هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق…ثبت است بر جریده عالم دوام ما…
زمان به وقت مهر بود. آخرین روز فصل داغ، اهریمنی نگاه پلید و ناپاکش را به مام وطن دوخت. آزمندانه طمع خاکی را کرد که در آن عشق تا هزاره های تاریخ ریشه داشت، آن روز ناغافل خاک جگر گوشه مادر وطن به چکمه های کثیف حرامیان آلوده گشت.
و این برای خوزستان آغاز تاریخ بود. اینجا در میان نخل های بی سر ایستاده در غبار، تقویم از اول مهر ورق می خورد. حکایت اما همان حکایت مهر است و معرفت. گویی مهر پیوندی ابدی دارد با این خاک گلگون.
اول مهر 59، جنگی ناخواسته با دشمنی تا بن دندان مسلح. جنگ اهریمن و دفاع پریان، 8سال خون، گلوله، سرب داغ و قلب های تپنده ای که برای حفظ ناموس همچو برگ تقویم در اول مهر از حرکت ایستادند.
اما عاقبت آن دیو پلید، رویای تصرف سه روزه این خاک تفتیده را با خود به گور برد، 8سال مقاومت و ایثار برگ زرینی شد بر تارک افتخار مردم دلاور خوزستان. حکایت عجیبی دارد این خاک. انگار مردم ما با مهر پیوندی جاودانه دارند.
تقویم ورق خورد و 38 سال از آن روز گذشت. قصه همان قصه بود. باز هم مهر. باز بوی خون و گلوله و قلب کودکی 4 ساله. سینه شکافته جانبازی که پایش را در فکه، طلائیه، شلمچه جا گذاشته بود و در آغاز مهر، آسفالت داغ خیابان شهرم به خونش آغشته گشت.
کودکان 8 ساله مان کودکی نکرده مًرد شدند، اکنون بعد از 38 سال نواده های نا خلف آن جرثومه فساد همچون سلف پلید خود چشم طمع به تن رنجور جغرافیای عشق دوختند. آن ها که تاب همدلی مردم را ندارند سر از آخور اربابان وهابی برآوردند.
یک بار دیگر تاریخ تکرار شد و دست نکبت بار اهل نفاق از آستین اربابان صهیونیست و آل سعود بیرون آمد، اما نمی دانستند که وقتی نگاه ناپاکان به مادر وطن بیفتد عرب و فارس و بختیاری و تمام اقوام این خاک برای فدا شدن می شوند یک جان. یک واژه. یک عشق. یک ایران…
ساعت 9:30 شنبه 31 شهریور 1397 در اهواز، قلب تمام ایران لرزید، آسمان غبار آلود و غمبار خوزستان در آن شب ستاره باران شدف وای از نفرین دل داغدار مادر محمد طاهاف کودک شهید 4 ساله ای که مادرش با بغض او را در بهشت جاودان، به نوگلان امام بی سر، حضرت ابا عبدالله(ع) سپرد.
وای از داغ دل مادران منتظری که به امید به تن کردن لباس دامادی با شوق ، رخت مقدس سربازی تن فرزندشان کرده بودند اما پیکر بی جانشان را در آغوش گرفتند، وای از داغ دل پدران، خواهران و همسران کاروان مسافران بهشت در روز 2 شنبه 2مهر اهواز و…. ای وای بر خشم و کینه مردانی که از داغ انتقام میسوزد.
مردانی از جنس حاج قاسم.
حادثه تلخ 31 شهریور یک پیام واضح داشت، گلوله ای که از خشاب کینه و بلاهت اهل جهل شلیک شد. قلب همه همشهریانم را نشانه گرفته بود.
برای آن گلوله، عرب، فارس، بختیاری و هیچ قوم و عشیره ای اهمیتی نداشت، آن سرب داغ نه کودک 4 ساله می شناخت و نه مادر.
پیر و جوان، سرباز بی اسلحه و جانباز بی پای نشسته بر ویلچر برای آن جانیان فرقی نداشت، برای او فقط خاموش کردن یک صدا مهم بود. صدای ضربان قلبی که برای یک خاک می تپید.
31 شهریور قلب ایران در بلوار قدس اهواز نشان گرفته شد، حادثه ترور شهروندان اهوازی نشان داد اتاق فکر دشمنان قسم خورده این مرز و بوم، در بارور کردن تخم نفاق بین اقوام ایرانی و همچنین ایجاد فاصله با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوسیله اهرم تحریم و فشار اقتصادی با شکست مواجه شده است.
آن ها ابلهانه به خیال خام خود با کشتن کودکان و زنان ، مردم را به ستوه می آورند. اما زهی خیال باطل چرا که ملت ایران بارها ثابت نموده در حساس ترین شرایط پای نظام خود ایستاده و به احدی اجازه تعدی نخواهد داد.
