزا را آنچنان آرامآرام در هم تنیدند که از دل آنها اندیشهای نوین به نام "ایرانیت_اسلامیت" پدید آمد.
به گزارش خبرنگار ایلنا از اهواز، اشکان زارعی، استاد دانشگاه، دانشجوی دکترای تاریخ و رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا در جلسهی این هفتهی انجمن تاریانا که با موضوعیت "ایرانیت-اسلامیت؛ همگرایی یا ناسازگاری؟" برگزار شد، ضمن واکاوی مصادیق همگرایی ایرانی-اسلامی در ادوار گوناگون، در پیش درآمدی اظهار کرد: یکی از ویژگیهایی که فرهنگ و تمدن ایران نسبت به سایر کشورهای مسلمان دارد، برخورداری از دو دوره تاریخی و فرهنگی مجزا است.
وی افزود: به گواه همه منابع تاریخی و پژوهشگران، تاریخ ایران پیش از اسلام یا ایران باستانی بسیار درخشان، بالنده و کارساز بوده است.
این پژوهشگر تاریخ ضمن اشاره به این نکته که ایرانیان قبل از ورود اسلام به سرزمینشان "تمدن" ساختند و به جهان پیش کش کردند، خاطرنشان کرد: یادمان باشد به گواه گِل نوشتههای باستانیِ ترجمهشده، زنان کارگر مرخصی زایمان و حق شیر داشتند، چنین حقوقی در آن روزگار، بیهمتا و قابل ستایش است.
به گفتهی زارعی، در هنگامهای که جهان مملو از بردهداری بود و دیوار چین و اهرام ثلاثه بر گُرده انسانها ساخته میشد، تخت جمشید ایرانیان با مزد کارگران به آسمان رفت و ما هیچگاه در ایران بردهداری نداشتیم.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا یادآور شد: به خاطر داشته باشیم که نیاکان ما و شما نخستین کسانی بودند که پی بردند جهان بر پایه ۴ آفریدهی آب، آتش، خاک و هوا استوار است که اگر هرکدام از این عناصر به هر دلیلی ناپاک شود، زندگی انسانی با کاستی روبرو خواهد شد. چنانچه امروز یکی از چالشهای جهان، محیطزیست است، اما نیاکان ما هزاران سال پیش این موضوع را پیشبینی کرده بودند.
وی افزود: مایهی سرفرازی است که ایرانیان باستان هزاران سال پیش فریاد برآوردند که جهانآباد و آبادان نخواهد شد مگر به اندیشه، گفتار و کردار نیک همچنان که همهی ادیان آسمانی در همین راستا گام برداشتهاند.
اشکان زارعی معتقد است؛ اگر هخامنشیان بیش از ۲۰۰ سال، ساسانیان ۴۰۰ سال و اشکانیان ۴۷۰ سال در ایران حکومت کردند، قطعاً بر پایه تمدن و تاریخ بوده است، نه به کمک شمشیر!
وی با اشاره به این نکته که ایرانیان باستان در گستره پهناور آن روزگار از شرق تا دل چین و از غرب تا شبهجزیره بالکان، از شمال تا روسیه و از جنوب تا شمال آفریقا تنها به کمک تمدن و فرهنگ حکومت کردند و یک تمدن بینظیر را پایهگذاری کردند، گفت: به همین دلیل، هگل میگوید: تاریخ جهان با ایران آغاز میشود و در واقع ایرانیان آغازگر تاریخ هستند.
عضو هیات مدیره انجمن تاریانا ضمن اشاره به گفتار مورخان بزرگی چون ادوارد براون که تاریخ ایران باستان را ستایش میکند و ریچارد فرای که آرزو کرده است در ایران به خاک سپرده شود به سخن یکی از اساتید حوزه علمیه در هفته گذشته اشاره کرد و گفت: آیتالله علوی بروجردی در میان دانشجویان دانشگاه تهران، کوروش و منشور حقوق بشر آن بزرگوار را منشأ و بنیانگذار حقوق بشر در جهان دانست و ایران باستان را ستایش کرد. همچنین ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در پاس داشت شب یلدا ایراد سخن کرده و از کوروش کبیر به نیکی یادکرده است.