قاب حضور پر شور مردم شهید پرور اهواز در آیین تشییع پیکر شهدای حادثه تروریستی به دنیا مخابره شد و به جهانیان فهماند حکایت وداع مادر با فرزند در این خاک عزیز حکایت غریبی نیست.
مادران و پدران داغدار امروز همان کودکان 8 ساله ای بودند که درس ایستادگی را از مکتب فرزندان خمینی «ره» آموخته اند، تجمع عاشورایی اهواز فریادی بود بر سر خرمگسان .
در دومین روز مهر این مردم اهواز بودند که تاریخ را بار دیگر ورق زدند، مردم سرزمین نخل و بلوط، فرزندان اروند و کارون، راست قامتان دیار تاراز و هور همه و همه آمده بودند، دو شنبه کسی از کسی نپرسید عربی، فارسی یا بختیاری؟ کسی دم از اصلاح طلبی واصولگرایی نزد، دست ها همه یک سو بود، لمس تابوت هموطن شهید.
صهیونیست و وهابی و آل سعود باید بداند تا غیرت در این خاک گلگون ریشه دارد تقویممان پر از مهر خواهد ماند، در 2 مهر اهواز این تن رنجور جغرافیای عشق تحفه ای ماندگار به تاریخ بشریت هدیه کرد.
در صبح دوشنبه 2 مهر باز هم در اهواز برای وداع با عزیزانش فقط یک قلب بود. قلب میلیون ها ایرانی که یک ضربان واحد شدند، دوشنبه کسی از کسی شهرش را نپرسید کسی نگفت از کدام طایفه ای. قومت چیست، همه یک صدا بودند. یک حنجره برای فریاد. فریاد مرگ بر تفرقه، آن روز گام ها همه یک سو بود.محکم و استوار در همراهی با شهیدش.
خوزستانی ها روز دوشنبه دوم مهرماه با حضور پر شور در آیین تشییع شهدای حادثه تروریستی به چشم دریدگان دژخیم نشان داد که از ارزش های انقلابی، عزت و غیرت خود تا آخرین نفس پاسداری خواهد کرد، آن ها باید بفهمند رویای پلیدشان برای دست یازی به کنام شیران شرزه و سرزمین دلیران با جسمی زار و روحی جهنمی به گور خواهد رفت.
اهریمان باید منتظر انتقام سخت باشند. با اینکه خوزستان صبور با قناعت عجین است اما اینبار هرگز به سیلی قناعت نخواهد کرد، ریشه جرثومه های فساد به دست توانای فرزندان عزیزش برای ابد خشک خواهد شد.
“منتظر انتقام سخت باشید”
9887/6064
زمان به وقت مهر بود. آخرین روز فصل داغ، اهریمنی نگاه پلید و ناپاکش را به مام وطن دوخت. آزمندانه طمع خاکی را کرد که در آن عشق تا هزاره های تاریخ ریشه داشت، آن روز ناغافل خاک جگر گوشه مادر وطن به چکمه های کثیف حرامیان آلوده گشت.
و این برای خوزستان آغاز تاریخ بود. اینجا در میان نخل های بی سر ایستاده در غبار، تقویم از اول مهر ورق می خورد. حکایت اما همان حکایت مهر است و معرفت. گویی مهر پیوندی ابدی دارد با این خاک گلگون.
اول مهر 59، جنگی ناخواسته با دشمنی تا بن دندان مسلح. جنگ اهریمن و دفاع پریان، 8سال خون، گلوله، سرب داغ و قلب های تپنده ای که برای حفظ ناموس همچو برگ تقویم در اول مهر از حرکت ایستادند.
اما عاقبت آن دیو پلید، رویای تصرف سه روزه این خاک تفتیده را با خود به گور برد، 8سال مقاومت و ایثار برگ زرینی شد بر تارک افتخار مردم دلاور خوزستان. حکایت عجیبی دارد این خاک. انگار مردم ما با مهر پیوندی جاودانه دارند.
تقویم ورق خورد و 38 سال از آن روز گذشت. قصه همان قصه بود. باز هم مهر. باز بوی خون و گلوله و قلب کودکی 4 ساله. سینه شکافته جانبازی که پایش را در فکه، طلائیه، شلمچه جا گذاشته بود و در آغاز مهر، آسفالت داغ خیابان شهرم به خونش آغشته گشت.
کودکان 8 ساله مان کودکی نکرده مًرد شدند، اکنون بعد از 38 سال نواده های نا خلف آن جرثومه فساد همچون سلف پلید خود چشم طمع به تن رنجور جغرافیای عشق دوختند. آن ها که تاب همدلی مردم را ندارند سر از آخور اربابان وهابی برآوردند.