وی در ادامه اضافه کرد: در کنار این تاریخِ هزاران ساله و کهن که میبایست به آن ببالیم اگرچه به بخشهایی از آن نقدهایی وارد است ولی کلیت آن سرشار از اخلاقمداری و خدا گرایی میباشد.
زارعی اذعان کرد: از ۱۴۰۰ سال بدین سو با پدیداری اسلام در شبهجزیره عربستان و پس از ورود به ایران تاریخ سرزمین ما مسیری دیگر را برای بالندگی، رشد و پیشرفت پیدا میکند.
وی بر این باور است که؛ هنر نیاکان ما و توانایی و شاهکار تمدن و فرهنگ ایرانی آنجا نمایان میشود که دو تاریخ و دو فرهنگ جدا از دو خاستگاه و جغرافیای مجزا را آنچنان آرامآرام در هم تنیدند که از دل آنها یک اندیشه نوین به نام "ایرانیت_ اسلامیت" پدید آمد.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا گفت: این اندیشه نوین، سرآغاز دگرگونیها و پیشرفتها و شکوفایی بسیاری در ایران و تمدن اسلامی شد.
مطهری، ایرانیت و اسلامیت در کالبد تشیع را مهمترین نقش در توسعهبخشی به تمدن و فرهنگ اسلامی دانسته و ابن خلدون نیز در دهه ۸ هجری قمری میگوید: از عجایب روزگار این است که حاملان تمدن اسلامی و ناشران کتاب و دانش، ایرانیان عجم هستند.
به گفته زارعی؛ متأسفانه طی ۱۰۰ سال گذشته کسان و گروههای بیشمار خواسته و ناخواسته از پانها بهویژه در خوزستان گرفته تا برخی روشنفکران، مارکسیستها و کمونیستها و مذهبیون تندرو تلاش کردند ایرانیت و اسلامیت را رو در روی هم قرار داده و وانمود کنند که این دو فرهنگ سر ناسازگاری دارند. برخی دیگر نیز برآنند یکی را بر دیگری برتری داده و با دستاویز قرار دادن اسلام، ایراندوستی را سرکوب کنند.
مصادیق تاریخی همگرایی ایرانیت و اسلامیت
زارعی یادآور شد: جامعه شناسان و مردم شناسان بر این باورند که تمدنهای کهن در صورتی در درازای تاریخ ماندگار خواهند شد که از یک پدیده فرهنگی به نام دگردیسی برخوردار باشند.
وی افزود: تمدن و کارگزارانش اگر شکوفا و پربار باشند میتوانند در گذار روزگار و در برابر تندبادهای تاریخی پابرجا بمانند. تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، بهخوبی نشان داده که از این توانایی برخوردار است و اگر تا به امروز در برابر سیاستهای نژادپرستانهی بنی امیه و بنیعباس با ورود اعراب به ایران و حمله یونانیان، مغولان و تیموریان استوار مانده است، به دلیل دگردیسی فرهنگی است.
زارعی، دگردیسی فرهنگی را تغییر پوسته ظاهری با هدف حفاظت از هسته مرکزی میداند و معتقد است ایرانیها در آمدوشدهای فرهنگی توانستهاند بهخوبی پاسدار ذات و سرشت فرهنگ بوده و فقط نما و چهره را تغییر بدهند.
وی در ادامه به چند نمونه از مصادیق همگرایی ایرانی- اسلامی در عرصه باورها و روابط اجتماعی اشاره کرد و گفت: امروزه امام حسین (ع) در آیین و باورها، نماد مظلومیت و پاکی است که در مرثیهسرایی سوگش با هنر نمایشی، هنر تعزیه یا شبیهخوانی آشنا میشویم، این در حالی است که در بررسی تاریخ ایران باستان، سوگ سیاوش یا سیاوش خوانی را مشاهده میکنیم.
زارعی افزود: سیاوش در فرهنگ ایران باستان، نماد مظلومیت بوده که به ناجوانمردی به دست تورانیان کشته شده است که پسازاین اتفاق، سرتاسر ایران به سوگ سیاوش پاکسرشت مینشیند و اکنون نیز این آیین در مناطق، هرات، مرو، سغد، خوارزم، تاجیکستان، خجند و برخی مناطق خراسان امروزی همچنان برگزار میشود.
همه پژوهشگران تاریخ و مردمشناسی معتقدند ایرانیها به زیبایی سوگ سیاوش را در شخصیت امام حسین متجلی کردند و سیاوش خوانی را به تعزیهخوانی امروز بدل کردند.
زارعی در دیگر نمونه از هنر نیاکان ما به آیین جوانمردی و زورخانهای اشاره کرد و گفت: در فرهنگ شیعی ما ایرانیان، حضرت علی (ع) نماد پیمان مودت، عیاری و پهلوانی است که در ورزش زورخانهای متجلی است که در بررسی ایران باستان، پیش از پدیداری آیین زرتشت، مهر نیز دقیقاً ویژگیهای پیمان دوستی و خدا گرایی را دارا بوده است. آیین مهر با پدیداری زرتشت اگرچه از جایگاه رفیع خود فرو میافتد اما در دین زرتشت حل شده و این اندیشه تا اروپا نفوذ میکند و چنان پذیرفته میشود که تا ۴ قرن نخست میلادی اروپاییان علاوه بر مسیحیت، مهرپرست نیز بودهاند و درواقع جشن کریسمس اروپاییان همان مهرپرستی ایرانیان باستان است که در باورهای امروز ما میتوان نماد آن را در جشن مهرگان و شب چله مشاهده کرد.
وی با اشاره به اینکه ایرانیها به مهرپرستی رنگ اسلامی بخشیدند تصریح کرد:
زورخانههای امروز، همان مهرابه های باستانی و نیایشگاههای مهر هستند که گود ۶ ضلعی آنها پرستشگاه مهر بوده است. پایین بودن سقف در ورودی زورخانههای امروز نماد تواضع و فروتنی است که یکی از ارکان و پایههای مهرپرستی بوده است.
عضو هیات مدیره انجمن تاریانا افزود: در ایران باستان بر دیواره مهرابه ها، (زورخانههای امروز) تصاویر مهر وجود داشته است که پس از ورود اسلام عکسهای حضرت علی(ع) بر آنها نقش بست و ایرانیها به زیبایی منش عیاری و پهلوانی را که در مهر هویدا بود بار دیگر در حضرت علی(ع) متجلی کرده و هر دو را حفظ کردند.
ایرانیان آتشپرست نبودند بلکه آن را ستایش میکردند.
زارعی در ادامه ارائه نمونههای دیگر از این دگردیسی فرهنگی، به مسئله نور و روشنایی در ایران باستان پرداخت و اذعان کرد: در فرهنگ پیش از اسلام، نور، روشنایی و آتش، قبله، جلوه و نماد خداوند بوده است.
ایرانیان آتش را نمیپرستیدند، بلکه آنرا ستایش میکردند.
مردمانی که هزاران سال پیش خردمندانه گفتهاند: گفتار، کردار و اندیشه نیک مگر میشود باور کرد که آتش را میپرستیدند؟
"روش و خش" در ادبیات زرتشت همان صلوات است.