یک بار دیگر تاریخ تکرار شد و دست نکبت بار اهل نفاق از آستین اربابان صهیونیست و آل سعود بیرون آمد، اما نمی دانستند که وقتی نگاه ناپاکان به مادر وطن بیفتد عرب و فارس و بختیاری و تمام اقوام این خاک برای فدا شدن می شوند یک جان. یک واژه. یک عشق. یک ایران…
ساعت 9:30 شنبه 31 شهریور 1397 در اهواز، قلب تمام ایران لرزید، آسمان غبار آلود و غمبار خوزستان در آن شب ستاره باران شدف وای از نفرین دل داغدار مادر محمد طاهاف کودک شهید 4 ساله ای که مادرش با بغض او را در بهشت جاودان، به نوگلان امام بی سر، حضرت ابا عبدالله(ع) سپرد.
وای از داغ دل مادران منتظری که به امید به تن کردن لباس دامادی با شوق ، رخت مقدس سربازی تن فرزندشان کرده بودند اما پیکر بی جانشان را در آغوش گرفتند، وای از داغ دل پدران، خواهران و همسران کاروان مسافران بهشت در روز 2 شنبه 2مهر اهواز و…. ای وای بر خشم و کینه مردانی که از داغ انتقام میسوزد.
مردانی از جنس حاج قاسم.
حادثه تلخ 31 شهریور یک پیام واضح داشت، گلوله ای که از خشاب کینه و بلاهت اهل جهل شلیک شد. قلب همه همشهریانم را نشانه گرفته بود.
برای آن گلوله، عرب، فارس، بختیاری و هیچ قوم و عشیره ای اهمیتی نداشت، آن سرب داغ نه کودک 4 ساله می شناخت و نه مادر.
پیر و جوان، سرباز بی اسلحه و جانباز بی پای نشسته بر ویلچر برای آن جانیان فرقی نداشت، برای او فقط خاموش کردن یک صدا مهم بود. صدای ضربان قلبی که برای یک خاک می تپید.
31 شهریور قلب ایران در بلوار قدس اهواز نشان گرفته شد، حادثه ترور شهروندان اهوازی نشان داد اتاق فکر دشمنان قسم خورده این مرز و بوم، در بارور کردن تخم نفاق بین اقوام ایرانی و همچنین ایجاد فاصله با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوسیله اهرم تحریم و فشار اقتصادی با شکست مواجه شده است.
آن ها ابلهانه به خیال خام خود با کشتن کودکان و زنان ، مردم را به ستوه می آورند. اما زهی خیال باطل چرا که ملت ایران بارها ثابت نموده در حساس ترین شرایط پای نظام خود ایستاده و به احدی اجازه تعدی نخواهد داد.
قاب حضور پر شور مردم شهید پرور اهواز در آیین تشییع پیکر شهدای حادثه تروریستی به دنیا مخابره شد و به جهانیان فهماند حکایت وداع مادر با فرزند در این خاک عزیز حکایت غریبی نیست.
مادران و پدران داغدار امروز همان کودکان 8 ساله ای بودند که درس ایستادگی را از مکتب فرزندان خمینی «ره» آموخته اند، تجمع عاشورایی اهواز فریادی بود بر سر خرمگسان .
در دومین روز مهر این مردم اهواز بودند که تاریخ را بار دیگر ورق زدند، مردم سرزمین نخل و بلوط، فرزندان اروند و کارون، راست قامتان دیار تاراز و هور همه و همه آمده بودند، دو شنبه کسی از کسی نپرسید عربی، فارسی یا بختیاری؟ کسی دم از اصلاح طلبی واصولگرایی نزد، دست ها همه یک سو بود، لمس تابوت هموطن شهید.
صهیونیست و وهابی و آل سعود باید بداند تا غیرت در این خاک گلگون ریشه دارد تقویممان پر از مهر خواهد ماند، در 2 مهر اهواز این تن رنجور جغرافیای عشق تحفه ای ماندگار به تاریخ بشریت هدیه کرد.
در صبح دوشنبه 2 مهر باز هم در اهواز برای وداع با عزیزانش فقط یک قلب بود. قلب میلیون ها ایرانی که یک ضربان واحد شدند، دوشنبه کسی از کسی شهرش را نپرسید کسی نگفت از کدام طایفه ای. قومت چیست، همه یک صدا بودند. یک حنجره برای فریاد. فریاد مرگ بر تفرقه، آن روز گام ها همه یک سو بود.محکم و استوار در همراهی با شهیدش.
خوزستانی ها روز دوشنبه دوم مهرماه با حضور پر شور در آیین تشییع شهدای حادثه تروریستی به چشم دریدگان دژخیم نشان داد که از ارزش های انقلابی، عزت و غیرت خود تا آخرین نفس پاسداری خواهد کرد، آن ها باید بفهمند رویای پلیدشان برای دست یازی به کنام شیران شرزه و سرزمین دلیران با جسمی زار و روحی جهنمی به گور خواهد رفت.
اهریمان باید منتظر انتقام سخت باشند. با اینکه خوزستان صبور با قناعت عجین است اما اینبار هرگز به سیلی قناعت نخواهد کرد، ریشه جرثومه های فساد به دست توانای فرزندان عزیزش برای ابد خشک خواهد شد.
“منتظر انتقام سخت باشید”
9887/6064
کپی شد