وی تأکید کرد: درواقع آنها به آتش و نور بهعنوان نماد خداوند ارج مینهادند و بر هر جا که روشنایی بود درود میفرستادند و آیینی را به نام " آ فریدون خوانی" برگزار میکردند، آنچنانکه زرتشتیان امروز هم میگویند : "روش و خش باد" یعنی روشن و خوش باد که این عبارت در فرهنگ ایران پس از اسلام به صلوات بدل شد.
این پژوهشگر تاریخ به نمود اسلامیت و ایرانیت در اندیشههای سیاسی و اجتماعی اشاره کرد و گفت: در همهی جنبشهای سیاسی و اجتماعی که پس از اسلام برعلیه عربیت و نژادپرستی اعراب، مغولها و تیموریان و در تاریخ معاصر برای نوگرایی و تمدن و تجدد ایجاد شده، ایرانیت و اسلامیت هویداست.
زارعی افزود: کسانیکه به خونخواهی امام حسین(ع) برخاسته، و به مختار یاری رساندند ایرانیانی بودند که علاوه بر خونخواهی امام حسین (ع)، کین امویان نژادپرست را در دل داشتند.
امویان به نام دین به ایران آمدند اما کشورگشایی کرده و نژادپرستی را در پیش گرفتند که البته ربطی به ذات اسلام ندارد.
عضو هیات مدیره انجمن تاریانا اظهار کرد: ابومسلم اگرچه برای آل عباس و محمد(ص) قیام کرد اما ایرانیها در کنار این آموزه برای ماندگاری ایران از او حمایت کرده و امویان را سرنگون کردند و به همین علت پس از انتخاب بغداد بهعنوان پایتخت ایران، یکی از دروازههای شهر را "باب ال خراسان" نامیدند. چراکه مردم خراسان بیشترین نقش را در پیروزی علیه امویان داشتند.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا در ادامه، قیام سربداران علیه مغولها و حسن صباح برعلیه اسماعیلیان را بخشی دینی و بخشی دیگر برای وطن و ایرانیت دانست.
زارعی در ادامه به مصادیق همگرایی ایرانیت و اسلامیت در تاریخ معاصر پرداخت و تشریح کرد: نوگرایی و مدرنیته که با جنگهای اول و دوم روسیه در زمان قاجاریه آغاز میشود نیز میتوان ایرانیت و اسلامیت را آنجا که عباس میرزا ولیعهد "میگوید: باید از علما کمک بگیرید که اندیشههای اسلامی را تهییج بکنند و با آمیخته شدن به ایرانیت مردم به جنگ روسها بروند" و همچنین در قتل گریبایدوف سفیر روسیه، جنبش تنباکو و نهضت مشروطه بهخوبی مشاهده کرد.
وی افزود: اگر در نهضت مشروطه دو سید معروف، طباطبایی و بهبهانی حضور دارند در سویی دیگر نیز روشنفکرانی چون فتحعلی آخوندزاده، تالبوف تبریزی و یوسف مستشارالدوله قرار دارند که علاوه بر غم ایران، غم دین را نیز داشتهاند.
زارعی در خصوص مصادیق ایرانیت و اسلامیت در ملی شدن صنعت نفت، انقلاب ۵۷ و جنگ تحمیلی تصریح کرد: جوانان این مرزوبوم با سربند یا "ابوالفضل" و "یا مهدی ادرکنی"، در کنار دین و تحقق شعار آرمانی "راه قدس از کربلا میگذرد" برای پاک کردن این سرزمین مقدس اهورایی از اهریمنان جنگیدند که نام زیبای خرمشهر، سوسنگرد و خوزستان پابرجا بماند.
این پژوهشگر تاریخ ضمن اشاره به این نکته که بسیاری از جوانانی که در تکیهگاهها، ایام محرم را به سوگ نشسته و پای پیاده تا کربلا میروند، همان کسانی هستند که ۷ آبان ماه برای بزرگداشت مقام کوروش به پاسارگاد میروند، خاطرنشان کرد: این یک واقعیت است که ایرانیت و اسلامیت همیشه در کنار هم بودهاند.
ایرانیان یک ملت بوده و هستند
زارعی در خصوص دستاوردهای ایرانیت و اسلامیت در ایران اذعان داشت: ما یک ملت بوده و هستیم، با یک هویت و یک زبان شیوای فارسی؛ بر خلاف آنچه که امروز تبلیغ میکنند که ایران کشوری چندملیتی با زبانهای گوناگون است.
وی بر این باور است که؛ ایرانیان یک ملت بودند که توانستند دو اندیشه دو دیدگاه دو نگرش را از دو جغرافیا همخوان کرده و همزیستی ایجاد کنند که در هیچ جای جهان اسلام مانند ندارد.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا تأکید کرد: وقتی همگرایی دو دیدگاه ایرانی-اسلامی تا کنون نهتنها مشکلی ایجاد نکرده که منشأ تحولات بسیاری نیز بودهاند، چرا امروزه سعی بر جدایی این دو دیدگاه از یکدیگر داریم؟
نیاکان ما ایران و اسلام را در کنار یکدیگر خواستهاند چرا ما چنین نکنیم؟
وی افزود: در خوزستان، پانعربیسم بسیار تلاش میکند که با دستاویز قرار دادن اسلام، ایرانیت را محکوم کند. این در حالی است که پیامبر اسلام«ص»، پس از هجرت به مدینه با به رسمیت شناختن ۳ قبیله یهودی، بنی نضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه به انسانیت ادیان احترام میگذارد. چرا ما امروز اینگونه عمل نکرده و فرهنگ و تمدن ایرانی را با انگهای زرتشی و میتراییسم بکوبیم درحالیکه اندیشهها و باورهای ایرانی مملو از خدا گرایی و انسانمداری است.
زارعی بر این باور است که اگر غرب برای داشتن ۸ مارس"روز زن" به خویش میبالد نیاکان ما هزاران سال پیش جشن "سپندارمذگان" را در ۵ اسفند برگزار میکردند. چرا ما این آیین را برجسته نکنیم و در کنار روز زن به مناسبت میلاد حضرت فاطمه(س)، جشن " سپندارمذگان "را نیز گرامی بداریم.
وی ضمن اشاره به این نکته که میتوانیم در کنار اعیاد مذهبی، جشنهای باستانی تیرگان و مهرگان را نیز گرامی بداریم، گفت: همانطور که باید شخصیتهای مذهبی را ارج بنهیم، گرامیداشت بابک خرمدین، یعقوب لیث و آریوبرزن را نیز نباید از خاطر برد.
عضو هیات مدیره انجمن تاریانا با اشاره به این نکته که بخش زیادی از قوانین اسلامی تأییدی بوده است، یادآور شد: آیین حج پیش از اسلام نیز انجام میشده است و پس از ظهور اسلام، به آن مهر تائید زده شد. پس ما نیز چنین کنیم و به آیین پیش از اسلام احترام بگذاریم و بدانیم که ایران بههیچوجه با اسلام در ستیز نیست.
آیتالله رضا حیدری استاد سطوح عالی حوزه و مدرس دانشگاه در ادامه این جلسه به بررسی موضوع همگرایی یا ناسازگاری ایرانیت و اسلامیت، بر اساس کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران" اثر شهید مرتضی مطهری، پرداخت و عنوان کرد: این کتاب مجموعهی ۹ سخنرانی مرتضی مطهری است که در سال ۱۳۴۷ به چاپ رسیده است.
وی افزود: کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران" را به دو گونه تحلیل کردهاند . برخی گفتهاند برای درک بهتر این کتاب، باید ابتدا کتاب"دو قرن سکوت" عبدالحسین زرینکوب را مطالعه کرد و نظر دیگر این است که میتوان بهجای مقایسه با اثر زرینکوب و تحلیل تبعی آن، بهطور مستقل به این کتاب، پرداخت.
کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرینکوب ،۱۷ سال، پیش از "کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران" مرتضی مطهری به رشته تحریر درآمده است.او در این کتاب به تحلیل حمله عربهای مسلمان به ایران پرداخته است.
حیدری به زیباییهای تضارب آرای این دو نویسنده اشاره کرد و گفت: پیوند میان پژوهشگران حوزه علمیه و دانشگاه ناشی از همین ارتباطات فکری و فضای گفتگو و نقد بوده است.
وی خاطرنشان کرد: زرینکوب در مقدمه چاپ دوم کتاب خود، برخی مطالب موجود در چاپ اول کتاب "دو قرن سکوت " را ناشی از نگاهی متعصبانه عنوان میکند و شجاعانه آن مطالب را در چاپ دوم حذف میکند. البته این بدان معنا نیست که زرینکوب از تمام آنچه که گفته صرفنظر کرده است. مطهری نیز در چاپهای هفتم و بعدازآن، تغییراتی در کتاب خود ایجاد کرده است.
عبدالحسین زرینکوب در فصل اول کتاب دیگر خود با عنوان "تاریخ ایران بعد از اسلام" سعی میکند لحن کتاب دو قرن سکوت را تلطیف کرده و تصریح کند که لحنش در کتاب دو قرن سکوت قدری از معیارهای پژوهش به دور بوده است.
حیدری ضمن اشاره به این نکته که نباید کتاب مطهری را در تقابل و تعارض کامل با کتاب زرینکوب دانست، اظهار کرد: زرینکوب در کتاب خود به بحث در خصوص نحوه ورود اعراب به ایران و فروپاشی حکومت وقت ایران میپردازد و فاتحان را مقصر تباهی ایران در دو قرن پس از ورود اعراب مسلمان میداند و از ایران باستان در مقابل فاتحان عرب دفاع میکند. اما مطهری بیشتر به وجه مسلمان بودن فاتحان توجه کرده و با اشاره به وضعیت اجتماعی و اقتصادی دوره ساسانیان در صدد است که علل استقبال مردم از مهاجمان و عدم دفاع آنان از حاکمان را بررسی کند. به همین دلیل به موضوع ایران باستان نمیپردازد بلکه به وضع اجتماعی ایرانیان در زمان ورود فاتحان اشاره کرده و تقابل روش حکومتی اسلام در برابر روش حاکمان ساسانی را به تصویر میکشد.
اگرچه مطهری و زرینکوب با متد تاریخ سخن میگویند اما جهت، موضوع و هدف مورد توجه آن دو با یکدیگر متفاوت است.
حیدری در خصوص ویژگیها و مزیتهای کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران"، تصریح کرد: مطهری در این کتاب سعی میکند به نحوی بنیادین، "مفهوم اسلام بهعنوان یک دین و عربیت بهعنوان یک قوم " را از هم جدا کند. چنانکه تلاش میکند " ایرانی، ایران باستان و حکومت ساسانیان" را از یکدیگر تفکیک کند.
مطهری ضمن اشاره به نقش اندیشمندان اسلامی-ایرانی در نشر،گسترش، تعمیق و تشریح اسلام در جهان میگوید: هیچ گروه و ملتی بهاندازه ایرانیان به اسلام خدمت نکردهاند. حتی عرب که اسلام در میان آنها ظهور کرده است. وی زبان فارسی را از نقاط قوت این بحث بر میشمرد.
آیتالله رضا حیدری ادامه داد: خدمات ایرانیان به حفظ ادبیات عرب انجامید چراکه ایرانیان زبان عربی را زبان دین میدانستند. بعضی از بزرگترین صاحبان تألیف در دستور زبان عرب، ایرانی هستند.
لازم به ذکر است که اولین کتاب کامل نحو در قواعد ادبیات عرب را سیبویه ایرانی نوشته است.
این پژوهشگر حوزه و دانشگاه در مقام تشریح بعضی نقدهایی که از سوی منتقدان بر کتاب مطهری وارد شده است، گفت: برخی گفتهاند مطهری مطالعات دقیقی از ایران باستان ندارد و با قرار دادن ایران باستان و سلطنت در ردیف هم، تحلیلهایی ارائه نموده که درست و جامع نیست.
حیدری بیان کرد: ممکن است این نقد بر این اثر استاد مطهری وارد باشد چراکه او یک فیلسوف و فقیه است نه یک تاریخدان! قلم او در تاریخ باستان بهدقت قلم او در تاریخ اسلام و سایر علوم اسلامی نیست.
وی افزود: برخی دیگر در مقام نقد این اثر میگویند مطهری تعریف خوبی از ملیت و ملیگرایی ارائه نداده است و در ذهن خواننده، ملیگرایی را متعارض با موازین دینی و اخلاقی پرورش میدهد.... من این نقد را نمیپذیرم زیرا اعتقاددارم مطهری در این اثر به پذیرش اسلام توسط مردم ایران و بررسی چرایی و چگونگی آن میپردازد و متکفل بیان همه زوایای بحث نیست.
حیدری تصریح کرد: با ترسیم کامل فضای عصر مطهری درمی یابیم که در زمان او ناسیونالیسم قوی در ایران حاکم بوده و در برابر جریان پانها و حتی جریان اسلامی قرار داشته و ملیگرایی و ایران گرایی با اسلامگرایی مخالف بوده است. مطهری در زمان تألیف کتابش قصد داشته به درگیریهای ذهنی مخاطب خود در این خصوص پاسخ بدهد.
از دیگر نقدهای مطرحشده بر اثر مطهری این است که "کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران" به بحث تخلفات عمدی یا سهوی فاتحان نمیپردازد؛ البته گاهی اینگونه بیان میکند که اگر خطایی هم بوده است نباید خطای فاتحان را بهپای اسلام نوشت، چون آموزههای دینی به آنان چنین بدرفتاریهایی را یاد نداده است ولی حتی به چند نمونه هم اشاره نکرده بدین روی این مطلب به ذهن مخاطب متبادر میشود که مطهری رفتارهای اشتباه اعراب را نادیده گرفته است.
رضا حیدری در خصوص چگونگی اسلام آوردن ایرانیان گفت: علاوه بر سلمان فارسی ایرانی، گزارشهایی از حضور برخی دیگر از ایرانیان در سپاه پیامبر در صدر اسلام داریم و اسناد تاریخی مسلمان شدن مردم و حاکمان یمن و بحرین را شهادت میدهند که همگی ایرانی بودند. اما موج اسلام آوردن ایرانیان پس از فتح ایران و جنگ قادسیه است.
یک مستشرق انگلیسی در کتاب "تاریخ گسترش اسلام" در بیان چرایی پذیرش اسلام توسط ایرانیان میگوید:" تفتیش عقاید، شکنجه، سختگیریهای دینی حس تنفر را علیه دین رسمی زرتشتی و طبقه پادشاهی در ایرانیان به وجود آورده بود به همین دلیل آنها به دنبال منجی میگشتند."
حیدری ضمن اشاره به این نکته که برخی معتقدند ایران با شمشیر فتح شد و ایرانیان از روی ترس و اجبار دین اسلام را پذیرفتند خاطرنشان کرد: اگر چنین بود چرا پسازاینکه فشار از روی آنها برداشته شد شانه خالی نکردند و به دین زرتشتی باز نگشتند؟ و چه شد که وقتی حتی رفتار حاکمان عرب در حجاز غیرعادلانه شد، نسبت به دین اسلام بدبین نشدند؟ و وقتیکه قرار شد حکومت مستقل تشکیل دهند، چرا بازهم حکومت مستقل اسلامی تشکیل دادند؟
وی افزود: هرچند تصرف ایران با حمله نظامی و سریع انجام شد اما تغییر دین در ایران بسیار کند صورت گرفت زیرا تصرف ایران در پی فروپاشی سلسله ساسانی و حتی همراهی و همکاری ایرانیان با فاتحان بر ضد حاکمان خود انجام شد. بسیاری از شهرهای ایران سریعاً اسلام نیاوردند بلکه با پرداخت جزیه به فاتحان، بر دین خود باقی ماندند. البته عدهای از مسیحیان نصرانی، یهودیان، زرتشتیان و صابئین همچنان پس از ورود مسلمانان به ایران بر دین خود باقی ماندند و مرکز صابئین مندایی در دنیا، ایران و در اهواز قرار دارد.
اعراب مسلمان، ایرانیان را مجبور به پذیرش دین اسلام نکردند. اسلام در ایران رفتهرفته و اختیاری گسترش یافت.
دین رسمی و حکومتی ایران در زمان ساسانیان زرتشتی بود نه لزوماً دین همه یا حتی اکثریت مردم. بر اساس اسناد فراوان، ایرانیان از گذشتههای دور موحد بودهاند. آثار عبادت کعبه توسط ایرانیان زائر گواهی میدهد که تا حدود ۴۰۰ سال قبل از اسلام، ایرانیان و حتی شاهان و سلاطین ایران به زیارتخانه توحید و مراسم حج میرفتهاند.
زمزم و ایرانیان
حیدری خاطرنشان کرد: زمانی که عبدالمطلب برای احیا چاه زمزم شروع به کندن آن مکان میکند، با چند آهوی زرین و طلا و شمشیر مواجه میشود که آثار ایرانیان بر آنها نقش بستهاست.
در مروج الذهب مسعودی، مورخ و دانشمند جهان عرب در قرن سوم در زمینه پیشینه تاریخی زمزم قبل از اسلام اینچنین نوشته است: ایرانیان قدیم به احترام خانه کعبه و جدشان ابراهیم(ع) به زیارت بیتالحرام میرفتند و بر آن طواف میبردند. آخرین کس از ایشان که به حج رفت، ساسان پسر بابک جدّ اردشیر بابکان سرملوک ساسانی بود. گویند به سبب زمزمهای که او و دیگر ایرانیان بر سر چاه میکردهاند آن را زمزم گفتهاند و این نام معلوم میدارد که زمزمه ایشان بر سر چاه مکرر و بسیار بوده است.
برخی میخواهند حفظ زبان فارسی توسط ایرانیان در مقابل زبان عربی را نوعی ایستادگی و اعتراض از سوی ایرانیان در مقابل اسلام عرب معرفی کنند.
وی در پاسخ به این شبهه تصریح کرد: برخی از بزرگترین نویسندگان و شاعران زبردست ادبیات عرب، ایرانی بودهاند و بسیاری از تاریخنگاران و مفسران جهان اسلام و علمای مذاهب اهل تسنن و تشیع نیز ایرانی هستند.
مبانی فکری اسلام و تشیع را ایرانیان تقویت کردند.
حیدری در خصوص این نکته که چرا ایرانیان به تشیع گرایش پیدا کردند و حکومت آلبویه را تشکیل دادند درحالیکه گفتمان غالب در جهان اسلام تسنن بود، تبیین کرد: گروهی چنین القا میکنند که ایرانیان زیر لوای تشیع پنهان شدند تا اسلام را نپذیرند و تشیع، ساختهوپرداخته ایرانیان است، درحالیکه مذهب شیعه از اساس عربی است و ریشههای آن به زمان حیات پیامبر باز میگردد. همانگونه که گسترش و فراگیری فکر و اندیشه کلیت اسلام را مرهون اندیشمندان و نوابغ ایرانی میدانیم ،سهم ایرانیان فکور در تثبیت و تقویت مبانی مذهب شیعه را نیز باید بزرگ بدانیم.